eitaa logo
بیسیم‌چی
5.2هزار دنبال‌کننده
32.2هزار عکس
18.9هزار ویدیو
145 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدآوینی: مجاهدان راه خدا با یاری او و جلوداری حُجتش امام زمان‌(عج) پیش می‌روند... شهید مدافع حرم @Bisimchi10 @bicimchi1
رونمایی از کتاب راه ستاره ها پنجشنبه ۲۱آذر۹۸ بعد از اذان مغرب و عشاء تهران:حسینه شهدای بسیج @bisimchi10 @bicimchi1
او را چه کسی می‌شناسد؟ سربند "یا حسین شهید" یعنی او زائر بوده و بس ... پ.ن: خوشا آنانکه بالی نداشتند ولی راه آسمان را یافتند ... @bisimchi10 @bicimchi1
به خیل شهدا پیوست... جانباز ۷۰ درصد دوران دفاع مقدس مجید عظیم زاده دار فانی را وداع گفت و به یاران شهیدش پیوست. جانباز مجید عظیم‌زاده به خیل شهدا پیوست جانباز 70 درصد دوران دفاع مقدس، «مجید عظیم زاده»، صبح امروز؛ شنبه 16 آذرماه 1398 دار فانی را وداع گفت و به یاران شهیدش پیوست. مجید عظیم‌زاده که از رزمندگان گردان انصار الرسول (ص) لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود، سال 1365، در عملیات کربلای 5 و در منطقه شلمچه از ناحیه هر دو چشم آسیب دیده و نابینا شد. این جانباز دفاع مقدس بعد از تحمل 33 سال رنج جانبازی امروز به کاروان شهدا پیوست. مراسم تشییع پیکر مطهر شهید مجید عظیم‌زاده، صبح فردا از ساعت 11 در برگزار شده و پیکر او در در جوار همرزمان شهیدش به خاک سپرده می‌شود. @bisimchi10 @bicimchi1
۱۶ آذر متعلق به کیست؟! امام خامنه ای حفظه الله: " جالب است توجه کنید که ۱۶ آذر در سال ۳۲ که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از ۲۸ مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد از کودتای ۲۸ مرداد و آن اختناق عجیب - سرکوب عجیب همه‌ نیروها و سکوت همه ناگهان به وسیله‌ دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود می‌آید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیس‌جمهور آمریکا بود، آمد‌‌‌‌ ایران؛ به‌ عنوان ، به‌ عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای ۲۸ مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات می‌کنند، که البته با سرکوب مواجه می‌شوند و سه نفرشان هم کشته می‌شوند. حالا ۱۶ آذر در همه‌ سال‌ها، با این مختصات باید شناخته شود. ۱۶ آذر مال دانشجوی ضد‌نیکسون است، دانشجوی ضد‌ آمریکاست، دانشجوی ضد‌سلطه است..." @bisimchi10 @bicimchi1
‌دانشجويان عجيب شيفته‌اش مي‌شدند چهره شادابی داشت و خوش‌رو و خوش‌برخورد بود.. بعدها كه آقا مجيد در ميان جوانان خصوصاً دانشجويان ميرفت، عجيب اين دانشجويان را شيفته خود مي‌كرد. با چهره شاداب و خندان خود و برخورد اخلاقی كه داشت بسيار محبت جوانان را جلب ميكرد. @bisimchi10 @bicimchi1
(س) هیچ وقت در حرم حضرت معصومه(س) با کفش دیده نشد، از وقتی خادم حرم شد. می گفت: به من مهدی نگویید، بگویید ؛ امضاهاش با نام مهدی ایمانی غلام کریمه نقش می‌بست. شادی روح پر فتوح شهید مدافع حرم صلوات @bisimchi10 @bicimchi1
12.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم یادواره پنجشنبه ۲۱ آذر ماه بعد از نماز مغرب و عشا تهران افسریه خیابان شهید رحیمی حسینیه شهدای بسیج https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1 @bicimchi1
بیسیم‌چی
