#سقای_تشنه
سقا صدايش میکردند...
به مادر گفته بود: "میخوام اونجا سقا باشم."
همیشه قبل از خودش به رزمندهها تعارف میکرد. سر سفرهي ناهار و شام هم دنبال پارچهای آب میدوید و وقت و بیوقت به آنها آب تعارف میکرد.
میگفت: آب نطلبیده مراد است! حتی آب قمقمهاش را هم میبخشید.
تشنه #شهید شد؛ همانطور که آرزو داشت.
#نوجوان_شهید
#شهید_زکریا_صفرخانی
پ.ن: عکس، مربوط به جمع باصفای رزمندگان است و ارتباطی به این شهید بزرگوار ندارد...
@bicimchi1
داشت محوطه رو آب و جارو میکرد به زحمت جارو رو ازش گرفتم....
ناراحت شد و گفت: "بذار خودم جارو کنم، اینجوری بدیهای درونم هم جارو میشن..."
کار هر روز صبحش بود،
کار هر روز یه فرماندهی لشکر
#همت_دلها
#سردار_شهيد_حاج_محمدابراهيم_همت
#چشمهايش_اما_حكايتی_دارد
#اخلاص
@bicimchi1
#مناجات_شهید...
خدایا احساس می کنم
که اعضای تنم، میله های زندانی هستند، که مرا به اسارت خویش در آورده اند
و تلاش مقرون من برای فرار از این زندان، بی فایده است مگر به لطف و رحمتت
خدایا مرا در صف شهیدان قرار ده
و توفیقی عطا کن تا هر چه زودتر
جانم را نثار درگاهت گردانم
بارالها، معبودا...
دست از مس وجود شسته ام
از آن بُعد حیوانی انسان
خود را بالا کشیده ام
قدم بر روح الهی خود گذاشته ام
می خواهم در پناه تو در کنار رزمندگان جهاد فی سبیل اللّه، همزمان با جهاد اکبر علیه نفس سرکش و خودخواه طغیان کنم.
و بر تمامی پلیدی های دنیا که به ظاهر خوش رنگ و دل پذیرند، چشم پوشم، و زندگی جاوید را بر این زندگی دون و پست ترجیح دهم
ان شاءاللّه »
#شهید_علی_عباس_حسین_پور
@Bicimchi1
انتظارها خیلی فرق کردهاند،
خیلی عوض شدهاند ...
آدمی منتظر یک چیز مینشیند،
ولی چیـز دیگـری به او میدهنـد ...
مثلا ما این جا در ایران
منتظر خوردن زولبیا و بامیه هستیم
و آنها در فلسطین منتظر خوردن موشک...
پدر و مادری، پای سفرهٔ غم می نشینند
و روزه خود را با اشک باز می کنند ...
این روزها هر کسی در هر جایی
به شکل خودش روزهاش را باز میکند.
پ.ن: جان دادن دختری ۵ ساله در بیمارستانی در قدس
@bicimchi1
بیسیمچی
انتظارها خیلی فرق کردهاند، خیلی عوض شدهاند ... آدمی منتظر یک چیز مینشیند، ولی چیـز دیگـری به او
عایشه تومور پیشرفته مغزی داشت
اما نمیشد او را در #غزه عقبافتاده معالجه کرد
مادر و پدرش او را برای معالجه فرستادند کرانه باختری
جاییکه بیمارستانها، به موهبت محمود عباس
کمی مجهزتر است
اما عایشهی پنج ساله باید تنها سفر میکرد
چون اسرائیلیها به هیچ کدام از اعضای خانوادهاش اجازه سفر ندادند
بخاطر مسائل امنیتی
متوجهید که!
برای همین عایشه تنها سفر کرد
تنها بستری شد
تنها شیمیدرمانی شد
اما سلولهای سرطانی سرش هم اسرائیلی شده بودند
عایشه دوام نیاورد و جان داد
غریبانه و تنها
محروم از آخرین نوازشهای مادرش
تشنهی آخرین آغوشهای پدرش
حالا که او پر کشیده
بیاییم ترانهای بیادش در یوروویژن گوش کنیم
با صدای مدونا و نِتا
تا کسی خبری از قلب پارهپارهی مادرش نگیرد
و کسی آه جگر سوز پدرش را نشنود
صدای ترانهها را بلند کنید، بلند ...
بگذارید دنیا کر شود...
#عائشه_اللولو
#قتلگاه_کودکان
#شب_بخیر 🌙
@bicimchi1