پیامها و نکات برخی از آیات جزء بیست و نهم قرآن کریم :
آيه51و 52 قلم
وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُواْ الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ
ترجمه
و نزدیك بود كسانى كه كفر ورزیدند، چون قرآن را شنیدند، تو را چشم بزنند و مىگویند: او دیوانه است.
در حالى كه آن قرآن جز مایه بیدارى براى جهانیان نیست.
نکته ها
در آغاز این سوره به تهمت جنون به رسول اللّهصلى الله علیه وآله اشاره شد و در این آیه كه پایان این سوره است به این نسبت تصریح شده است. «و یقولون انّه لمجنون»
«لیزلقونك» از ماده «زلق» به معناى لغزیدن و به زمین افتادن و كنایه از هلاكت و نابودى است.
آیه 51، بیانگر شدّت غضب كفّار است كه به هنگام شنیدن آیات قرآن مىخواهند با چشمانشان تو را نابود كنند و مراد از آن، یا نابود كردن طریق چشم زخم است و یا كنایه است، همان طور كه مىگوییم فلانى بانگاهش مىخواست مرا بخورد.
بغض و كینه انسان را به تضادگویى وادار مىكند. از یك سو قرآن را عظیم مىداند به نحوى كه حسادتش مىخواهد پیامبر را نابود كند و از سویى دیگر او را به پریشان گویى و دیوانگى متّهم مىكند.
دشمن با دست مىجنگد، با زبان تهمت مىزند، و با چشم قصد نابودى دارد.
آغاز سوره، سخن از قلم و نوشتن بود و پایان سوره، بیدارى تمام جهانیان. شاید اشاره به این باشد كه كلید بیدار شدن جهانیان، ابزار فرهنگى است.
چشم زخم
پیامبر فرمود: «انّ العین حقّ و انّها تُدخل الجمل والثور التّنور» چشم زخم حق است و به قدرى كارساز است كه شتر و گاو را داخل تنور مىكند.(40)
چشم زخم لازم نیست از دشمن باشد. گاهى دوست از دوست خودش به خاطر داشتن كمالى تعجب مىكند و لذا در حدیث داریم كه اگر از دوست خود چیزى دیدید كه تعجب كردید، خدا را یاد كنید تا بلاى چشم زخم دفع شود و چه بسیارند كسانى كه به وسیله چشم زخم هلاك شده و جان دادهاند.(41)
البتّه حق بودن شورى چشم به این معنا نیست كه ما به بعضى افراد سوءظن داشته باشیم و آنان را متهم به چشم شورى كنیم. و یا كوتاهىهاى خودمان را در موارد مختلف بهحساب چشم زخم بگذاریم. در روایات مىخوانیم: صدقه، دعا، خواندن سورههاى ناس و فلق و امثال آن مىتواند مانع تأثیر چشم زخم شود.40) بحار الانوار، ج63، ص 17.
41) بحارالانوار، ج 95، ص 127.
پيام ها
1- كینه دشمن جدىست، باید به هوش بود. «و ان یكاد الّذین كفروا لیزلقونك»
2- قرآن، از توطئههاى دشمن پرده برمىدارد. «و ان یكادالّذین كفروا»
3- لبه تیز حمله دشمن رهبرجامعه اسلامى است. «لیزلقونك»
4- چشم زخم یك واقعیّت است. «لیزلقونك بابصارهم»
5 - در برابر تهمت به اولیاى الهى باید دفاع كرد. در برابر «یقولون انه لمجنون» خداوند فرمود: «ما انت بنعمة ربّك بمجنون»
6- قرآن، وسیله غفلت زدایى است. «ان هو الا ذكر»
7- قرآن، محدود به زمین و زمان خاصّى نیست، كتابى است جهانى و جاودانى براى همه ملتها. «ذكر للعالمین»
آيه19 تا 24 سوره الحاقه
فَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَآؤُمُ اقْرَءُواْ كِتَابِيَهْ
إِنِّى ظَنَنتُ أَنِّى مُلاَقٍ حِسَابِيَهْ
فَهُوَ فِى عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ
فِى جَنَّةٍ عَالِيَةٍ
قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ
كُلُواْ وَ اشْرَبُواْ هَنِيئاَ بِمَآ أَسْلَفْتُمْ فِى الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ
ترجمه
پس هر كس كه نامه عملش به دست راستش داده شود، (شادى كنان) مىگوید: بیائید كتاب مرا بخوانید.
من مىدانستم كه با حساب خودم رو به رو خواهم شد.
پس او در زندگى رضایت بخشى است.
در بهشتى برین.
كه میوههایش در دسترس است.
به خاطر اعمالى كه در دوران گذشته انجام دادهاید، بخورید و بیاشامید و گوارایتان باد.
نکته ها
«هاؤم» اسمى است كه معناى امر دارد، یعنى بیایید. «قُطوف»، جمع «قَطف»، میوه چیده شده یا آماده چیدن است.
«ظن» در امور دنیوى، باورى همراه با شك است ولى در امور اخروى به معناى اطمینان است. «اسلفتم» از «اسلاف»، تقدیم چیزى است كه امید مىرود بهتر از آن برگردد.
هر انسانى در قیامت نامه و پروندهاى دارد و نامه خوبان به دست راستشان داده مىشود. شاید آنچه در سوره واقعه به نام اصحاب یمین مىخوانیم همین گروه باشند.
مراد از علوّ در «فى جنّة عالیة» ممكن است علوّ مقامى باشد نه مكانى.
در قیامت هم نعمت مادى است و هم روحى، راضى بودن انسان، نعمت روحى و بهشت برین نعمت مادى است.
«هنیئاً» از سوى خداوند، كامیابى را افزونتر و گواراتر مىكند. در قرآن چهار مرتبه كلمه «هینئاً» بكار رفته كه سه بار آن براى نعمتهاى بهشتى است.
پيام ها
1- در قیامت، پرونده عمل هر كس را در اختیارش مىگذارند. «اوتى كتابه»
2- خداوند در قیامت، بر اساس پرونده مكتوب و مستند، مردم را محاكمه و كیفر و پاداش مىدهد. «اوتى كتابه»
3- نه یقین، بلكه حتّى ظنّ و گمان به وقوع قیامت، مىتواند انسان را كنترل كند. «انّى ظننت انّى ملاق حسابیه»
4- قیامت، دوره برداشتِ دانههایى است كه در دنیا كاشته شده باشد. «بما اسلفتم فى الایّام الخالیة»
5 - علاقه به كشف كمالات، امرى فطرى است وتا قیامت وجود دارد. «هاؤم اقرؤا كتابیه»
6- اگر ایمان به حساب و كتاب سبب تقوا و پرهیز از لذّتهاى حرام دنیوى و محرومیتهاى موقّت مىشود، در عوض زندگى در بهشت، كاملاً رضایت بخش خواهد بود. «فى عیشة راضیة فى جنّة عالیة»
آيه 25 تا 34 حاقه
وَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِى لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ
وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ
يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ
مَآ أَغْنَى عِنِّى مَالِيَهْ
هَلَكَ عَنِّى سُلْطَانِيَهْ
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ
ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ
ثُمَّ فِى سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُكُوهُ
إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ
وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ
ترجمه
و امّا كسى كه نامه عملش به دست چپش داده شود، مىگوید: اى كاش نامهام به من داده نشده بود.
و نمىدانستم حسابم چیست؟
اى كاش مرگ پایان كارم بود (و دیگر زنده نمىشدم).
دارائى من رفع نیازى از من نكرد.
قدرتم از دستم برفت.
(گفته مىشود:) او را بگیرید و در غل بكشید.
سپس او را در آتش شعلهور وارد بیندازید.
سپس در زنجیرى كه هفتاد ذراع باشد درآورید.
همانا او به خداى بزرگ ایمان نمىآورد.
و بر طعام دادن به نیازمندان ترغیب نمىكرد.
نکته ها
«ذِراع» فاصله آرنج تا نوك انگشتان است و در قدیم معیارى براى اندازهگیرى بوده است و كلمه «هفتاد» یا به معناى حقیقى است و یا كنایه از زنجیر طولانى مىباشد.
«جَحیم» از «جحمة»، به آتش شعله ور گویند.
امام صادقعلیه السلام فرمود: اگر یك حلقه از آن زنجیرى كه دوزخیان را با آن به بند مىكشند، بر دنیا نهاده شود، دنیا از شدّت حرارت، ذوب مىشود.(6)
در این آیه، كفر و بخل و بىتفاوتى نسبت به محرومان در كنارهم آمده است. «لا یؤمن باللّه... لا یحضّ»
گرفتن و بستن و كشاندن و به دوزخ پرتاب كردن، بیانگر نهایت حقارت و ذلت دوزخیان است. «خذوه فغلّوه... صلّوه... فاسلكوه»6) تفسیر نورالثقلین.
درس بیست و نهم از جزء بیست و نهم:
«نگاهی به لحظه فراق»
کلااذابلغت التراقی وقیل من راق وظن انه الفراق-والتفت الساق بالساق- الی ربک یومئذ المساق.
«سوره قیامت، آیه های 26 تا 30»
معنی آیه:
چنین نیست، او هرگز ایمان نمی آورد تا جان به گلوگاهش رسد و گفته شود: آیا کسی هست که این بیمار را از مرگ نجات دهد؟ و یقین به فراق از دنیا پیدا کند وساق پاها (از شدت جان دادند) بهم می پیچد آری در آن مسیر همه به سوی (دادگاه) پروردگارت خواهند بود.