‍ نوجوانی که نذر امام رضا(ع) بود: «وضعیت وحید هر روز داشت بدتر می شد. حتی آزمایشات و مداوا روی او تاثیری نداشت و تمام دکترها از او قطع امید کرده بودند. تمام اقوام و آشنایان به ما دلداری می‌دادند که خواست خداست و کاری نمی‌توان کرد. دیگر کاملا ناامید شده بودیم، تا این که یک روز به علی آقا (پدر وحید) گفتم: بیا دو نفری دست وحید رو بگیریم و به پابوس امام رضا(ع) بریم، پدر وحید آهی از ته دل کشید و گفت: من حرفی ندارم اما با این وضعیت پسرمون؛ این همه راه نکنه حالش از اینی که هست…! . پریدم وسط حرفش و گفتم: هر چی خدا بخواد، امروز ماشین رو آماده کن، فردا حرکت کنیم. فردا!؟ چند روز صبر کن از دکترش سوال کنم ببینم چی میگه؟ امروز هم می‌تونی سوال کنی، پس تا دیر نشده تو رو خدا برو. فردای اون روز، صبح زود حرکت کردیم و دم دمای ظهر روز بعد بود که به مشهد رسیدیم. از همون دور دست که گنبد طلای (ع) رو دیدم، بغضم ترکید و با هر چه غم و غصه که در دلم داشتم از امامم خواستم که شفای وحیدم رو از خدا بگیره. وحید هم با چهره ای مبهوت به من نگاه می کرد. بالاخره به نزدیکی های حرم رسیدیم، اما صحنه‌ای رو دیدیم که تمام امیدهای ما رو ناامید کرد. اون روز راهپیمایی شده بود و رژیم ظالم شاهنشاهی با تانک هاش دور تا دور حرم رو بسته بود، آهی از ته دل کشیدم، اما همین طور بی هوا در حالی که دست وحید رو گرفته بودم به سمت جمعیت رفتم. علی آقا سریع از ماشین پیاده شد و دست منو گرفت و گفت: کجا؟ مگه نمی‌بینی نامردها رو بسته‌اند؟ تو رو به خدا بذار برم، من این همه راه رو به امید امام رضا(ع) اومدم، باید برم... در میان گفت وگوی من و علی آقا ناگهان خانمی با چهره ای که غم از اون می بارید- اومد کنارم و گفت: چی شده خواهر؟ مگه نمی‌بینی؟ از شمال این همه راه رو کوبوندیم اومدیم شفای پسرم رو از طرف آقا امام رضا(ع) از خدا بخوایم اما…! اما چی خواهر! این همه نگران نباش، همین که تا این جا اومدی خدا بچه‌ات رو شفا می‌ده. مهم نیست که حتما رو بغل بگیری؛ از هر کجا که امام رضا(ع) رو صدا بزنی صدات رو می شنوه، حالا هم امیدت به خدا باشه، ان شاءالله که این آقا پسر گل هر چه زودتر خوب بشه، خلاصه از آن سفر برگشتیم. چند روزی گذشت، اما چیزی که همه را متعجب کرده بود این بود که وحید دیگر مثل سابق درد نداشت. . سریع وحید رو نزد «دکتر وارما» بردیم. او هم تعجب کرد و هر آزمایشی نیاز بود انجام داد، روزی که رفتیم جواب آزمایش رو بگیریم، آقای «وارما» دستی بر سر وحید کشید و گفت: …!» راوی: مادر شهید @bisimchi10 @bicimchi1
به نقل از فرزند شهید مدرس: یڪ روز وقتی پدرم از مجلس بازگشت، عده‌ای از مردم به خانه آمدند و با سر و صدای زیاد گفتند: آقا این چه لایحه‌ای بود ڪه امروز تصویب شد؟! خلاف مصلحت است.... آقا فرمودند: اگر بیست رأس الاغ و یڪ آدم را در مجلسی جمع ڪنند، و از آنها بپرسند ناهار چه می‌خورید؟؟ چه جواب می‌دهند؟! همه گفتند: جو؛ آقا فرمودند: آن یڪ نفر هم مجبور است سڪوت ڪند، این وڪلایی ڪه شما انتخاب ڪردید شعورشان همین اندازه است؛ . @bisimchi10 @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ‍ راوی: علی مرعی (دوست شهید) بهترین دوست احمد خیلی دوست داشت ازدواج کند و اعتقاد داشت که مادرش باید دختر مناسبی برایش انتخاب کند، چون به انتخاب مادرش اعتماد داشت. دین، مذهب، حیا و غیرت به او اجازه نمی داد که برای ازدواج با دختری رابطه داشته باشد. یک روز به او گفتم: " صبر داشته باش راه طولانی است " اما احمد جواب داد: " ازدواج برای جلب رضایت خدا و شادی دل امام زمان (عج الله) است. " احمد، منتظر، سرباز و یار امام مهدی روحی فداک بود. او می گفت: "من می خواهم ذریه ی صالحی از من به جا بماند و خانواده و فامیل و همسایه ام به واسطه ی دیدن آن ها به یاد من بیفتند!" @bisimchi10 @bicimchi1