🔴 نعمتهای خداوند را یاد کنیم و شاکر باشیم
آیت الله مجتهدی تهرانی: قدیم در کتابی این داستان را خواندم که: سعدی شاعر معروف یه وقتی کفش نداشت، عصبانی بود که من شاعری این مملکت، باشم آن وقت کفش ندارم. مدتی از خدا ناراضی بود که: خدایا، این چه زندگی است که ما کفش نداریم بخریم. شاعر هم هستیم!
تا اینکه یک روز جلوی مسجد میگذشت، یک نفر را توی مسجد دید که از زانوها به پایین پا نداشت، تا او را دید، سرش را بلند کرد و گفت: «خدایا شکرت که اگر من کفش ندارم، پا دارم».تا دیروز از خدا ناراضی بود، اما امروز که دید این شخص پا ندارد، خوشحال شدو گفت: « الحمدالله، اگر من پا نداشتم، چیکار میکردم؟»
خدا می داند واقعا اگر ما پا نداشتیم چیکار میکردیم؟! گاهی نعمت های خدا را یاد کنید. پا نداشتیم، دست نداشتیم، چشم نداشتیم، گوش نداشتیم، چیکار میکردیم؟
📚ڪتاب بدیع الحکمة حکمت ۲۴ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانی(ره)
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
❤️ پیروی امام علی علیه السلام از پیامبر اکرم در غذا خوردن
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
سوید بن غفله می گوید: به حضور علی علیه السلام رسیدم. دیدم نشسته و ظرفی از شیر و مقداری نان جوین خشک در برابرش است؛ نان را با دستش خرد می کند، و هر گاه نان با دستش نمی شکند، آن را با زانو می شکند و در ظرف شیر می ریزد.
امام به من فرمود: بفرما و از این غذای ما بخور.
گفتم: من روزه هستم.
حضرت فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: هر کس به خاطر روزه، از غذای مورد اشتهایش چشم بپوشد، بر خدا واجب است که او را از خوردنی و نوشیدنی بهشت بهره مند سازد.
سوید بن غفله می افزاید: به خدمتکار امام که نزد او ایستاده بود، گفتم: ای فضه، آیا در مراعات حق این مرد، از خدا نمی ترسید؟ چرا نان نرم برایش نمی پزید؟
فضه پاسخ داد: امام با ما شرط کرده است که نان نرم برایش نبریم.
و امام علی علیه السلام فرمود: پدر و مادرم فدای آنکه هیچگاه نانش نرم نبود و تا روز فوتش هرگز سه روز پیاپی یک وعده کامل از نان گندم نخورد. من دیدهام رسول خدا صلی الله علیه و آله نانی خشکتر از نان من می خورد و جامه ای خشنتر از جامه من می پوشید و من اگر او را الگو قرار ندهم می ترسم روز قیامت به او ملحق نشوم.
منابع:
بحارالانوار، ج 40، ص 331 ------ مناقب
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راه نجات ، ترک گناه
سخنران استاد دانشمند
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
#یک_فنجان_تفکر ☕️
آدمهایی هستند که آدمهای دیگر را مثل یک افزونه یا اپلیکیشن در زندگیشان نصب میکنند؛ این اپ قدرت، این اپ پول، این اپ مهمانیرفتن، این اپ پُز دادن، این اپ آشنا داشتن، این اپ مطلب چاپ کردن، این اپ معاشرت با فلاننویسنده، این اپ خوشگذرانی با فلان پولدار
این اپ آشنایی با کیارستمی، این اپ ملاقات با خاتمی، این اپ اسپانسر گرفتن برای کار، این اپ آشنایی با فلان ناشر، این اپ جا توی شمال و کردان داشتن
این اپ آشنا واسه بلیط پرواز گرفتن داشتن، این اپ ترقی، این اپ وام، این اپ شت.
این آدمها بعد از اینکه استفادهشان از شما تمام شد به این دلیل که فضای زیادی را اشغال کردید شما را ابتدا آناینستال و سپس پاک میکنند.
یک مدل کثیف این حذف و اضافه این است که به یکی بگویید دوستش دارید یا میخواهید باهاش ازدواج کنید یا حتی باهاش ازدواج کنید.
شما که کارتان تمام شد و اپ بلااستفاده را پاک میکنید آن اپ بدبخت حس میکند باگ آفرینش است.
اگر به همه چیز به عنوان یک افزونهی کاربردی و منفعتطلبانه نگاه میکنید، لطفا به اپلیکیشنها نگویید دوستشان دارید.
اپلیکیشنها آدمند و بعد از شیفتدیلیتکردن از دست شما و آن ایام که استفادهی ابزاری ازشان کردهاید خودشان را میآزارند و ذرهذره دق میکنند.
