فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ حرف مردم ...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻮﯾﺪ :
💫 ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺸﺘﺰﺍﺭﯼ
🌾ﺍﺯﮔﻨﺪﻡ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ بوﺩﻡ؛
💫ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯﮔﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ
🌾ﺗﮑﺒﺮ ﺳﺮﺑﺮ ﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ
💫ﻭ ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ
🌾ﺗﻮﺍﺿﻊ ﺳﺮﺑﻪ ﺯﯾﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
💫ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩﺟﻠﺐ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪﻭ
🌾ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ
💫ﻟﻤﺲ ﻧﻤﻮﺩﻡ، ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﻤﻮﺩﻡ؛
🌾 ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺑﺮ ﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﺭﺍ
💫ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﻪ ﻭﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ
🌾 ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﻨﺪﻡ ﯾﺎﻓﺘﻢ .
💫ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ :
🌾ﺩﺭﮐﺸﺘﺰﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺰ ﭼﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﻧﺪ
💫 ﺳﺮﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ
🌾ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﻧﺪ...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚دزد و روستائی
يکى بود يکى نبود، غير از خدا هيچکس نبود. در روزگاران قديم يک فرد روستائى بود روزها مىرفت کارگرى و ده شاهى مزد مىگرفت.
پول را به خانه مىآورد و مىگذاشت روى طاقچه. يک روز غروب که به خانه آمد پول را نديد. روزهاى بعد هم همينطور. ده شاهى مزدش را روى طاقچه مىگذاشت و مىرفت.
غروب که به خانه برمىگشت پول را نمىديد. دزد پول را مىبرد. مرد روستائى رفت پيش يک پيرزن و ماجرا را برايش تعريف کرد.پيرزن گفت: اگر ده شاهى به من بدهى به تو مىگويم چهکار کنى که ديگر دزد پولت را نبرد.
مرد قبول کرد و ده شاهى به آن زن داد.زن گفت: از اينجا که رفتى مقدارى قرسهقل (مدفوع الاغ) بريزى توى طاقچه و ده شاهى را بگذار روى آن. تمام ديوارها را هم سوزن آجين کن و تا مىتوانى به ديوار سوزن فرو کن. توى حوض هم يک مار بينداز و دو کبوتر را هم روى درخت بنشان و دو سگ هار هم به در حياط ببند و به سر کار برو.مرد به خانه آمد و تمام کارهائى را که پيرزن گفته بود انجام داد و رفت سر کارش.
نزديک ظهر دزد آمد که پول را بردارد دستش در قرسهقل فرو رفت و کثيف شد. خواست دستش را با ديوار پاک کند که سوزنها در دستش فرو رفت و دستش خون افتاد.
رفت توى حياط دستش را بشويد مار توى حوض دستش را گزيد. رو کرد به آسمان که از مصيبت به خدا پناه ببرد. کبوترها ريتقه (مدفوع پرندگان) انداختند توى چشمش. در را باز کرد تا فرار کند سگها او را گرفتند و به زمين زدند و دريدند.
📚دزد و روستائي
افسانهها، نمايشنامهها و بازىهاى کردى ج اول
گردآورنده: على اشرف درويشيان- نشر روز - چاپ اول ۱۳۶۶(فرهنگ افسانههاى مردم ايران - جلد پنجم (د)، على اشرف درويشيان، رضا خندان مهابادي
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🌺جمعه ها رایحه ی خوش
زندگی ست
جمعه ها پراز خاطره ست
جمعه ها روز خانواده و
دور هم بودنهای
شاد و پراز خنده است
روز آدینه تون
پراز خاطرات ماندگار 🌺
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
#داستان_کوتاه
📚 قدرت کلمات
چند قورباغه از جنگلي عبور مي کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عميقي افتادند.
بقيه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتي فهميدند
که گودال چقدر عميق است به دو قورباغه ديگر گفتند که ديگر چاره اي نيست،شما به زودي خواهيد مرد.
دو قورباغه ي ديگر اين حرفها را ناديده گرفتند و با تمام توانشان کوشيدند که از گودال بيرون بپرند.
