eitaa logo
بیسیم‌چی
5.4هزار دنبال‌کننده
27.2هزار عکس
14.3هزار ویدیو
134 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
پسر اول گفت: مادر جون برم جبهه؟ گفت: برو عزيزم رفت و والفجر مقدماتی شهيد شد پسر دوم گفت: مادر! داداش كه رفت، من هم برم؟ گفت: برو عزيزم رفت و عمليات خيبر شهيد شد همسرش گفت: حاج خانم بچه‌ها رفتند، ما هم بريم تفنگ بچه‌ها روی زمين نمونه، رفت و والفجر ۸ شهيد شد مادر به خدا گفت: همه دنيام رو قبول كردی، خودم رو هم قبول كن رفت و در حج خونين شهيد شد... در ۲۰ دی ماه ۱۳۶۱ در عمليات والفجر مقدماتی بر اثر اصابت تركش به پشتش در سن ۱۷ سالگی به شهادت رسيد... در ۲۱ اسفند ماه ۱۳۶۳ در روند عمليات خيبر بر اثر اصابت تركش به صورتش به شهادت رسيد... در عمليات والفجر ۸ وقتی فهميده بودند ايشان پدر دو شهيد است او را به خط مقدم نمی بردند، اما به اجبار فرماندهان را متقاعد كرده و به جلو می رود در نهايت در روند عمليات والفجر ۸ در فاو بر اثر اصابت تركش به شهادت می رسد... وقتی خبر شهادت پدر خانواده را برای مادر آوردند او مصمم‌تر از هميشه می گويد اين‌ها چيزی نيست خدا سايه امام را بر سرمان نگه دارد هنگامی كه با ترحم به او می گفتند دو پسرت را از دست داده بودی بس نبود كه همسرت را نيز به جبهه فرستادی؟ می گفت «حضرت علی(ع) برای چه شهيد شد؟ همسر من هم در اين راه به رسيد، از خدا می خواهم من هم شهيد شوم » اين چه حرفي است؟ «وقتي شهيد شدم خبر شهادتم را برايتان می آورند» مادر هنگام عزيمت به بيت‌الله الحرام وقتی به او می گويند هنگام برائت از مشركان خيلی جلو نرو، گفته بود من صف اول می ايستم و جلو می روم و پرچم را خودم به دست می گيرم و از خدا می خواهم كه من هم شهيد شوم اين چنين هم شد، در حالی كه در صفوف راهپيمايان جمعه خونين مكه با در دست داشتن پرچم انزجار خود را نسبت به امريكا و عمال دست‌نشانده‌اش ابراز می كرد، به وسيله آب جوش توسط سعوديها می سوزد و مورد ضرب و شتم واقع می شود و در نهايت در۶ مرداد ماه ۱۳۶۶ در مكه معظمه به شهادت می رسد راوی: فاطمه تلخابی دختر خانواده ی تلخابی شهید علی تلخابی: پدر خانواده شهیده کبری تلخابی: مادر خانواده شهید احمد تلخابی: پسر خانواده شهید ابوالقاسم تلخابی: پسر خانواده @bicimchi1
#شهود_عشق #شهدا #عاشقانه سربندها بر پیشانی بستند و مردانه #سر #فدا کردند نکند ما فقط صدای #این_بقیةالله گفتنمان به گوش ها برسد و #فدایی واقعی نباشیم #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @bicimchi1
#پدر_موشکی_ایران #شهید_حسن_تهرانی_مقدم «فقط انسان‌های ضعیف به اندازه‌ ی امکاناتشان ڪار می ڪنند» @bicimchi1
ساقی امشب باده‌ی زهری بده لطف پنهان در دل قهری بده عاقبت زخم زبانم می‌کُشد امّت نامهربانم می‌کُشد... #غریب #حسن_جان_جانان #ادرکنی @bicimchi1
خواستند از "تو" بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم #شرم نوشتند: "نشد"! #فاضل_نظری #غواص_شهید_جلال_توکلی #شبتون_شهـدایے @bicimchi1
بیسیم‌چی
گفتم محمد ؛گفت بگو محبت. سرچشمه اینجاست.  بوسه، مادر صلوات است.  دست نوازش بر سر یتیم صلوات دوم است.  و سومین را تو خودت انتخاب کن هر چه باشد از جنس محبت.   امروز پرکشید اما جایش پیش تو خالی نیست.  او همینجا توی دلت ماندگار شد.  نشان به آن نشان که برادرت را با محبت در آغوش گرفتی، دست مادرت را بوسیدی.  دخترت را بوییدی، محبت که آمد دیگر جای محمد خالی نیست... که حرم را از دور دیدی گریه کردی و در که حرم را ندیدی و باز هم گریه کردی آن اشکها هم از محبت بود، آن اشکها هم صلوات بود. صلوات محمدی پسند.  حالا هم وقتش شده که دیگر زیارت پیامبر را از راه دور نخوانی. از نزدیک بخوان. حرم همینجاست توی دلت، جایی که پر از محبت است.  تشبیه وصف روی تو کار خیال نیست آیینه وجود خدا را مثال نیست   ما را محبت نبوی رو سپید کرد  رویش سیاه هر که غلام بلال نیست   @bicimchi1