چون میدانند آنان به عنوان یک اپ مصرفشده دیگر روی هیچ آدمی درست نصب نمیشوند و میبینند که شما هر چند وقت یکبار ویندوزتان را عوض میکنید و بهروز میشوید.
متن بالا نتیجه ی گپ زدن و همدردی با دوستی است که برای بار دوم در زندگی آناینستالش کردهاند.
من اپلیکیشن تو نیستم
پوریا عالمی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 حکایتهای پندآموز
«تو دلداده ی او باش، او به مشکلاتت رسیدگی میکند ....» امام زمان ارواحنافداه فرمودند: وظیفه ی ماست که به محبین مان رسیدگی کنیم ....
حکایتِ دلدادگی یک جوان شیعه ی ایرانی به دختر دانشجوی مسیحی است، خانمی که ماجرای شنیدنی خودش را اینچنین بیان میکند : من مسیحی بودم تا روزی که یکی از دانشجوهای ایرانی به خواستگاریم آمد.
او گفت من شیعه هستم و شرط ازدواجم با شما این است که شما هم شیعه شوید. فرصتی خواستم تا پیرامون اسلام و تشیع تحقیق کنم. بعد از تمام تحقیقاتم همسرم هم پزشک شده بود.
خیلی کمکم کرد و همه ی مسائل برایم حل شد جز یک مسأله و آن موضوع طول عمر امام زمان (علیه السلام) بود. ما با هم ازدواج کردیم و بعد از چند سال به حج مشرف شدیم. در منی که برای رمی جمرات می رفتیم، همسرم را گم کردم. از هر کس با زبان انگلیسی نشانی می پرسیدم، نمی دانست.
خسته شدم و گوشه ای با حال غربت نشستم. ناگهان آقائی در مقابلم آمد که با لهجه ی فصیح انگلیسی صحبت می کرد. به من گفت: بلند شو برویم رمی جمرات را انجام بده. الآن وقت می گذرد. بی اختیار دنبالش راه افتادم و رمی جمرات را انجام دادم. بعد از رمی جمرات، آن آقا مرا به خیمه رساند. خیلی از لطفش تشکر کردم.
او به هنگام خداحافظی فرمود:
«وظیفه ی ماست که به محبان خود رسیدگی کنیم».
👈«در طول عمر ما شک نکن».
👈 «سلام مرا هم به دکتر برسان».
برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود
دستهای خویــش و دامـان توام آمد به یاد
📚نقل از کتاب میرِ مهر صفحه۳۵۵
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 عالم فاسد
زمانی که فردی علم خاصی را آموزش میبیند و آن را از اساتید خود فرامیگیرد، عالم به آن علم خواهد شد و این فرد متقابلا در مقابل علمی که یادگرفته، مسئول است.
عالمی که به علم خود عمل نکند نه تنها به آن علم جاهل است بلکه از افرادی که آن علم را ندارند نیز پایین تر است چراکه عمر خود را بیهوده سپری کرده است.
حال تصور کنید فردی که به علم خود عمل نمیکند عالم دین باشد، فردی که علم شناخت خدا و معصومین (ع) را فراگرفته است اما به هیچ وجه دنباله رو آنها نباشد، چنین فردی عالم را از خدا و شناخت معصومین (ع) غافل خواهد کرد چراکه خود منشاء فساد است.
امام خمینی (ره) در تاریخ 11 اسفند سال 57 سخنرانی ایراد کرده و به این مسئله بسیار مهم اینگونه اشاره کردهاند :
" « اذا فَسَدَ الْعالِمُ فَسَدَ الْعالَم »
عالِم فاسد عالَم را متعفن میکند؛
در جهنم از تعفن عالِم پناه میبرند به آتش!
و این تعفنْ، تعفّنِ توجه به دنیاست، توجه به مقام است.
از این چیزها اجتناب کنید.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفاوت جالب خانم ها و آقایان!
دکتر_انوشه
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 داستان کوتاه (دهن بینی)
مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت.
چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت، چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمی خواند.
او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچ های خود را شرح داده بود.
خودش هم کنار دکه اش می ایستاد و مردم را به خریدن ساندویچ تشویق می کرد و مردم هم می خریدند.
کارش بالا گرفت لذا او ابزار کارش را زیادتر کرد.
وقتی پسرش از مدرسه نزد او آمد ... به کمک او پرداخت.
سپس کم کم وضع عوض شد.
پسرش گفت: پدر جان، مگر به اخبار رادیو گوش نداده ای؟ اگر وضع پولی کشور به همین منوال ادامه پیدا کند کار همه خراب خواهد شد و شاید یک کسادی عمومی به وجود بیاد.
باید خودت را برای این کسادی آماده کنی.
پدر با خود فکر کرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته به اخبار رادیو گوش می دهد و روزنامه هم می خواند پس حتماً آنچه می گوید صحیح است.