نکات مهم آیات:
1- این آیات سخن از لحظه دردناک مرگ به میان آورده است.
2- تراقی جمع (ترقوه) به معنی استخوانهایی است که گرداگرد گلو را گرفته است و رسیدن جان به گلوگاه، کنایه از آخرین لحظات عمر است.
3- اشاره به لحظه است که اطرافیان بیمار هم دستپاچه به دنبال راه نجاتی می گردند و از اروی عجز و یأس و بیچارگی می گویند کسی هست او را نجات دهد.
4- محتضر نیز در این لحظه مأیوس شده یقین به فراق و جدایی از دنیا پیدا می کند.
5- به خاطر شدت ناراحتی جان دادن، ساق پاها بهم پیچیده می شود.
6- آنگاه خداوند می فرماید مسیر همه حلایق در آن روز به سوی دادگاه پروردگار توست.
تعبیرات قرآن در مورد لحظه دردناک مرگ
1- گاه قرآن این لحظه را به «سکره الموت» یعنی مسی و گیجی حال مرگ تشبیه می کند. (19- ق)
2- گاهی قرآن به «غمرات الموت» یعنی شدائد مرگ تعبیر می کند. (آیه 93 سوره انعام)
3- گاهی قرآن این لحظه دردناک را به «رسیدن روح به حلقوم» تعبیر می کند. «فلولا اذا بلغت الحلقوم». (83- واقعه)
4- و گاه تعبیر به رسیدن روح به تراقی «یعنی استخوان های اطراف گلو نموده است». (آیات مورد بحث) از مجموع این تعابیر استفاده می شود که آن لحظه سخت و دردناک است ولی از روایات اسلامی استفاده می شود که این لحظه برای مومن و غیرمومن فرق دارد.
احادیثی در مورد چگونگی حال مومن با کافر در لحظه مرگ
1- امام سجاد (ع) فرمودند: مرگ برای مومن مانند کندن یک لباس چرکین پرحشره و گشودن غل و زنجیرهای سنگین و تبدیل آن به بهترین لباسها و خوشبوترین عطرها و راهوارترین مرکبها و مرفه ترین منزلهاست.
و نسبت به کافر مانند کندن یک لباس فاخر و نقل مکان از منزلهای مرفه و تبدیل آن به کثیف ترین و خشن ترین لباسها و وحشتناکترین منزلها و عظیم ترین عذابهاست.
2- امام صادق (ع) فرمودند: مرگ نسبت به مومن همچون عطر بسیار خوشبویی است که آن را می بوید و حالتی شبیه به خواب به او دست می دهد و درد و رنج به کلی از او قطع می شود و نسبتن به کافر مانند گزیدن افعیها و عقربها و یا شدیدتر از آن است.
ترسیم گویایی از لحظه مرگ در حدیثی از امام علی (ع)
سکرات مرگ توأم با حسرت از دست دادن آنچه که داشتند بر آنها هجوم می آورد، اعضای بدنشان سست می گردد و رنگ از صورتهایشان می پرد. کم کم مرگ در آنها نفوذ کرده میان آنها و زبانشان جدایی می افکند. در حالی که او در میان خانواده خویش است. با چشمش می بیند و با گوشش می شنود و عقل و هوشش سالم است اما نمی تواند سخن بگوید.
در این می اندیشد که عمرش را در چه راه فانی کرده؟ و روزگارش را در چه راهی سپری نموده است؟ به یاد ثروتهایی می افتد که در تهیه آن چشم بر هم گذارده و از حلال و حرام و مشکوک، جمع آوری نموده و تبعات و مسئولیت گردآوری آن را بر دوش می کشد در حالی که هنگام جدایی و فراق از آنها رسیده است، آن به دست بازماندگان می افتد. آنها از آن متنعم می شوند و بهره می گیرند اما مسئولیت و حسابش بر اوست.
اثرات یاد مرگ از دیدگاه امام صادق (ع)
یاد مرگ شهوتهای سرکش را درون آدمی می میراند، و ریشه های غفلت را از دل بر می کند قلب را به وعده های الهی نیرو می بخشد و به طبع آدمی نرمی و لطافت می دهد. نشانه های هواپرستی را در هم می شکند، آتش حرص را خاموش می کند و دنیا را در نظر انسان کوچک می کند و این است سخن پیامبر (ص) که فرمود: یک ساعت فکر کردن بهتر از یک سال عبادت است.
