لباس آبى تنش بود. ماسک زده بود و داشت خیابان را جارو مى کرد. تعجب کردم. رفتگرها که لباسشون نارنجیه؟ درِ حیاط را تا آخر باز کردم. بابا گاز داد و رفت بیرون. یک لنگه در را بستم. چفت بالا را انداختم. جارویش را گذاشت کنار و رفت جلو. یک نامه از جیبش درآورد. پدر تا دیدش، به جاى این که شیشه را بکشد پایین، در ماشین را باز کرد. نامه را ازش گرفت که...
۲۱ فروردین، بیستمین سالگرد شهادت بسیجی #شهیدامیرسپهبدعلی_صیادشیرازی گرامی باد....
@Bicimchi1
#حضرت_شهربانو
سپید بخت تر
از تـو عجم عروس ندارد!
یگانه دختر ایران
تو انتخاب حسینے....
#ولادت_امام_سجاد_مبارک
پ.ن: دختر ایرانی وقتی عزیز شد
که حسین برگزدید به همسری شهربانو را
@bicimchi1