پست اینستاگرامی دختر شهید زنده و جانباز صد در صد ایران؛ سیدنور خدا موسوی: بابام تا بهشت پرواز کرد.... پ.ن: همزمان با بیست و هشت صفر سالروز شهادت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و شهادت امام علی بن موسی الرضا(ع)؛ جانباز صد در صد ایران؛ سید نورخدا موسوی به شهادت رسید.... #فی_امان_الله_یا_شهید_الله @bicimchi1
#خداحافظ ای داغ بر دل نشسته... @bicimchi1
برای آرامش دلهایشان دعا کنیم... #شهادتت_مبارک_نورِ_خدا @bicimchi1
#روح خدا #نور خدا #شهید_زنده_سید_نورخدا_موسوی همچنان سرباز #امام_خمینی در مرصادها و #امام_خامنه‌ای در لار ها... سرباز ولایت نور خدا به خدا پیوست... @bicimchi1
زلال ترین شبنم شادی را همیشه بر چشمانت و شیرین ترین تبسم خوشبختی را همیشه بر لبانت دیدم... #شهیدسیدنورخدا_موسوی #شهادتت_مبارک @bicimchi1
همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن... #زائرى_در_وسط @bicimchi1
سبک بالان خرامیدند و رفتند... مرا بیچاره نامیدند و رفتند.... #شهیدسیدنورخدا_موسوی #شهادتت_مبارک_نورِ_خدا فایل صوتی👇 حاج صادق اهنگران @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستی خاص که ۲۰۰ کیومتر(هشت روز) با پای پیاده ویلچر امیرحسین رو برای رسیدن به (ع) هل داد تا امیرحسین شفا بگیره.... @bicimchi1
بسم الله الرحمن الرحیم من تابستان خود را اینگونه گذراندم... گاه غرق در دریای سکوت گاه طوفان زده از سرفه و بی تابی #بابا.... #شهیدسیدنورخدا_موسوی @bicimchi1
ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من ای بوی هر چه گل, نفس آشنای تو چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود ای پاره ی دلم که بریزم به پای تو... #امان_از_دل_مادر #مادر_شهید #مادر_شهید_گمنام #مادر_شهید_مفقودالاثر @bicimchi1
عملیات بیت المقدس که تمام شد و رزمنده ها برگشتند، هیچ خبری از محمد نشد نه می‌گفتند شهید شده، نه خبر اسارتش رو می دادند... خیلی گذشت مادرم تمام فکرش پیش #محمد بود یکی از آشناهامون داشت می‌رفت مشهد... مادرم به من گفت: «یک نامه برای امام رضا علیه السلام بنویس و بخواه که از محمد خبری بیاورند لااقل اگر شهید شده، پیکرش برگردد» دو سه روز بعد، محمد را آوردند فقط استخوان هایش باقی مانده بود.. #دانش آموز_شهید #محمد_اندرخور منبع: فهمیده های کلاس @bicimchi1
مستاجر بود... برای تامین زندگی زیر بار خیلی از شغل ها که موجب گرفته شدن حریتش میشد نرفت! وقتی هم دستش خالی بود به میدان کارگران شهر میرفت و بعنوان کارگر بنایی سرکار میرفت! گاهی لباس روحانیت به تن داشت و دست‌هایش اثر کچ کاری!! جمله #سردار_ذوالنور در مراسم وداع با پیکر شهید علی تمام زاده تعبیر زیبایی بود: "گردی از دنیا بر دامن این شهید ننشسته بود" #شهیدمدافع_حرم_علی_تمام_زاده #ملقب_به_ابو_هادی #روزشهادت؛ ۹۴/۸/۱۶سوریه @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسرها همه مادری اند بی جهت نبود که رمز تمام عملیاتها در دل بود... پ.ن: عزاداری رزمندگان لشکر عاشورا قبل از آغاز عملیات کربلای ۵ @bicimchi1
#شهید_ابراهیم_حیدرزاده کربلای چهار آسمانی شد شب عملیات بچه ها مشغول خواندن دعای توسل بودند همه درحال گریه و ناله بودند... یک مرتبه دیدند شهید حیدر زاده از ردیف آخر درحالی که صورتش خیس اشک بود شروع کرد به بوسیدن کف پای بچه ها همین طور می بوسید و گریه می کرد و حلالیت می طلبید... @bicimchi1
خوب نگاه کن پسر! ما از مرگ نمیترسیم ما مَرد نَبَردیم چه بُرنا و چه پیر در مکتب ما مرگ حقیر است، حقیر بر منبر نیزه اینچنین گفت #حسین؛ مردانه بجنگ یا دلیرانه بمیر... #شهید_مهدی_آقاجانی #نازدانه #بابل #لشکر۲۵ @bicimchi1
قسمت شود، بہ نیتِ شش ماهہ ات حسین تنها به قصدِ حنجــرشان مـاشہ می ڪشیم . . . #پاسدار_مدافع_حرم #شهید_میثم_مدواری #سالروز_شهـادت @bicimchi1