پيام ها
1- مقایسه میان عاقبت خوبان و بدان، شیوهاى قرآنى براى شناخت بهتر حقایق است. «اوتى كتابه بیمینه... اوتى كتابه بشماله»
2- در تربیت و هدایت، بشارت و هشدار در كنار هم لازم است. «اوتى كتابه بیمینه... اوتى كتابه بشماله»
3- آگاهى از آینده، گامى براى تصمیمگیرى صحیح امروز است. «فیقول یا لیتنى»
4- روزنه امید براى خلافكاران در آخرت بسته مىشود. تا قبل از دیدن نامه عمل امیدى داشت ولى بعد از آن فقط حسرت مىخورد. «یا لیتنى... یا لیتها»
5 - ثروت و قدرت، در قیامت كارآیى ندارد. «ما اغنى عنّى مالیه هلك عنّى سلطانیة»
6- ثروتاندوزى در دنیا، سبب حسرت در قیامت است. «ما اغنى عنّى مالیه»
7- كیفر دستهایى كه در دنیا براى هرگونه فساد و ستم باز بود، غل و زنجیر قیامت است. «فغلّوه»
8 - انسانى كه در قلبش نور معرفت خدا و در عملش، خدمت به مردم نباشد، بهتر كه بسوزد. «لا یؤمن... و لا یحضّ»
9- توجه به گرسنگان، در كنار ایمان به خدا مطرح است. «لا یؤمن... و لایحضّ»
10- بر فرض كه خود، توان كمك نداشته باشیم، باید دیگران را براى كمك به گرسنگان تشویق كنیم. «و لا یحضّ على طعام المسكین»
11- رسیدگى به فقرا شرط ندارد كه فقیر، مؤمن باشد. «و لا یحضّ على طعام المسكین»
آيه26 و 27 انسان
وَمِنَ الَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلاً
إِنَّ هَؤُلَا ءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ وَرَآءَهُمْ يَوْماً ثَقِيلاً
ترجمه
و بخشى از شب را براى او سجده كن و در بخشى طولانى از شب به تسبیح او بپرداز.
همانا اینان دنیاى زودگذر را دوست دارند و روز گرانبار (قیامت) را پشت سر مىنهند.
نکته ها
فرمان عبادت و تكرار كلمه «لیل» در یك آیه كوتاه، نشانهى اهمیّت و نقش شب در عبادت است.
از امام صادق و امام رضاعلیهما السلام پرسیدند: مراد از فرمان «سبحّه لیلاً طویلاً» چیست؟ فرمودند: نماز شب.(233)
233) تفسیر نورالثقلین.
پيام ها
1- محبّت و دلبستگى به دنیا، سرچشمه گناه و كفر و از نشانههاى گناه پیشگان است. «لا تطع منهم آثماً او كفوراً... انّ هولاء یحبّون العاجلة»
2- دنیا، زودگذر و ناپایدار است. «العاجلة»
3- دنیاگرایى و آخرت گریزى، زمینه گناه پیشگى است. «آثما... یحبّون العاجلة و یذرون ورائهم یوماً ثقیلاً»
4- قیامت، روزى بسیار سخت و سنگین است. «یوماً ثقیلاً»
5 - توجه به زودگذر بودن دنیا و سختى و سنگینى روز قیامت، از عواملى است كه مىتواند محبّت انسان را از دنیا كم كند. «العاجلة... یوماً ثقیلاً»
مروری بر جزء بیست و نهم:
1- خداوند کسی است که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکوکارترید. (2- ملک)
2- آیا کسی که به رو افتاده و حرکت می کند به هدایت نزدیکتر است یا کسی که راست قامت است و بر صراط مستقیم گام برمی دارد. (22- ملک)
3- بگو به من خبر دهید اگر آبهای سرزمین شما در زمین فرو رود چه کسی می تواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد. (30- ملک)
4- ای پیامبر: تو اخلاق عظیم و برجسته ای دارد. (4- قلم)
5- نزدیک است کافران هنگامی که آیات قرآن را می شنوند با چشم زخم خود تو را از بین ببرند. (51- قلم)
6- او را به زنجیری که هفتاد ذراع است ببندید چون او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمی آورد و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمی نمود. (33و 34 حاقه)
7- روز قیامت روزی است که مجرمان دوست دارند فرزندان خود را و همسر و برادرش را و همه مردم روی زمین را فدا کنند تا خود نجات یابند. (11 تا 14 معراج)
8- به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است. هنگامی که به او بدی رسد بیتابی می کند و هنگامی که خوبی به او رسد بخل می ورزد، مگر نمازگزاران. (19 تا 21 معراج)
9- (حضرت نوح عرض می کند خدایا) هر زمان که آنها را دعوت کردم که ایمان بیاورید و تو آنها را بیامرزی، انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار دادند و لباسهایشان را بر خود پیچیدند. (7-نوح)
10- هر کس در گرو اعمال خویش است. (38- مدثر)
11- بهشتیان از دوزخیان سئوال می کنند چه چیزی شما را به دوزخ وارد ساخت می گویند ما از نمازگزاران نبودیم. (42 و 43 مدثر)
12- وای بر تکذیب کنندگان در آن روز قیامت. (15- مرسلات)
13- اگر آنها به قرآن ایمان نمی آوردند پس به کدام سخن بعد از آن ایمان می آوردند؟
اطلاعیه
قابل توجه شرکت کنندگان در مسابقات فصل بندگی ماه مبارک رمضان به نکات ذیل توجه فرمایید:
۱_عضویت در کانال شرط شرکت در مسابقات است.
۲_کسانیکه تاکنون پاسخ سوالات را ارائه نکرده اند تا فردا ۲۹ ماه مبارک رمضان فرصت ارسال پاسخها می باشد.
۳_امروز و فردا مسابقه برگزار نمی شود تا همراهان گرامی فرصت ارسال کلیه پاسخها را داشته باشند.
۴_شرکت کننده با همان نام کاربری در کانال شناخته خواهد شد و لذا اگر نام و نام خانوادگی شما با نام کاربری در کانال فرق دارد حتما اعلام فرمایید.
پیامها و نکات برخی از آیات جزء سی ام قرآن کریم :
آيه6تا 12 انفطار
يَآ أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ
الَّذِى خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ
فِى أَىِّ صُورَةٍ مَّا شَآءَ رَكَّبَكَ
كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ
وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ
كِرَاماً كَاتِبِينَ
يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ
ترجمه
اى انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور و فریب داده است؟
همان كه تو را آفرید و (اندامت را) استوار ساخت و متعادل كرد.
و به هر صورت كه خواست، تو را تركیب كرد.
با این همه، (شما روز) جزا را دروغ مىپندارید.
در حالى كه قطعاً بر شما نگهبانانى (از فرشتگان) گمارده شدهاند.
نویسندگانى بزرگوار،
كه به آنچه انجام مىدهید آگاهند.
نکته ها
«غَرّ» از «غرور» به معناى غفلت، فریب و مغرور، «سوّاك» به معناى استوارى و استقامت و دورى از اعوجاج است و «عدلك» بیانگر تعادل و توازن میان اعضا و جوارح انسان است.
به عمل خود تكیه كنید نه بر كرم خداوند، انبیا از كرم خدا آگاه بودند امّا اهل عمل بودند.
خداوند كریم است: «ربّك الكریم» فرشتگان مأمور او كریماند: «كراماً كاتبین» رسولان او كریماند: «رسول كریم»(1) كتاب او كریم است: «انّه لقرآن كریم» واقعه، 77. و پاداش او كریمانه است. «اجر كریم» یس، 11
خداوند كریم است؛ هم گناهان را مىبخشد، هم عیبها را مىپوشاند و هم پاداش را چند برابر مىدهد.1) حاقّه، 40.
پيام ها
1- انسان، موجودى غافل و فریب خورده است و خود را از عواقب كار و قهر خدا در اَمان مىپندارد. «یا ایّها الانسان ما غرّك بربّك»
2- چرا انسان با آن همه نیاز و ضعف، مغرور باشد؟ «یا ایّها الانسان ما غرّك»
3- بدترین نوع كبر و غرور، آن است كه در برابر پروردگار كریم و هستى بخش باشد. «غرّك بربّك الكریم الّذى خلقك»
4- غرور و غفلت انسان، سوء استفاده از لطف و كرم و پردهپوشى خداست. «ما غرّك بربّك الكریم»
5 - لطف و كرم ابتدایى خدا تنها نسبت به مؤمنان نیست، بلكه نسبت به همه انسانهاست. «یا ایّها الانسان.... بربّك الكریم»
6- غرور انسان، بیانگر غفلت او از نعمتهاى الهى و عظمت آفریدگار است. «ما غرّك بربّك الكریم»
7- درمان غرور، توجّه به الطاف كریمانه است. «الكریم... خلقك فسوّاك فعدلك»
8 - آفرینش، نشانه قدرت، «خلقك» تسویه، نشانه حكمت، «سواك» و اعتدال، دلیل علم او به تمام نیازهاست. «عدلك»
9- آفرینش انسان و هماهنگى و تعادل میان اعضاى او، جلوهاى از كرم خداوند است.«الكریم الّذى خلقك فسوّاك فعدلك»
10- تنوّع شكل و قیافه انسانها، براساس خواستِ حكیمانه خداوند است. «فى اىّ صورة ما شاء ركّبك»
11- براى شكستن غرور، باید نعمتهاى الهى را پىدرپى گوشزد كرد. «خلقك، سوّاك، عدلك، ركّبك»
12- آنكه در دنیا تو را آفرید، در آخرت نیز تو را خلق مىكند، پس تكذیب چرا؟ «كلاّ بل تكذّبون بالدین»
13- كسى كه به دنیا مغرور شود، آخرت را انكار مىكند. «غرّك - تكذّبون»
14- گرچه شما قیامت را منكر مىشوید، ولى فرشتگان كار خود را انجام مىدهند. «تكذّبون... انّ علیكم لحافظین»
15- فرشتگان متعدّد، مسئول حفظ و حراست از انسانها هستند. «لحافظین»
16- فرشتگان، مسئول ثبت و ضبط كارهاى انسانند. «كراماً كاتبین»
17- فرشتگانِ مراقب، در ثبت اعمال برخوردى كریمانه دارند. «كراماً كاتبین»
18- فرشتگان هم متعدّدند، هم تیزبین و هم ریزبین. «یعلمون ما تفعلون»
19- توجّه به ثبت اعمال توسط فرشتگان معصوم، سبب حیا و تقواى انسان مىشود. «یعلمون ما تفعلون»
آيه1 تا 6 مطففین
وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ
الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ
وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ
أَلَا يَظُنُّ أُوْلَئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ
لِيَوْمٍ عَظِيمٍ
يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ
ترجمه
واى بر كمفروشان.