اما قورباغه هاي ديگر دايمأ مي گفتند که دست از تلاش برداريد
چون نمي توانيد از گودال خارج شويد،به زودي خواهيد مرد.
با لاخره يکي از قورباغه ها تسليم گفته هاي ديگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت،
او بي درنگ به داخل گودال پرتاپ شد و مرد
اما قورباغه ي ديگر با حداکثر توانش براي بيرون آمدن از گودال تلاش ميکرد.
بقيه قورباغه ها فرياد مي زدند دست از تلاش بردار،اما او با توان بيشتري تلاش مي کرد
و بالاخره از گودال بيرون آمد
وقي از گودال بيرون آمد،بقيه قورباغه ها از او پرسيدند : مگر تو حرفهاي مارا نشنيدي ؟
معلوم شد قرباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر مي کرده که ديگران او را تشويق مي کنند.
#جبران_خلیل_جبران
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 سجده درخت
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
عبداللّه بن عباس به نقل از پدرش گفت که ابوطالب در حضور گروهی از قریش برای این که شایستگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به آنان نشان دهد، به ایشان گفت:
ای پسر برادرم! آیا خداوند تو را فرستاده است؟
فرمود: آری. ابوطالب گفت: همانا انبیا، معجزه و کارهای خارق العاده ای دارند. پس یک معجزه به ما نشان بده. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
آن درخت را صدا بزن و بگو که محمدبن عبداللّه می گوید، به اذن خدا جلو بیا. ابوطالبآن درخت را صدا زد. درخت جلو آمد و سجده کرد. سپس به درخت دستور داد تا برگردد.
درخت برگشت. ابوطالب گفت: شهادت می دهم که به درستی تو راستگو هستی. سپس به پسرش علی علیه السلامگفت: پسرم، همراه پسر عمویت باش و از او جدا نشو.
بحار، ج 35، ص 115، روایت 53، باب 3
آوردهاند که امیر مؤمنان (ع) را پرسیدند پیش از پیامبر ما (ص) آخرین کس از جانشینان پیامبران که بود گفت پدرم
برگردید به ضیاء العالمین از شیخ ابو الحسن شریف فتونى
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
خــدایــا
در این شب معنوی
تـمامی بیماران را
لباس عافیت بپوشان
الهی شفای جسم و روح
بـه مـا عطا بفرمـا
و الهی عاقبت همه ما را
خـتـم بـخیر بگـردان....🙏🏻
شبتون گرم از نگـاه خــدا
#شـب_بخیر
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴ماجرای ڪاباره رفتن مرحوم ڪافی!!
«پارسال خدا یک توفیق به من داد.یک روز در کرج میرفتیم یک جایی، دیدیم خیلی مردم میروند آنجا. گفتیم اینجا کجاست؟ گفتند حاج آقا اینجا کـــاباره است. گفتم صاحب اینجا کیست؟ گفتند یک جوانی است، سی چهل سالش هم بیشتر نیست. ۷۰۰۰ متر زمین بود، یک استخر بزرگ داشت، قایق توی آن میگذاشتند و زنها، پسرها، دخترها، مردها همه مختلط بودند. غوغایی و یک رسوایی عجیبی بود. عرق، شراب، ویسکی، کنیاک و اینها میخوردند...
گفتم...
👈ادامهداستانبازشـــود👉
👈ادامهداستانبازشـــود👉
❤️ پاداش ترک گناه
بسم الله الرحمن الرحیم
استاد عظیم الشأن ما علامه طباطبایی (رحمه الله) از قول یکی از دوستان خود نقل می کردند که گفته بود: در راه کربلا بودم و در صندلی پهلوی من یک جوان نشسته بود.
خیلی مؤدّب و مشغول راز و نیاز خودش بود. وقتی رسیدیم به جایی که حدود چهار فرسخ تا حرم مطهّر فاصله داشت، دیدم آن جوان یک تلاطم درونی پیدا کرد و شروع کرد به گریه کردن.
به وی گفتم: ای جوان چه شده؟ گفت: می دانی اینجا کجاست؟ اینجا کربلا است. من هم اینک شنیدم که امام حسین (ع) به همه ما خوش آمد گفتند.
