🔻یادداشت آیت الله رشاد در واکنش به نامه موسوی خوئینی ها
🔸ترور شخصیت و تکمیل پروژهای ناتمام!
🔹مقارن سی و نهمین سالگشت ترور نافرجام رهبر معظم انقلاب اسلامی (حفظه الله) توسط گروهک فرقان، نامهی سرگشادهای از سوی جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد موسوی خوئینیها، خطاب به معظم له منتشر شد.
🔹آیا غرض از این اقدام، پس از گذشت چهل سال از «ترور شخص» و جسم زعیم حکیم امت به وسیلهی کسانی که جناب موسوی خوئینیها پدر معنوی آنان خوانده میشود، به معنی تکمیل آن «پروژه ناتمام» اما این بار به صورت «ترور شخصیت» است؟
🔹هر بحران و آشوبی در کشور به وقوع پیوسته، نوعا پیشدرآمد آن (از جمله) قدم و اقدامی بوده است که از سوی جناب موسوی خوئینیها صورت بسته است! آیا این اقدام این بار نیز چنین دلالتی دارد؟
♨️ متن کامل یادداشت در لینک زیر:
🌐 rasanews.ir/002kqX
@bicimchi1
نخستین روز ماه جولای، سالروز تولد شهید ابومهدی المهندس در ۱۹۵۴ است.
سلیمانیِ عراق، #مصلح_اجتماعی و بزرگمردی شجاع و غیور که قلب و جانش را به ولایتفقیه سپرد و قریب چهل سال، پای در رکاب سرداران بزرگ ایرانی، از حریم عراق و ایران پاسداری کرد. ثمرهی ۶۶ سال حیات طیبهی او 《عند ربهم یرزقون》ای در کنار روح بلند سیدالشهداء مقاومت بود.
در مقام مقایسه، خوب است بدانیم اگر بنلادن و بنسلمان، نمود #قدرت_نرم_آمریکا هستند؛ در اینسو اما شیرمردانی چون ابومهدی المهندس، نمودهایی از #قدرت_نرم_ایران اند.
#مثل_ایران
#ایران_قوی
@bicimchi1
🔸️آنها که #کرونا را جدی نمیگیرند، کرونا آنها را جدی خواهد گرفت. اگرچه این ویروس مرموز زندگی ما را به سُخره گرفته، اما نشان داده که جنبهی شوخی کردن ندارد. آنها که با دُم شیرِ کرونا بازی میکنند، روزی از دَم شمشیر او رد میشوند.
🔸️آنها که مرگ را برای همسایه میدانند، خاکریزِ احتیاط را رها کرده و وسط میداناند. مرگ، سایه به سایهی این ویروس میرود و سایهی این مردمان را با تیر میزند.
🔸️یک پایان تلخ، همیشه بهتر از یک تلخی بیپایان نیست. یابن آدم! اِسمع، اِفهم! با تلخی فاصلهگذاریها کنار بیا تا میان تو و شیرینیها فاصله نیفتد. دستورالعملها را رعایت کن تا کارَت با کرامالکاتبین نیفتد.
🔸️بلی مرگ حق است اما عقل هم پیامبر حق است. احتیاط شرط عقل است و دفع خطر احتمالی عقلا واجب است. باید آسه رفت و آسه آمد تا کرونا ما را شاخ نزند. "وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ" خود را به دست خویش به هلاکت نیفکنید. سلامت، امانت است و امانت باید در امنیت باشد.
🔸️دمشان گرم، ماسکها بیش از آنکه نفسگیر باشند، دَمیارند. بیش از آنکه محدودیت باشند، مصونیتاند. اگر مفرّحِ ذات نباشند، مُمِدّ حیات هستند. امروز، ماسک زدن نشانهی تمدن است و بیماسکی، لباس شهرت. بکوش که زیبایی در لبخند پشت ماسکت باشد، نه نیشخندی که به ماسکداران میزنی.
🔸️هموطن! #من_ماسک_میزنم تا سایهی تو همواره بالا سر خانوادهات باشد. تا دعای والدینت برای سلامتی تو، مستجاب شود. تا اگر من خوشحالم، تو نیز خوشحال باشی. راستی، تو ماسک میزنی؟!
✍ #زهرا_محسنی_فر
@bicimchi1
#امام_رضا(ع) را خیلی دوست داشت. یک سال حدود ۲۰ بار برای پابوسی به مشهد مقدس رفت.
اگر کسی دلش میخواست به زیارت آقا برود و پول نداشت یا خودش او را میبرد یا هزینه سفرش را تقبل میکرد...
انگار به او الهام میشد که اطرافیانش خواستهای دارند. قبل از گفتن خواسته خودش اقدام میکرد.
حاجی دست به خیر بود. در حد توانش دست خیلیها را گرفته بود. فرزند یکی از آشنایان میخواست با اردوی مدرسه به مشهد برود، اما پدرش هزینه آن را نداشت. خبر به گوش حاجی رسید. پول سفر را داد.
طاقت ناراحتی کسی را نداشت. دل رئوفی داشت. در بین دوست و آشنا اگر کسی نیاز به حمایتش داشت پیشقدم میشد. منتظر نمیماند تا کسی نیازش را به او به گوید.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ به روایت همسر، خواهر #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
@bicimchi1
ارادت خاص به امام رضا(ع)
محمد ارادت ویژهای به #امام_رضا(ع) داشت
هر سال ۶ تا ۷ بار برای زیارت راهی مشهد میشد؛ او برای زیارت به حرم میرفت و شب به خانه بازمیگشت
چون میدانستیم مدت زمان زیارت محمدمهدی طول میکشد طوری که ظهر هم به خانه نمیآید صبحانه مفصلی را به او میداد که گرسنگی در حین زیارت آزارش ندهد.
محمد در وصیت نامهاش آورده است:
«مرا پس از شهادت در اطراف ضریح امام رضا(ع) طواف دهید زیرا ایشان بسیاری از مشکلات مرا حل کردهاست»
اما ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ هر چند اﻳﻦ اﻣﺮ ﻣﺤﻘﻖ ﻧﺸﺪ ﻭﻟﻲ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ حضرت ﺷﺎﻫﭽﺮاﻍ ﺑﻪ ﻧﻴﺎﺑﺖ از ﺣﺮﻡ ﺑﺮاﺩﺭ ﻃﻮاﻑ ﺩاﺩﻩ ﺷﺪ...
#ﺷﻬﻴﺪ_ﻣﺪاﻓﻊ_ﺣﺮﻡ
#شهید_ﻣﺤﻤﺪﻣﻬﺪی_فریدونی
#ﺷﻬﺪای_ﻓﺎﺭﺱ
@bicimchi1
ایشان همیشه میگفتند: من یقین دارم تا شما دل نکنید من شهید نمی شوم...
ایشون سوریه بودند و ما میخواستیم با پسرم به مشهد بریم؛ تماس گرفتند بهشون گفتم ما عازم مشهد هستیم
فورا گفتند: به یک شرط!
پرسیدم چه شرطی؟!
گفتند: به این شرط که از من دل بکنی!
گفتم: وای باز شروع کردی آقای نبی لو؟! یعنی اگر دل نکنم اجازه نمی دهید بروم مشهد.
گفت: به والله قسم راضی نیستم مگر با این شرط.
من با خنده گفتم: حالا اجازه بده برویم تا بعد.
در راه مشهد بسیار با خودم کلنجار رفتم، یعنی من مانع شهید شدن ایشان هستم؟! مگر همچین چیزی می شود. یعنی همه ی همسران شهداء دل کندند....
وقتی به مشهد رسیدیم, نمی دونم چرا وقتی ضریح آقا رو دیدم یک دفعه زیر گریه زدم و گفتم: یا #امام_رضا(ع) اگر واقعا فیضی که آقای نبی لو از آن صحبت می کند من مانعش هستم به جان جوادت من از او دل کندم.
در دارالشکر دو بار نماز و یس و الرحمن را به نیت شهادتش خواندم و گفتم: خدایا فقط صبرش را به من بده.