كسانى كه هرگاه از مردم پیمانه بگیرند كامل مىگیرند.
و هرگاه به ایشان پیمانه دهند یا برایشان (كالایى را) وزن كنند، كم مىگذارند.
آیا آنان گمان ندارند كه برانگیخته خواهند شد؟
براى روزى بزرگ.
روزى كه مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان (براى پاسخ به كارهایشان) خواهند ایستاد.
نکته ها
«وَیل» به معناى هلاك و عذاب است و بر اساس روایات، نام درّهاى در دوزخ یا درى از درهاى آن مىباشد.
«طفیف» و قلیل به یك معناست و «تطفیف» به معناى كاستن و كم گذاشتن است و ریشه آن از «طفّ» به معناى كنار است. به فروشندهاى كه از كنار اجناس مىزند، «مطفّف» گویند. ابن مسعود نقل مىكند كه هر كس از نمازش بكاهد مشمول این آیه است.(7)
كم فروشى هر صنفى متناسب با خودش مىباشد: معلم، كارگر، نویسنده، فروشنده، مهندس، دكتر و دیگر مشاغل، هر كدام در انجام وظیفه خود كوتاهى كنند، كم فروشند.
كمفروش، خود را زرنگ مىداند، مردم را دوست ندارد، خدا را رازق نمىداند و ظلم اقتصادى به جامعه مىكند.
كم فروشى از گناهان كبیره است، زیرا وعده عذاب براى آن آمده است.
امكانِ كم فروشى یا حساسیّت در كیل بیش از وزن است، لذا در یك آیه فقط از كیل و در آیه پس از آن، ابتدا مجدداً از كیل و سپس وزن، سخن به میان آمده است.
در روایات مىخوانیم: هرگاه مردم گرفتار گناه كمفروشى شوند، زمین روئیدنىهاى خود را از مردم باز مىدارد و مردم به قحطى تهدید مىشوند. تفسیر المیزان.
انضباط و دقّت اقتصادى، در رأس برنامههاى اصلاحى انبیاست. چنانكه حضرت شعیب به قوم خود فرمود: «اوفوا الكیل و لا تكونوا من المخسرین وزنوا بالقسطاس المستقیم و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فى الارض مفسدین» شعراء، 181 - 183. پیمانه را (در معامله) كامل و تمام بدهید و از كم كنندگان و خسارت زنندگان نباشید و با ترازوى درست وزن كنید و كالاهاى مردم را كم ندهید و روى زمین مفسدانه عمل نكنید.7) تفسیر نمونه.
پيام ها
1- خطر را با كلماتِ هشدار دهنده اعلام كنید. «ویل للمطفّفین»
2- مال حرام از راه كمفروشى، عامل سقوط انسان است. «ویل للمطفّفین»
3- تفاوت گذاردن در گرفتن و دادن كم فروشى است. آنچه بر خود نمىپسندى بر دیگران مپسند. «اكتالو... یستوفون - كالوهم... یخسرون»
4- كم فروشى نسبت به هر كس، گرچه مسلمان نباشد، نارواست. «على الناس»
5 - بالاتر از گناه، انس گرفتن با گناه است، به گونهاى كه كم فروشى شغل انسان شود. «یخسرون» (فعل مضارع، نشانه استمرار است.)
6- براى جلوگیرى از مفاسد اقتصادى، باید یاد معاد را در دلها زنده كنیم. «الا یظنّ اولئك انّهم مبعوثون»
7- اعتقاد به معاد حتّى در حدّ گمان بازدارنده است. «الا یظنّ اولئك انّهم مبعوثون»
8 - حوادث روز قیامت، بزرگ و هولناك است. «لیومٍ عظیم»
9- براى كمفروشى و حق الناس باید پاسخگو باشیم. «یقوم النّاس لربّ العالمین»
10- كیفر و مجازاتِ مجرمان، از شئون ربوبیّت خداست. «یقوم النّاس لربّ العالمین»
آيه12 تا 21سوره لیل
إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى
وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَالْأُولَى
فَأَنذَرْتُكُمْ نَاراً تَلَظَّى
لَا يَصْلاَهَآ إِلَّا الْأَشْقَى
الَّذِى كَذَّبَ وَتَوَلَّى
وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى
الَّذِى يُؤْتِى مَالَهُ يَتَزَكَّى
وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تُجْزَى
إِلَّا ابْتِغَآءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى
وَلَسَوْفَ يَرْضَى
ترجمه
همانا هدایت (مردم) بر عهده ماست.
و بى شك آخرت و دنیا از آنِ ماست.
پس شما را از آتشى كه زبانه مىكشد بیم دادم.
(آتشى كه) جز بدبختترین افراد در آن در نیاید.
همان كه (حق را) تكذیب كرد و روى بر تافت.
ولى با تقواترین مردم از آن آتش دور داشته خواهد شد.
همان كه مال خود را مىبخشد تا پاك شود.
در حالى كه براى احدى (از كسانى كه به آنان مال مىبخشد،) نعمت و منتى كه باید جزا داده شود، نزد او نیست.
جز رضاى پروردگار بلند مرتبهاش، نمىطلبد.
و به زودى خشنود شود.
نکته ها
هدایت كردن از جانب خداوند، امرى حتمى است، «انّ علینا للهدى» ولى پذیرش آن از سوى مردم حتمى نیست. چنانكه در جاى دیگر مىفرماید: «و امّا ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمى على الهدى» فصّلت، 17.
«تلظّى»، شعله آتش بدون دود است كه سوزندگى زیادترى دارد.
خلود و جاودانگى در دوزخ مخصوص افراد شقى است. «لایصلاها الاّ الاشقى» در كلمه «صَلى» ملازمت و همراهى نهفته است. شاید «نارًا تلظّى» كه نوع خاصى از آتش است مخصوص افراد شقى باشد و سایر مجرمان به انواع دیگرى از آتش گرفتار شوند.
آیه «و لسوف یرضى» را دو گونه مىتوان معنا كرد: یكى آنكه انسان با رسیدن به اهدافش از خدا راضى مىشود، دیگر آنكه خداوند از او راضى مىشود. البتّه در قرآن، هر دو مورد یعنى رضاى خداوند از انسان و رضاى انسان از خداوند، در كنار هم آمده است: «رضى اللّه عنهم و رضوا عنه» بیّنه، 8.، «ارجعى الى ربّك راضیة مرضیة» فجر، 28.
پيام ها
1- یكى از سنّتهاى الهى كه خداوند بر خود واجب كرده، هدایت مردم از طریق عقل و فطرت و پیامبران است. «انّ علینا للهدى»
2- پذیرش هدایت، به نفع خود شماست، وگرنه خداوند بىنیاز است. «و انّ لنا للآخرة و الاولى»
3- هشدار و انذار وسیله هدایت الهى است. «فانذرتكم» (هشدارهاى الهى را باید جدى گرفت، زیرا از سوى كسى است كه دنیا و آخرت به دست اوست)
4- آتش آخرت، امرى ناشناخته و عظیم است. «ناراً» به صورت نكره آمده است.
5 - شقاوت مثل تقوا داراى مراحلى است. «الاشقى... الاتقى» (كسى كه آن همه نشانههاى هدایت را نادیده بگیرد بدبختترین است «اشقى، الّذى كذّب و تولىَّ»
6- تقوا، همراه كمك به محرومان سپرى است در برابر آتش دوزخ. «سیجنّبها الاتقى الّذى یؤتى ماله»
7- كمك به محرومان، شیوه دائمى پرهیزگاران است. «یؤتى»
8 - كمك از مال شخصى ارزش است. «ماله»
9- نشانه تقوا، كمكهاى مالى خالصانه است. «الاتقى الّذى یوتى ماله»
10- كمك به فقرا، راهى است براى تزكیه و خودسازى. «یؤتى ماله یتزكى»
11- كمكهاى مالى كه براساس جبران خوبىهاى دیگران باشد، مایه رشد نیست. «ما لاَحدٍ عنده من نعمة» (انفاقى ارزش بالایى دارد كه انسان مدیون دیگران نباشد و چشم داشتى هم نداشته باشد)
12- متّقى، جز رضاى خدا به دنبال چیز دیگرى نیست. «الاّ ابتغاء وجه ربّه الاعلى»
13- قصد قربت، شرط لازم است. «الاّ ابتغاء وجه ربّه»
14- انفاق باید در راههاى خداپسندانه باشد. «یؤتى ماله... ابتغاء وجه ربّه»
15- او پروردگار اعلى است، پس فقط رضاى او را جستجو كنید كه پاداش اعلى مرحمت مىكند. «ابتغاء وجه ربّه الاعلى»
16- انسان مخلص، به مقام رضا مىرسد و همواره از خداوند خشنود است. «و لسوف یرضى»
آيه 1تا 3 سوره کوثر
إِنَّآ أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ
فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ
إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ
ترجمه
همانا ما به تو خیر كثیر عطا كردیم.
پس براى پروردگارت نماز بگزار و (شتر) قربانى كن.
همانا دشمن تو بىنسل و دم بریده است.
پيام ها
1- خداوند به وعدههاى خود عمل مىكند. در سوره ضحى، خداوند وعدهى عطا به پیامبر داده بود: «و لسوف یعطیك ربّك فترضى» ضحى، 5 .پروردگارت در آینده عطائى خواهد كرد كه تو راضى شوى. در این سوره مىفرماید: ما به آن وعده عمل كردیم. «انّا اعطیناك الكوثر»
2- فرزند و نسل عطیّه الهى است. «انّا اعطیناك الكوثر»
3- نعمتها حتّى براى پیامبر اسلام مسئولیّتآور است. «اعطیناك... فَصلِّ»
4- در قرآن به نماز یا سجده شكر سفارش شده است. «فَصلِّ»
5 - تشكّر باید فورى باشد. «فَصلِّ» (حرف فاء براى تسریع است)
6- نوع تشكّر را باید از خدا بیاموزیم. «فَصلِّ»
7- در نعمتها و شادىها خداوند را فراموش نكنیم. «اعطیناك الكوثر فصلّ»
8 - آنچه مىتواند به عنوان تشكّر از كوثر قرار گیرد، نماز است. «فَصلِّ»
(نماز جامعترین و كاملترین نوع عبادت است كه در آن هم قلب باید حضور داشته باشد با قصد قربت و هم زبان با تلاوت حمد و سوره و هم بدن با ركوع و سجود. مسح سر و پا نیز شاید اشاره به آن باشد كه انسان از سر تا پا بنده اوست. در نماز بلندترین نقطه بدن كه پیشانى است، روزى سى و چهار بار بر زمین ساییده مىشود تا در انسان تكبّرى باقى نماند. حضرت زهراعلیها السلام در خطبه معروف خود فرمود: فلسفه و دلیل نماز پاك شدن روح از تكبر است. «تنزیهاً لكم من الكبر»)
9- دستورات دینى، مطابق عقل و فطرت است. عقل تشكّر از نعمت را لازم مىداند، دین هم به همان فرمان مىدهد. «فصلّ لربّك»
10- چون عطا از اوست: «انّا اعطینا» تشكّر هم باید براى او باشد. «فصلّ لربّك»
11- قربانى كردن، یكى از راههاى تشكّر از نعمتهاى الهى است. (زیرا محرومان به نوایى مىرسند.) «و انحر»
12- هر كه بامش بیش برفش بیشتر. كسى كه كوثر دارد، ذبح گوسفند كافى نیست باید شتر نحر كند و بزرگترین حیوان اهلى را فدا كند. «و انحر»
13- رابطه با خداوند بر رابطه با خلق مقدّم است. «فصلّ... و انحر»
14- انفاقى ارزش دارد كه در كنار ایمان و عبادت باشد. «فصلّ لربّك وانحر»
15- شكرِ عطا گرفتن از خدا، عطا كردن به مردم است. «اعطیناك الكوثر... وانحر»
16- نمازى ارزش دارد كه خالصانه باشد، «لربّك» و انفاقى ارزش دارد كه سخاوتمندانه باشد. «وانحر»
17- دشمنان پیامبر و مكتب او ناكام هستند. (كلمه شانِئ اسم فاعل است و شامل هر دشمنى در گذشته و حال و آینده مىشود. اگر مىگفت: «من شانك هو الابتر» تنها كسانى را كه در گذشته دشمنى كردهاند شامل مىشد و اگر مىگفت: «من یشونك هو الابتر» تنها دشمنان آینده را در برمىگرفت. «انّ شانئك هو الابتر».)
18- توهین به مقدّسات، توبیخ و تهدید سخت دارد. «انّ شانئك هو الابتر»
19- از متلكها و توهینها نهراسیم كه خداوند طرفداران خود را حفظ مىكند. «انّ شانئك هو الابتر»
20- زود قضاوت نكنیم و تنها به آمار و محاسبات تكیه نكنیم كه همه چیز به اراده خداوند است. (مخالفان، با مرگ پسر پیامبر و داشتن پسران متعدّد براى خود، قضاوت كردند كه پیامبر ابتر است، ولى همه چیز برعكس شد.) «انّا اعطیناك الكوثر... انّ شانئك هو الابتر»