آن شخص می گوید: خیلی تعجّب کردم و با خود گفتم این جوان به کجا رسیده است که صدای خوش آمد گوئی امام حسین (ع) را می شنود. از او پرسیدم تو چه کرده ای و چه شد که به این مقام رسیدی؟
جوان گفت: من سر تا پا گناه بودم. عادت به گناهان خود کرده بودم و نمی توانستم دست از عصیان بکشم. شبی در یک جلسه گناه تا نیمه شب ماندم و بعد از خروج از جلسه، به خدا گفتم: خدایا دست من را بگیر، ای خدا خسته شده ام.
از این نوع زندگی و از گناه کردن خسته شده ام. به طور جدّی و همراه با انصراف از گناهان گذشته از خداوند طلب اصلاح کردم. صبح فردا عالم شهر مرا خواست و قبول کرد که من شاگرد او بشوم.
اوّل یک دوره اعتقادات به من آموخت. سپس گفت: تو اعتقادات را از نظر علمی آموختی. ولی به تنهایی کاربرد ندارد. تو را به خواندن قرآن و دعا و توسّل به اهل بیت (علیهم السلام)، مخصوصاً توسّل به حضرت عصر «ارواحنافداه» سفارش می کنم.
اگر هم گناه کردی، فوراً جبران کن. فوراً از خداوند عذر خواهی کن. در این صورت می توان گفت که دلت اصول دین را پذیرفته است. بعد از مدّتی هم استادم به من گفت: الحمدلله عقل و دل تو اعتقادات و دین را باورکرده است.
امّا اکنون لازم است قدری اعتقادات خود را با «ولایت»، تزئین کنی تا تکمیل شود. به همین جهت من را به کربلای معلّی فرستاد. آمده ام به کربلا تا از امام حسین (ع) یک توفیق و جذبه ای بگیرم و برگردم.
استقامت در انصراف از گناهانی که برای انسان به صورت عادت در آمده است، مشکل است. امّا پاداشی اینچنین دارد.
منبع : سیر و سلوک، ص181
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
❤️ پیروی امام علی علیه السلام از پیامبر اکرم در غذا خوردن
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
سوید بن غفله می گوید: به حضور علی علیه السلام رسیدم. دیدم نشسته و ظرفی از شیر و مقداری نان جوین خشک در برابرش است؛ نان را با دستش خرد می کند، و هر گاه نان با دستش نمی شکند، آن را با زانو می شکند و در ظرف شیر می ریزد.
امام به من فرمود: بفرما و از این غذای ما بخور.
گفتم: من روزه هستم.
حضرت فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: هر کس به خاطر روزه، از غذای مورد اشتهایش چشم بپوشد، بر خدا واجب است که او را از خوردنی و نوشیدنی بهشت بهره مند سازد.
سوید بن غفله می افزاید: به خدمتکار امام که نزد او ایستاده بود، گفتم: ای فضه، آیا در مراعات حق این مرد، از خدا نمی ترسید؟ چرا نان نرم برایش نمی پزید؟
فضه پاسخ داد: امام با ما شرط کرده است که نان نرم برایش نبریم.
و امام علی علیه السلام فرمود: پدر و مادرم فدای آنکه هیچگاه نانش نرم نبود و تا روز فوتش هرگز سه روز پیاپی یک وعده کامل از نان گندم نخورد. من دیدهام رسول خدا صلی الله علیه و آله نانی خشکتر از نان من می خورد و جامه ای خشنتر از جامه من می پوشید و من اگر او را الگو قرار ندهم می ترسم روز قیامت به او ملحق نشوم.
منابع:
بحارالانوار، ج 40، ص 331 ------ مناقب
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چرا کتاب نمی خوانیم؟
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚معجزه عجیب جوانی که دستانش توسط پدرش که از دشمنان سرسخت اهل بیت بود جدا شد و باعنایت حضرت عباس شفا یافت
عالم جلیل القدر، محدث متقى، حضرت آیه الله آملا حبیب الله کاشانى رضوان الله تعالى علیه فرمود: یک عده از شیعیان در عباس آباد هندوستان دور هم جمع مى شوند و شبیه حضرت عباس علیه السلام را در مى آورند، هر چه دنبال شخص تنومند و رشید گشتند، تا نقش حضرت را روى صحنه در آورد پیدا نکردند.
بعد از جستجوى زیاد، جوانى را پیدا کردند، ولى متأسفانه پدرش از دشمنان سرسخت اهل بیت (ع) بود، بناچار او را در آن روز شبیه کردند، وقتى که شب فرا رسید و جوان راهى منزل مى شود موضوع را به پدرش مى گوید.
پدرش مى گوید: مگر عباس را دوست دارى ؟ جوان مى گوید: چرا دوست نداشته باشم، جانم را فداى او مى کنم.
پدرش مى گوید: اگر اینطور است، بیا تا دستهاى تو را به یاد دست بریده عباس قطع کنم! جوان دست خود را دراز مى کند. پدر ملعون بدون ترس دست جوانش را مى برد.
مادر جوان گریان و ناراحت مى شود و گوید: اى مرد تو از حضرت فاطمه زهرا شرم نمى کنى؟ مرد مى گوید: اگر فاطمه را دوست دارى بیا تا زبان تو را هم ببرم، خلاصه زبان آن زن را هم قطع مى کند و در همان شب هر دو را از خانه بیرون مى اندازد و مى گوید: بروید شکایت مرا پیش عباس بکنید.
ادامه در پست بعدی...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
بهلول عاقل | داستان کوتاه
📚معجزه عجیب جوانی که دستانش توسط پدرش که از دشمنان سرسخت اهل بیت بود جدا شد و باعنایت حضرت عباس شفا
مادر و پسر هر دو به مسجد عباس آباد مى آیند و تا سحر دم منبر ناله و ضجه مى زنند، آن زن مى گوید: نزدیکیهاى صبح بود که چند بانوى مجلله اى را دیدم که آثار عظمت و بزرگى از چهره هایشان ظاهر بود.
یکى از آنها آب دهان روى زخم زبان من مالید فورى شفا یافتم. دامنش را گرفتم و گفتم: جوانم دستش بریده و بى هوش افتاد، بفریادش برسید. آن بانوى مجلله فرموده بود آن هم صاحبى دارد. گفتم: شما کیستید؟
فرمود: من فاطمه مادر حسین هستم؛ این را فرمود و از نظرم غایب شد، پیش پسرم آمدم، دیدم دستش خوب و سلامت است.
گفتم: چطور شفا یافتى؟ گفت: در آن موقع که بى هوش افتاده بودم، جوانى نقاب دار بر سر بالینم آمد و فرمود: دستت را سر جاى خود بگذار وقتى که نگاه کردم هیچ اثرى از زخم ندیدم و دستم را سالم یافتم.
گفتم: آقا مى خواهم دست شما را ببوسم یک وقت اشکهایش جارى شد و فرمود: اى جوان عذرم را بپذیر؛ چون دستم را کنار نهر علقمه جدا کردند! گفتم: آقا شما کى هستید؟ فرمود: من عباس بن على علیه السلام هستم؛ یک وقت دیدم کسى نیست.
📚منبع: کرامات العباسیّه معجزات حضرت ابالفضل العباس بعد از شهادت
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کس هر جای جهان خوبی کند
نبض زمین بهتر می زند ...
خون در رگ های خاک بیشتر می دود
و چیزی به زندگی اضافه می شود
و هر کس هر جای جهان بدی کند
تکه ای از جان جهان کنده می شود...
گوشه ای از تن زمین زخمی می شود
و چیزی از زندگی کم می شود...
هر روز از خودت بپرس
امروز بر زندگی افزودم یا از آن کاستم؟
نپرس امروز خوب بود یا بد
بپرس امروز خوب بودم یا بد؟
زیرا زندگی پاسخ هر روزه همین پرسش است...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚نقطه گذاری
مرد ثروتمند بدون فرزندی بود که به پایان زندگیاش رسیده بود، کاغذ و قلمی برداشت تا وصیتنامه خود را بنویسد.
تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم نه برای برادر زاده ام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران
اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل کند و آنرا نقطه گذاری کند. پس تکلیف آن همه ثروت چه می شد؟؟؟
برادر زاده او تصمیم گرفت آن را اینگونه تغییر دهد : تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم؟ نه! برای برادر زاده ام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران.
خواهر او که موافق نبود، آن را اینگونه نقطه گذاری کرد: تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم. نه برای برادر زاده ام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران.
خیاط مخصوصش هم یک کپی از وصیت نامه را پیدا کرد و آن را به روش خودش نقطه گذاری کرد: تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم؟ نه. برای برادرزاده ام؟ هرگز. به خیاط. هیچ برای فقیران.
پس از شنیدن این ماجرا، فقیران شهر جمع شدند تا نظر خود را اعلام کنند: تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم؟ نه. برای برادر زاده ام؟ هرگز. به خیاط؟ هیچ. برای فقیران.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚داستان کوتاه
روزی پدر و پسری بالای تپهای خارج از شهرشان ایستاده بودند و آن بالا همان طور که شهر را تماشا میکردند با هم صحبت میکردند.
پدر میگفت: اون خونه را میبینی؟
اون دومین خونهایه که من تو این شهر ساختم.
زمانی که اومدم تو این کار فکر میکردم کاری که میکنم تا آخر باقی میمونه...
دل به ساختن هر خانه میبستم و چنان محکم درست میکردم که انگار دیگه قرار نیست خراب شه...
خیالم این بود که خونه مستحکمترین چیز تو زندگی ما آدماست و خونههای من بعد از من هم همینطور میمونن.!!
اما حالا میدونی چی شده؟
صاحب همین خونه از من خواسته که این خونه را خراب کنم و یکی بهترش را براش بسازم...
این خونه زمانه خودش بهترین بود ولی حالا...!
این حرف صاحبخونه دل منو شکست ولی خوب شد...
خوب شد چون باعث شد درس بزرگی را بگیرم....
درسی که به تو هم میگم تا تو زندگیت مثل من دل شکسته نشی و موفقتر باشی...
پسرم تو این زندگی دو روزه هیچ چیز ابدی نیست، تو زندگی ما هیچ چیزی نیست که تو بخوای دل بهش ببندی جز خالقت.
چرا که هیچچیز ارزش این را نداره و هیچکس هم چنین ارزشی به تو نمیتونه بده...
"فقط خدایی که تو را خلق کرده ارزش مخلوقش را میدونه و اگر دل میخوای ببندی همیشه به کسی ببند که ارزشش را بدونه و ارزشش را داشته باشه "
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 موفقیت پیامبر(ص) در امتحان الهی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
کتاب کامل الزیارات، کتاب هزار ساله ما است و ابن قولویه کنار قبر شیخ مفید در کاظمین است. ایشان آخر کتاب کامل الزیارات یک روایتی نقل می کند.
می گوید: شب معراج خدا به پیغمبر فرمود: پیامبر من سه جا می خواهم تو را امتحان کنم. «إن الله تبارک و تعالی یختبرک فی ثلاث » (کامل الزیارات/ص332) پیغمبر اکرم به خدا عرض کرد: این سه تا چیست؟
فرمود: «الجوع و الأثرة علی نفسک » اولی گرسنگی و ایثار بر خود است. حضرت سه سال در شعب ابی طالب از گرسنگی سنگ به شکم می بست. اولی گرسنگی است.
پیغمبر عرض کرد: «قبلت یا رب و رضیت و سلمت» قبول کردم، راضی و تسلیم هستم.
دومین مورد «فالتکذیب و الخوف الشدید» تکذیب می کنند، دیوانه و مجنون می گویند.
کاهن و ساحر می خوانند. باز عرض کرد «قبلت یا رب و رضیت و سلمت و منک التوفیق و الصبر » توفیق را تو باید بدهی...
ادامه در پست بعد...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
روزي حضرت داوود از يك آبادي ميگذشت
پيرزني را ديد بر سر قبري زجه زنان
نالان و گريان. پرسيد:
مادر چرا گريه مي كني؟پيرزن گفت:
فرزندم در اين سن كم از دنيا رفت
داوود گفت: مگر چند سال عمر كرد؟
پيرزن جواب داد:350 سال
داوود گفت: مادر ناراحت نباش.
