eitaa logo
دبیرخانه بینش مطهر استان یزد
587 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
501 ویدیو
116 فایل
💠 ڪانال دبیرخانه #بینش_مطهر استان یزد برگزار ڪننده دوره سیر مطالعات آثار شهید مطهرے ◀️ایتا و تلگرام @binesh_yazd صفحات اینستاگرام: 📱instagram.com/Binesh_yazd ◀️آدرس سایت www.Bineshemotahar.ir ◀️ ارتباط با ادمین @bineshyzd ۰۹۹۲۱۹۸۹۳۲۹👈
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾🍃🌾 🌾🍃🌾 ✅4️⃣چه رابطه ای بین خود عالی و خود دانی وجود دارد؟ آیا حالا که فهمیدیم بخش اصلی وجودی ما روح انسانی و خود عالی ماست، باید خود دانی مان را سرکوب کنیم و تمایلات آن را به کلی نادیده بگیریم؟ 🌾🍃🌾 🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 ✅ پاسخ سوال: برای این که پاسخ روشن شود به تمثیلی که شهید مطهری به نقل از مولوی می آورد توجه کنید؛ داستان معروف مجنون عامری و شتر تازه زاییده اش: می گوید شتر مجنون تازه زاییده بود. حیوان هم وقتی تازه می زاید علاقه اش به بچّه اش خیلی بیشتر است. این شتر را این آقا سوار شده بود و می خواست با آن برود به خانه ی معشوق (لیلا) . (مثل است) . شتر را سوار شد و می راند و می رفت. مقداری که از شهر بیرون آمد، رفت در خیال محبوب و معشوق خودش و در عالم خودش، غافل از حیوان. کم کم دستش شل شد و مهار شتر رها گردید و دیگر مثل یک بار شد روی این حیوان. حیوان کم کم احساس کرد کسی کاری به کارش ندارد، سرش را برگرداند به طرف خانه (چون بچّه اش در خانه بود) . آمد و آمد، یک دفعه مجنون چشم باز کرد دید به جای اینکه برسد به خانه ی معشوق به طویله رسیده. دو مرتبه حیوان را برگرداند به آن طرف. باز مقداری رفت. دو مرتبه مجنون فکرش رفت به سوی معشوق خودش و از این حیوان غافل شد. حیوان هم باز به فکر معشوق و محبوب خودش که در طویله بود افتاد و چون دید رها شده برگشت. چندین بار این کار تکرار شد: همچو مجنون در تنازع با شتر گه شتر چربید و گه مجنون حر یک دم ار مجنون ز خود غافل شدی ناقه گردیدی و واپس آمدی بعد می گوید که آخر مجنون یک دفعه خودش را از روی این شتر پرتاب کرد پایین و: گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم ما دو ضد بس همره نالایقیم من عاشقم تو هم عاشق؛ من عاشق لیلا هستم، از آن طرف باید بروم، تو عاشق بچّه ات هستی، به طرف طویله باید بروی؛ ما دو تا با همدیگر نمی شود [همسفر باشیم ] ، بالاخره یا باید من و یا تو، یکی از این دو. آنگاه نتیجه می گیرد، می گوید: عشق مولا کی کم از لیلاستی بنده بودن بهر او اولاستی پس در وجود انسان دو وجه کاملا متضاد وجود دارد، یکی وجه دانی که همان شتری است که می خواهد به بچه اش برسد، و دیگری همان وجه عالی وجود ما که مجنون عاشق لیلی است و می خواهد به وصال برسد. حالا در مبحث آزادی انسان، باید به انسان از دو وجه نگاه کنیم: آزادی بعد دانی آزادی بعد عالی برای این که انسان به مقصد برسد باید همواره بعد عالی حاکم وجودی او باشد و بعد دانی مانند شتر ابزاری برای رساندن انسان به مقصد باشد. به هر حال برای رسیدن به مقصد به بعد دانی به عنوان ابزار نیاز داریم. ادامه دارد.. @binesh_m @binesh_yazd
🌾🍃🌾 ✅4⃣ چه رابطه ای بین خود و خود وجود دارد؟ آیا حالا که فهمیدیم بخش اصلی وجودی ما روح انسانی و خود عالی ماست، باید خود دانی مان را سرکوب کنیم و تمایلات آن را به کلی نادیده بگیریم؟ 🌾🍃🌾 🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 ✅ پاسخ سوال: برای این که پاسخ روشن شود به تمثیلی که شهید مطهری به نقل از مولوی می آورد توجه کنید؛ داستان معروف مجنون عامری و شتر تازه زاییده اش: می گوید شتر مجنون تازه زاییده بود. حیوان هم وقتی تازه می زاید علاقه اش به بچّه اش خیلی بیشتر است. این شتر را این آقا سوار شده بود و می خواست با آن برود به خانه ی معشوق (لیلی) . (مثل است) . شتر را سوار شد و می راند و می رفت. مقداری که از شهر بیرون آمد، رفت در خیال محبوب و معشوق خودش و در عالم خودش، غافل از حیوان. کم کم دستش شل شد و مهار شتر رها گردید. حیوان کم کم احساس کرد کسی کاری به کارش ندارد، سرش را برگرداند به طرف خانه (چون بچّه اش در خانه بود) آمد و آمد، یک دفعه مجنون چشم باز کرد دید به جای اینکه برسد به خانه ی معشوق به طویله رسیده. دو مرتبه حیوان را برگرداند به آن طرف. باز مقداری رفت. دو مرتبه مجنون فکرش رفت به سوی معشوق خودش و از این حیوان غافل شد. حیوان هم باز به فکر معشوق و محبوب خودش که در طویله بود افتاد و چون دید رها شده برگشت. چندین بار این کار تکرار شد: همچو مجنون در تنازع با شتر گه شتر چربید و گه مجنون حر یک دم ار مجنون ز خود غافل شدی ناقه گردیدی و واپس آمدی بعد می گوید که آخر مجنون یک دفعه خودش را از روی این شتر پرتاب کرد پایین و گفت: ای ناقه چو هر دو عاشقیم ما دو ضد بس همره نالایقیم من عاشقم تو هم عاشق؛ من عاشق لیلی هستم، از آن طرف باید بروم، تو عاشق بچّه ات هستی، به طرف طویله باید بروی؛ ما دو تا با همدیگر نمی شود [همسفر باشیم ] ، بالاخره یا باید من و یا تو، یکی از این دو. آنگاه نتیجه می گیرد، می گوید: عشق مولا کی کم از لیلاستی بنده بودن بهر او اولاستی پس در وجود انسان دو وجه کاملا متضاد وجود دارد، یکی وجه که همان شتری است که می خواهد به بچه اش برسد، و دیگری همان وجه وجود ما که مجنون عاشق لیلی است و می خواهد به وصال برسد. حالا در مبحث ، باید به انسان از دو وجه نگاه کنیم: 🔹 آزادی بعد دانی 🔹 آزادی بعد عالی برای این که انسان به مقصد برسد باید همواره بعد عالی حاکم وجودی او باشد و بعد دانی مانند شتر ابزاری برای رساندن انسان به مقصد باشد. به هر حال برای رسیدن به مقصد باید بعد دانی به عنوان ابزار نیاز داریم. 🌿🌾🌿 @binesh_yazd