در رواق امام خمینی(ره) نشسته بودیم، زنگ زد و احوال پرسی کرد و گفت: خانم چیکار کردی؟!
گفتم: دیگه اگر شهید نشوی تقصیر خودته به من هیچ ربطی نداره...
گفت: چرا؟
گفتم: شما گفتی دل بکن. امام رضا(ع) شاهد است که من به جان جوادش از شما دل کندم.
اونقدر خوشحال شد و اونقدر تشکر کرد و من در دلم می خندیدم که چقدر ساده است؛ حالا فکر می کند که من دل کندم ایشان شهید می شود. من تصورم این جور بود وای خدا باورش شده که من دل کندم شهید میشود.
بین دل کندن من و شهادت آقای نبی لو چهار روز طول کشید.
#شهید_مدافع_حرم_مصطفی_نبیلو
@bicimchi1
نقاره ها ز اوج مناره وزیده اند
مردم صدای آمدنت را شنیده اند
زیباتر از همیشه شده آستان تو
آقا! چقدر ریسه برایت کشیده اند
در حقیقت ناله نقارهها، زنگ رخصت است....
@bicimchi1
بیسیمچی
چقدر به فکر عاقبت بخیری فرزندانمان هستیم؟!👆👇 @bicimchi1
چقدر به فکر عاقبت به خیری، فرزندانمان هستیم؟!
موقع ازدواج، آقای نبی لو ۲۳ سال داشت، من ۱۹ سال. همیشه می گفت: ما دیر ازدواج کردیم. خانم حیف نبود؟! این زندگی به این خوبی رو ما چهار سال زودتر می تونستیم شروع کنیم. چرا دیر ازدواج کردیم؟!
همیشه می گفتند: وقتی انسان می تونه زندگی خوبی داشته باشه، چرا دیر؟!
بعد شاید باورتون نشه دخترمون که ۱۴ سالش بود، خود آقای نبی لو واسطه ازدواج دامادم با دخترم شدند...
اصغر آقا یه طلبه ساده، از روستاهای استان همدان بودند و پسر دایی بنده که در قم در حال تحصیل بودند...
یه روز در حرم همسرم به ایشون گفته بودند: چرا شما ازدواج نمی کنی؟!
گفته بود: من شرایط ازدواج ندارم...
گفته بودند: حالا اگر من یه خانواده ای رو پیدا کنم که حاضر باشند با شرایطی که داری به شما دختر بدن، شما چیکار می کنی؟!
ایشون گفته بود: اصلا محاله یه همچین چیزی... من یه طلبه ساده ام... هیچی ندارم... پدرم خوب یه کشاورزه... محاله کسی به من دختر بده...
گفته بودند: نه من یه خانواده ای رو می شناسم که شما رو می شناسن، من شما رو بهشون معرفی کردم...
برای من خیلی سخت بود. چون فامیل هم بودیم.. گفتم: برای من وجهه خوبی نداره، بری و پیشنهاد بدی... آقای نبی لو می گفتند: نه روی شناختی که من از این جوون دارم، دوست ندارم همچین پسری رو از دست بدیم. بعد من می گفتم: اصلا مگه دختر ما چقدر سن داره که ما خودمون بخوایم اقدام کنیم برای ازدواجش؟!
خلاصه ایشون تونست منو قانع کنه برای این کار ...
شهید نبی لو به دامادم گفته بود: من با خانواده این دختر صحبت می کنم. اونها هم با دخترشون مطرح کنند، اگر بتونم موافقت همه شون رو بگیرم، حتما میام بهت میگم.
حالا من مونده بودم چطوری این موضوع رو با دخترم مطرح کنیم. به همسرم گفتم، حالا چطور می خوای به طیبه بگی؟! گفت: خانم، اونم راهش رو بلدم. من خودم یه جوری میگم.
ایشون نشستن شروع کردن به صحبت کردن با دخترم که چقدر ازدواج خوبی داره و چقدر باعث دوری از گناه میشه و اینکه اگر پسر مومن با تقوایی باشه و ... اینها رو توضیح داد برای دخترم...
خیلی با بچه ها راحت بود.
بعد گفت: حالا اگر من به عنوان پدرت یه پسری رو معرفی کنم که تمامی این خصوصیاتی که گفتم داشته باشه، تو چیکار میکنی؟ نظرت چیه؟!
دخترم بنده خدا همین جور مونده بود... همسرم به دخترم گفت: نه حالا نمی خوام جواب بدی، خوب فکرات رو بکن، بعد جواب بده...
من به عنوان پدر تو خوشبختی تو رو می خوام. اگر یه روزی چنین پیشنهادی بدم، نظرم رو می پذیری؟!
بعد از مدتی مجدد موضوع رو با دخترم مطرح کردیم و دخترم هم موافقت کرد.
وقتی مجدد با پسر داییم مطرح کرده بودن، ایشون گفته بودن، من حتما باید این خانواده رو ببینم، پدرش رو ببینم، مادرش رو ببینم، رو چه حسابی با این شرایط من، حاضرن به من دختر بدن؟!
گفته بودن باشه من هماهنگ می کنم بیا حرم، بگم پدرش هم بیاد، با هم صحبت کنید.
می گفت رفتیم نشستیم، اصغر آقا هم هی نگاه می کرد، با یه حالت نگرانی می گفتن نیومدن، نمی خواید یه تماس بگیرین، ببینید چرا نیومدن؟!
گفته بودن: الان من پدر اون دختر، چی می خوای بهش بگی؟!
خندید گفت: نه حالا بیان، من بهشون میگم.
گفته بودن، اومدن دیگه... من الان پدر اون دختری هستم که گفتم، من طیبه رو برای شما در نظر گرفتم.
دامادم تعریف می کنه که وقتی بابا این حرف رو زد، از یه طرف واقعا تو دلم یه همچین چیزی رو می خواستم و دوست داشتم چنین ازدواجی انجام بشه، همیشه می گفتم، کاش این دختر سه چهار سال بزرگ تر بود، من جراتش رو داشتم، که مطرح کنم. از اون طرف می گفتم، کاش زمین دهن باز می کرد من می رفتم داخلش، چقدر راحت بابا گفت، من پدر اون دخترم...
خلاصه با هم صحبت کرده بودن و آقای نبی لو گفته بودن از نظر من مسئله ای نیست. به لحاظ مالی هم حاضرم از حقوق خودم، یه کمکی به شما بکنم، ولی راستش رو بخواید، نمی خوام پسری مثل شما رو از دست بدم. من با خانواده هم صحبت کردم و هماهنگ هستند.
الحمدالله دختر من ۱۴ سالگی ازدواج کرده... تا به امروز، حتی یکبار هم نگفتم، کاش دوسال دیرتر این ازدواج انجام می شد. الحمدالله هم خودش تونسته عاقلانه با این موضوع برخورد کنه، هم خدا رو شکر، انتخابی که همسرم کرده بود، مناسب و شایسته بود. و تا به امروز هم واقعا خیلی راضی هستیم.
دخترم الان یه وقتایی که در فراق پدرش گریه می کنه، میگه، بابا دستت درد نکنه، واقعا عاقبت به خیری منو می خواستی...
🔹خاطره همسر شهید مدافع حرم #شهید_مصطفی_نبی_لو از واسطه گری برای ازدواج دختر ۱۴ ساله اش در مصاحبه با رادیو معارف
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#خانواده_مستحکم
@bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عصبانیت بی بی سی از قدرت دریایی ایران!
از زمانی که صدور دستور رهبر ایران برای ایجاد پایگاه نظامی در اقیانوس هند به گوش رسانه انگلیسی رسیده، دائم در حال تهیه گزارشهایی است که قدرت نیروی دریایی ایران را زیر سوال ببرد که این خود نشان دهنده اهمیت بالای این اقدام مقتدرانه ایران است! با این حال اعترافاتی که لابلای گزارشات خود دارد جالب توجه است!
@bicimchi1
▪️ماسک بزنید و به پویش #من_ماسک_میزنم بپیوندید
باور کنید این ویروس منحوس، اهل شوخی و مزاح نیست ...
💬 Kianush Jahanpur
@bicimchi1