پيرزن گفت: چرا؟ پيامبر فرمود:
بعد از ما گروهي بدنيا مي آيند كه
بيش از صد سال عمر نميكنند.
پيرزن حالش دگرگون شد و از داوود پرسيد:
آنها براي خودشان خانه هم ميسازند
آيا وقت خانه درست كردن دارند؟
حضرت داوود فرمود:
بله آنها در اين فرصت كم با هم
درخانه سازي رقابت ميكنند.
پيرزن تعجب كرد و گفت:
اگر جاي آنها بودم تمام صد سال را
به خوشی و خوشحال کردن دیگران ميپرداختم.
🌸برچرخ فلک مناز که کمر شکن است
🌸بررنگ لباس مناز ک آخر کفن است
🌸مغرور مشو که زندگی چند روز است
🌸در زیرزمین شاه و گدا یک رقم است
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚 تاریخچه ی بیلاخ
ﺩﺭﺯﻣﺎﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻐﻮﻻﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﯽ ﺭﺣﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﯿﻼﺧﻮﺧﺎﻥ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﺖ ﻭ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻗﻄﻊﻣﯽ ﮐﺮﺩ .
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺩﻟﯿﺮ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﺎﻣﺸﺎﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺍﺩﮔﺎﻥﺳﺮﺩﺍﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﻮﻣﭙﻪ ﺩﯾﻮﺙ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺿﺪ ﺍﻭ ﻗﯿﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻃﯽ ﻧﺒﺮﺩﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭﺑﻼﺧﺮﻩ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﺷﺪ 4 ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﮔﯿﺮﯼ ﺍﻭ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ, ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ 4 ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖﺭﺍﺳﺘﺶ ﻗﻄﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷﺼﺘﺶ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺠﻬﯿﺰ ﻗﻮﺍﯼ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﯿﻼﺧﻮ ﺧﺎﻥﺭﻓﺖ, ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺁﻥﻣﻨﻄﻘﻪ ﻧﺸﺴﺖ .
ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺍﻭ 4 ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷﺼﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺍﯾﻦﺭﺳﻢ ﺑﯽ ﻻﺥ ﻧﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺷﺶ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﯽ ﻻﺥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﮐﻢﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ ﺑﻪ ﺑﻼﺩ ﮐﻔﺮ ﻧﯿﺰ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﯿﻼﺥ ﺑﻪ ﺑﯿﻼﯾﮏ ﻭﺳﭙﺲ ﻻﯾﮏ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮔﺮﺩﯾﺪ .
ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺑﺪﯼ ﺟﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖﺧﺐ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﻐﻮﻻﻥ ﺗﺎ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺗﺎﺏ ﺗﺤﻤﻞ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐت ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯽ ﻻﺥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ, ﺍﺯﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﻣﻐﻮﻝ ﺑﯽ ﻻﺥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺪ ﮐه اﯾﻦ ﺭﺳﻢﮐﻢ ﮐﻢ ﺷﮑﻞ ﺑﺪﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺖ.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دلبری از زن مردم ...
🎙استاد_مسعود_عـــالے
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِكَ أَزْكَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ .
به مردان مؤمن بگو : چشمان خود را [از آنچه حرام است مانند دیدن زنان نامحرم] فرو بندند، و شرمگاه خود را حفظ کنند، این برای آنان پاکیزه تر است، قطعاً خدا به کارهایی که انجام می دهند، آگاه است .
📙سوره نور ، آیه ۳۰ .
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 داستان کلوخ
روزی بهلول داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می گوید : من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم.
یک اینکه می گوید خدا دیده نمی شود . پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.
دوم می گوید : خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد.
سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.
بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد.
اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند.
خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می کند.
بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟
گفت : نه
بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد.
ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم.