بنابراین کمتر از گذشته نان و گوشت سفارش داده و تابلوی خود را هم پایین آورد و دیگر در کنار دکه خود نمی ایستاد و مردم را به خرید ساندویچ دعوت نمی کرد.
فروش او ناگهان شدیداً کاهش یافت.
او سپس رو به فرزند خود کرد و گفت: پسرجان حق با توست.
کسادی عمومی شروع شده است.
آنتونی رابینز یک حرف بسیار خوب در این باره زده که جالبه بدونید: اندیشه های خود را شکل ببخشید در غیر اینصورت دیگران اندیشه های شما را شکل می دهند. خواسته های خود را عملی سازید وگرنه دیگران برای شما برنامه ریزی می کنند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
معجزه های ﺧﺪﺍ همیشه وجود دارد
ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ڪہ
ﺑﺮ ﺳﺮﺁﻓﺮﯾﺪﮔﺎﻧـﺶ
ﺩﺳﺖ ﻧﻮﺍﺯﺵ میڪشد
ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪツ ﺭﺍ ﺑﺮﻟﺒﺸﺎﻥ می نشاﻧﺪ
در پایان این شـب زیبا
شما را به خـــدا میسپارم
شبتـون مهدوی❤️❤️❤️
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
❤️ خدای خوب و مهربونم….
امروز به فرشتگانت بسپار
سبدی پر از لبخند و شادی
سلامتی و تندرستی
برکت و روزی فـراوان برای
دوستانم به ارمغان بیاورند
صبحتون بخیر❤️
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 فقط گناهکاران بخوانند!
کجایند گناهکارانی که به بهانه گناه و معصیت، از امام رئوفشان می ترسند و ظهورش را به ضرر خود می دانند؟
سید بن طاووس می فرماید: سحرگاهی در سرداب مقدس سامرا بودم، ناگاه صدای مولایم امام زمان را شنیدم که برای شیعیان خود دعا میکردند و میفرمودند: "خدایا شیعیان ما را از شعاع نور ما و باقیمانده گِلِ ما خلق کرده ای، آنها گناهان زیادی با اتکاء بر محبت و ولایت ما انجام داده اند؛ اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با توست از آنها بگذر که ما را راضی کرده ای و آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان هست خودت اصلاح کن... و آنها را از آتش جهنم نجات بده، و آنها را با دشمنان ما در خشم و غضب خود جمع نفرما"
کجایند گناهکارانی که به بهانه گناه و معصیت، از امام رئوفشان می ترسند و ظهورش را به ضرر خود می دانند؟
منبع:
کتاب برکات حضرت ولیعصر ص۳۹۹
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 حکایت
شاه به وزیر دستور داد که تمام شترهای کشور را به قیمت ده سکه طلا بخرند. وزیر تعجب کرد و گفت: اعلیحضرت حتماً بهتر می دانند که اوضاع خزانه اصلاً خوب نیست و ما هم به شتر نیاز نداریم.
شاه گفت فقط به حرفم گوش کن و مو به مو اجرا کن.
وزیر تمام شترها به این قیمت را خرید. شاه گفت حالا اعلام کن که هر شتر را بیست سکه می خریم. وزیر چنین کرد و عده دیگری شترهای خودشان را به حکومت فروختند. دفعه بعد سی سکه اعلام کردند و عدهای دیگر وسوسه شدند که وارد این عرصه پر سود بشوند و شترهای خود را فروختند.
به همین ترتیب قیمتها را تا هشتاد سکه بالا بردند و مردم تمام شترهای کشور را به حکومت فروختند. شاه به وزیر گفت حالا اعلام کن که شترها را به صد سکه می خریم و از آن طرف به عوامل ما بگو که شترها را نود سکه بفروشند.
مردم هم به طمع سود ده سکه ای بار دیگر حماسه آفریدند و هجوم بردند تا شترهایی که خودشان با قیمت های عمدتاً پایین به حکومت فروختند را دوباره بخرند.
وقتی همه شترها فروخته شد، حکومت اعلام کرد به علت دزدی های انجام شده در خرید و فروش شتر، دیگر به ماموران خود اعتماد ندارد و هیچ شتری نمی خرد. به همین سادگی خزانه حکومت از سکه های مردم ابله و طمع کار پر شد و پول کافی برای تامین نیازهای ارتش و داروغه و دیوان و حکومت تامین شد.
وزیر اعظم هم از این تدبیر شاه به وجد آمد و اینبار کلید خزانه ای را در دست داشت که پر بود از درآمد قانونی و شرعی. این وسط فقط کمی نارضایتی مردم بود که مهم نبود چون اکثراً اصلاً نمی فهمیدند از کجا خورده اند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel