هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─┅┅┅┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅──
◉◁(1)..#ورود_کاروان_اباعبداللّه_علیه_السلام_به_کربلا
❖ بنابر مشهور در سال۶۱ هجری قمری در این روز کاروان اباعبداللّه الحسین علیه السلام به سرزمین کربلا وارد شد.
✪ امام پرسیدند... نام این زمین چیست؟ چون حسین علیه السلام شنید که این زمین کربلا است خاک آن را بویید و فرمود...
★ این همان زمین است که جبرئیل از آن به رسول خدا صلوات الله خبر داده و من در آن کشته میشوم.
─┅┅┅┅┅༅𖣔4⃣𖣔༅═┅┅┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─┅┅┅┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅──
◑◁آن هنگام حضرت گریست و فرمود..
بار خدایا! من از کرب و بلا به تو پناهندهام، پیاده شوید، اینجا محل ریختن خون ما و محل قبور ماست و همین جا قبور ما زیارت خواهد شد و جدّم رسول خدا چنین وعده داد.
✪ سپس اصحاب امام علیه السلام پیاده شدند و بار و اثاثیه را فرود آوردند...حضرت علیه السلام اهل بیت خود را جمع کرده، نظری بر آنها افکند و گریست.
❖ سپس فرمود...خدایا! ما عترت پیغمبریم، ما را از حرم جدّمان راندند و بنی امیه در حقّ ما ستم روا داشتند. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و بر دشمنان پیروز گردان.
─┅┅┅┅═༅𖣔5⃣𖣔༅═┅┅┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─┅┅┅┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅──
◉◁(2)..#نامه_ابن_زیاد_به_امام_حسین_علیه_السلام
❖ سپاه حرّ نیز در ناحیه دیگری در مقابل امام اردو زدند. در این روز حر بن یزید ریاحی ضمن نامههایی عبیداللّه بن زیاد را از ورود امام علیه السلام به كربلا آگاه نمود
✪ عبیدالله بن زیاد نامهای بدین مضمون برای حضرت نوشت..اما بعد؛ ای حسین! به من خبر رسیده که به کربلا منزل گرفتی.
★ من از جانب یزید بن معاویه مأمورم سر بر بالین ننهم و سیر نخورم تا تو را بکشم و یا به حکم من و حکم یزید بن معاویه باز ایی! والسلام.
¤ امام حسین علیه السلام فرمود..این نامه را جوابی نیست! مردمی که رضای خلق را به خشم خدا خریدند رستگار نشوند.
─┅┅┅═༅𖣔6⃣𖣔༅═┅┅──
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─┅┅┅┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅──
◑◁(3)..#نامه_امام_حسین_علیه_السلام_به_سران_موافق_کوفه
✪ در این روز امام علیه السلام به اهل كوفه نامههایی نوشت و گروهی از بزرگان كوفه •سلیمان بن صردو مسیب بن نجبه ورفاعه بن شداد و عبدالله بن وال و جماعت مومنین• را از حضور خود در كربلا آگاه كرد. حضرت نامه را به "قیس بن مسهّر" دادند تا عازم كوفه شود.
❖ هنگامیکه قیس به قادسیه رسید، حصین بن نمیر او را دستگیر نمود. حُصَین، قیس را پیش عبیدالله بن زیاد فرستاد تا ابن زیاد درباره او تصمیمگیری کند.
★ وی قبل از دستگیری نامهای که به همراه داشت را پاره کرد تا به دست دشمن نیفتد
─┅┅┅┅═༅𖣔7⃣𖣔༅═┅┅──
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─┅┅┅┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅──
◉◁پس از آنکه قیس را نزد ابن زیاد به دار الاماره بردند مناظرهای بین آندو صورت گرفت.
❖ ابن زیادگفت: تو کیستی؟گفت...مردیام از شیعیان علی علیه السلام و پسرش
✪ گفت..چرا نامه را پاره کردی؟
★ گفت.. برای آنکه تو ندانی در آن چه نوشته است.
¤ گفت.. از جانب که بود و سوی که نوشته؟
● گفت.. از جانب امام حسین علیه السلام به گروهی از مردم کوفه که نام ایشان را نمیدانم.
─┅┅┅┅═༅𖣔8⃣𖣔༅═┅┅──
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─┅┅┅┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅──
◑◁(4)..#لعن_بنی_امیه
✪ به دستور ابن زیاد قیس به بالای منبر رفت تا علی علیه السلام و دو فرزندش را لعن کند. وی وقتی بر فراز منبر رفت ابتدا خدا را سپاس گفته و ستایش کرد.
❖ سپس درود بر پیامبر صلوات الله فرستاد و علی و حسن و حسین علیها السلام را فراوان مدح نموده و بر آنان رحمت فرستاد.
★ وی در ادامه عبید الله بن زیاد و پدرش و ستمکاران بنی امیه را از اول تا آخر لعن و نفرین کرد
¤ آنگاه گفت:....«ای مردم، من فرستاده حسین به سوی شمایم و در فلان موضع از او جدا شدم، به سوی او بروید.
─┅┅┅┅═༅𖣔9⃣𖣔༅═┅┅┅──
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─┅┅┅┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅┅──
◉◁زمانی كه خبر شهادت قیس به امام علیه السلام رسید، حضرت گریست و اشك بر گونه مباركش جاری شد و فرمود..
❖ "خداوندا! برای ما و شیعیان ما نزد خود منزل کرامت مقرر فرما و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع كن، كه تو بر انجام هر كاری توانایی."
اللّهــمَّعَجِّـــلْلِوَلِیِّک الفَــرَج
پــــایـــــان
─┅┅┅┅═༅𖣔🔟𖣔༅═┅┅┅──