استاد اینها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 داستان پند آموز
گویند: مردی بود منافق اما زنی مؤمن و متدین داشت این زن تمام کارهایش را با بسم الله آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگه دارد زن آن را گرفت و با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در پارچه ای پیچید و با بسم الله آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و بسم الله را بی ارزش جلوه دهد سپس به مغازه خود برگشت در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.
زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد ناگهان دید همان کیسه طلا که پنهان کرد بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن بسم الله در مکان اول خود گذاشت شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را از زن طلب کرد زن مؤمنه فوراً با گفتن بسم الله از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را بجا آورد و از جمله مؤمنین و متقین گردید.
ر.ک: روایت های و حکایت ها / 213 212، به نقل از: خزینه الجواهر فی زینه المنابر/ 612. ***.
ماییم و نوای بی نوایی – بسم الله اگر حریف مایی
نظامی گنجوی)).
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
مردی سگش را در خانه می گذارد تا از طفل شیر خوارش مواظبت کند
و خودش برای شکار بیرون رفت
و زمانی که برگشت، سگش را دید که در جلو خانه ایستاده و پارس میکند
و پنجه هایش خون آلود است.
مرد با تفنگش به سوی سگ شلیک کرد، او را کشت و با سرعت وارد خانه شد تا باقی مانده ی فرزندش را ببیند.
زمانی که وارد شد دید که گرگی غرق در خون غلتیده و فرزندش بدون هیچ آسیبی سالم است.
قبل از اینکه عکس العملی نشان دهید به حرف های طرف مقابل گوش كنيد
تا به دلیل قضاوت اشتباه تا آخر عمر گریان نباشید...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴«اعمالی که موجب بی برکتی، فقر و قفل شدن زندگی مےشوند»
💫غذا خوردن بدون شستن دست.
💫غذا خوردن بدون گفتن بسم الله
💫غذا خوردن در تاریکی
💫غذا خوردن درحالت تکیه
💫نوشیدن درحالت ایستاده(شب)
💫خوردن نوشیدن درحالت جنابت
💫استفاده از ظروف شکسته
💫قطع کردن نان با دندان
💫خوابیدن بعد نماز صبح تا طلوع خورشید.
💫خوابیدن بین مغرب وعشاء
💫ادرارنمودن زیردرخت
💫ادرار نمودن درحالت ایستاد
💫ادرار نمودن درحمام
💫جارو زدن منزل موقع شب
💫شانه کردن زنان سر خود را درحالت ایستاده
💫دعا نکردن برای پدر مادر
💫کوتاه کردن ناخن با دندان
💫 صدا زدن پدر مادر با اسم آنها
💫گذاشتن تار عنکبوت در خانه
📚 نهج البلاغه حکمت 82
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
شب قشنگترین اتفاقے هست!
که تکرارمیشود تا آسمان زیبایش را
به رخ زمین بکشد
خدايا
ستاره هاےآسمانت را
سقف خانه دوستانم كن
تازندگيشان مانند ستاره بدرخشد
شبتون قشنگ
دلتون پراز زیبایے
شبتون بخیر❤️❤️❤️
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﮑﻨﯿﻢ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﺑﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﻮﯾﻢ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺷﻮﯾﻢ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ
ﺩﻭﺭﻩ ﺑﺒﻮﯾﯿﻢ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻟﻤﺲ ﮐﻨﯿﻢ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ
ﺑﻮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ
ﺍﺣﺴﺎﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺧﻮﺩِ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ
سلام صبح زیبایتان بخیر
روزتون ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﻯ ﻭ ﻧﺸﺎﻁ❤️
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
❤️ آموزش خواندن نماز یکشنبه ذی القعده و فضیلت آن
نماز یکشنبه ذیالقعده نمازی مستحبی و چهار رکعتی (دو نماز دو رکعتی) که در یکی از روزهای یکشنبه ماه ذیالقعده خوانده میشود و فضائل بسیاری از جمله آمرزش گناهان و باایمان مردن برای آن در روایات آمده است.
❤️ چگونگی ادای نماز یکشنبه ذیالقعده
برای خواندن این نماز لازم است در یکی از یکشنبههای ماه ذیالقعده، غسل کرده و برای نماز وضو بگیرد و سپس دو نماز دو رکعتی مانند نماز صبح به نیت نماز یکشنبه ماه ذیالقعده بهجا آورد که در هر رکعت، یکبار سوره حمد و سه بار سوره توحید و یکبار سوره ناس و یکبار سوره فلق خوانده میشود و پس از پایان چهار رکعت، هفتاد بار استغفار کرده (گفتن ذکری مانند اَستَغفِرُ اللهَ و اَتوبُ إلیه) و آنگاه یکبار ذکر لا حول و لا قوه الا بالله بگوید و در پایان این دعا را بخواند:
«یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ»
❤️فضیلت خواندن نماز یکشنبه ماه ذیالقعده
برای نماز یکشنبه ماه ذیالقعده ثواب زیادی ذکر شده، از جمله از رسول اکرم(ص) نقل شده هر کس این نماز را به جا آورد، توبهاش مقبول و گناهانش آمرزیده میشود، دشمنان او در روز قیامت از او راضی شوند، با ایمان میمیرد، دین و ایمانش از وی گرفته نمیشود؛ قبرش گشاده و نورانی شده و والدینش از او راضی گردند؛ مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد؛ توسعه رزق پیدا کند؛ ملک الموت با او در وقت مردن مدارا کند؛ به آسانی جان دهد و…
برخی از عالمان اخلاق از جمله میرزا جواد ملکی تبریزی به خواندن این نماز توصیه کردهاند.زمان خواندن یکشنبه ماه ذیالقعده
❤️ زمان اصلی خواندن این نماز یکشنبه ماه ذیالقعده است
و در هر ساعتی از روز میتوان آن را خواند. و مطابق فراز انتهایی روایت، اگر در یکشنبه سایر ماهها نیز بهجای آورده شود، همین پاداش را خواهد داشت.
❤️ سند حدیث
سید بن طاووس در کتاب اقبال الاعمال، بخش اعمال ماه ذی القعده روایتی را که مستند این نماز است از انس بن مالک از پیامبر(ص) نقل میکند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سه گناهی که همین دنیا تاوان داره
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🌸ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
🌸ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﻏﺬﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎﺑﺖ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﺗﻪ ﺩﻳﮓ ﻫﺎ
ﺍﺯ ﭘﺪﺭﻡ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ
🌸ﻫﺮﮔﺰ ﺟﻮﺍﺏ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ : ﻋﺰﯾﺰﻡ! ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻪ ﺩﻳﮕﻬﺎﻱ ﺧﯿﻠﯽ
ﺑﺮﺷﺘﻪ ﻫﺴﺘﻢ ...
🌸ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ، ﮐﻤﯽ ﺑﻌﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺗﻪ ﺩﻳﮕﻬﺎﻳﺶ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟
🌸ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﺯ ﺳﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ؛ ﺑﻌﻼﻭﻩ، ﺗﻪ ﺩﻳﮕﻬﺎ ﻱ ﮐﻤﯽ ﺳﻮﺧﺘﻪ
ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﺪ!
🌸ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻧﺎﻗﺺ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮐﻢ ﻭ ﮐﺎﺳﺘﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
🌸ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺣﻞ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ
🌸ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺳﺎﻟﻢ، ﻣﺪﺍﻭﻡ ﻭ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ
🌸ﺩﺭﮎ ﻭ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﻋﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﻭ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ
🌸 ﺩﻋﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ، ﺑﺪ ﻭ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 ریشه ی انسانها، فهم آنهاست
یک سنگ به اندازه ای بالا میرود
که نیرویی پشت آن باشد...
با تمام شدنِ نیرو
سقوط و افتادن سنگ طبیعی است
ولی یک گیاه کوچک را نگاه کن
که چطور از زیر خاک ها و سنگ ها
سر بیرون می آورد
و حتی آسفالت ها و سیمان ها را
میشکند و سربلند میشود...
هر فردی به اندازه ی
این گیاه کوچک ریشه داشته باشد
از زیر خاک و سنگ
از زیر عادت و غریزه!
و از زیر حرف ها و هوس ها
سر بیرون می آورد
و افتخار می آفریند...
ریشه ی ما همان "فـــهم" ماست
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel