eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
38.2هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚حکایتی از کتاب بهارستان جامی به نظر شما نعمت و سعادت ابدی چیه؟ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🌟در این شب آرام ... 🌸دعایتان میکنم بخیر 🌟نگاهتان میکنم به پاکی 🌸یادتان میکنم بخوبی 🌟هرجا هستید 🌸بهترین‌ها را برایتان آرزو دارم 🌟شبی زیباو سراسر آرامش 🌙در آغوش مهربانی های خدا داشته باشید 💜شبتون بخیر و سرشار از آرامش💜 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درود ✋ صبحتون بخیر و شادی روزتون شاد شاد الهی امروز☀️پنجره آرزوهاتون باز بشه به سمت باغ اِجابت و دلتون غرق در شادی بشه ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌      ‌‌‌‌‌‌‌‌ 😊🍳بفرمایید ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
جداً آخرین بار کِی بود؟ آخرین باری که توی کوچه با بچه‌های محل بازی کردیم؟ چی شد که دیگر ادامه ندادیم؟ چی شد که دیگر دلمان نخواست بازی کنیم؟ چی بود که ما را از ادامه دادن و خوشی‌های کودکانه باز داشت؟ چی ما را منع کرد؟ از اینکه دلخوشی‌های کوچکمان را هر روز بغل کنیم؟ که از قضاوت‌ها و نگاه‌ها نترسیم؟ که دنیای بی‌تکلف خودمان را داشته‌باشیم؟ چه کسی دستان ما را کشید و آورد وسط دنیای پیچیده‌ی آدم‌بزرگ‌ها و به حال خود رهامان کرد؟ چه کسی وادارمان کرد بزرگ شویم؟ جداً آخرین بار کِی بود و چه فعل و انفعالاتی رخ داد که دیگر ادامه ندادیم؟ که دیگر هربار که بچه‌های محل آمدند دنبالمان، گفتیم درس داریم، گفتیم حوصله نداریم و ژست بچه‌هایی را گرفتیم که دیگر بزرگ شده‌بودند، تا اینکه واقعا بزرگ شدیم، تا اینکه دلمان لک زد برای یک‌بار بی‌غم و آسوده زیستن، دلمان لک زد برای اینکه یک‌بار دیگر برگردیم به همان کوچه، توی همان زمین خاکی، کنار همان بچه‌ها و با همان شور و اشتیاق... آخرین بار کِی بود؟! آخرین بار کِی با سر و وضعی نامرتب و با ساده‌ترین لباس‌ها و وسایل، آن‌همه احساس خوشبختی کردیم؟ آخرین بار کِی آن‌همه رفیق داشتیم؟! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
اﻻﻏﯽ، ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ... ﺑﻪ ﺍﻻﻍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: «ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﺣﻤﻖ! ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫﺪ، اما ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﭼﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻟﻮ ﻣﯽﺩﻫﺪ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ 📚داستان کوتاه 🐛هزارپایی بود وقتی می رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می شدند تا او را تحسین کنند... همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت. یک لاک پشت حسود...! او یک روز نامه‌ای به هزارپا نوشت: ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شماهستم و می خواهم بپرسم چگونه می‌رقصید؟! آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می کنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می کنید؟ در انتظار پاسخ هستم... هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه می کند و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند می کند؟ و بعد از آن کدام پا را؟! متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد. سخنان بیهوده دیگران از روی بدخواهی و حسادت می تواند بر نیروی تخیل ما غلبه کرده و مانع پیشرفت و بلند پروازی ما شود. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 🎙سخنرانی 📌موضوع: تو که میگی حق نداری مال مردم بخوری ‌‌‌‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که، ترازو برمی داری و می افتی به جان دوست داشتنت . اندازه می گیری ! حساب و کتاب می کنی ! مقایـسه می کنی !... و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آن جا کـه زیادتر دوستش داشته ای، زیادتر گذشته ای، زیادتر بخشیده ای، به قدر یک ذره، حتی یک ثانیه ! درست از همان جاست که توقع آغاز می شود، و توقع آغاز همه رنج هایی است که ما می بریم…. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
❖﷽❖ ▪️عطر سیبی از نفسهای دعایم می وزد ▪️می دهم بر تو سلام این بار هم از پشت بام ▪️دود اسفند محرم، شال مشکی، پیرهن ▪️خوب شد آورده ام یک سال دیگر هم دوام ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‍ ‍ ‍⚫️ماجرای سر بریده امام حسین علیه السلام و راهب در 2 قسمت اکثر محدثین و مورخین شیعه و سنی در کتب خود این واقعه رابا کمی اختلاف نقل کرده اند که حاصل گفتار آنها چنین است:چون لشکر ابن زیاد ملعون در کنار دیر راهب منزل کرد، سر حضرت امام حسین (علیه السّلام) را در صندوق گذاشتند، و به روایت قطب راوندی آن سر را بر نیزه کرده، دور او نشسته و از آن حراست می کردند. پاسی از شب را به شرب خمر مشغول، و شادی می کردند، آنگاه سفره ی غذا گستردند و مشغول غذا خوردن شدند، ناگاه دیدند دستی از دیوار دیر بیرون آمد و با قلمی از آهن این شعر را بر دیوار نوشت:*آیا امتی که حسین را کشتند شفاعت جدش را در روز قیامت امید دارند؟ به شدت ترسیدند و بعضی برخاسته که آن دست و قلم را بگیرند، که ناپدید شد. چون باز به کار خود مشغول شدند آن دست با قلم ظاهر شد و این شعر را نوشت: *به خدا سوگند که از برای قاتلان حضرت حسین شفاعت کننده ای نخواهد بود، بلکه در قیامت در عذاب می باشند.باز بعضی بر خاستند که آن دست را بگیرند، ناپدید شد. چون به کار خود مشغول شدند دگر باره آن دست با قلم ظاهر شد و این شعر را نوشت: *(چگونه ایشان شفاعت شوند) و حال آنکه حسین را به حکم جور شهید کردند و حکم آنها با حکم خدا مخالف بود. چون چنین دیدند، آن غذا بر آنان ناگوار شد و با ترس خوابیدند. نیمه شب صدایی به گوش راهب رسید، چون گوش داد ذکر تسبیح و تقدیس الهی شنید. برخاست و سر از پنجره ی دیر بیرون کرد، دید از صندوقی که در کنار دیوار نهاده اند نور عظیم به جانب آسمان بالا می رود، و از آسمان دسته دسته ملائک فرود می آیند و می گویند:«السلام علیک یا بن رسول الله! السلام علیک یا ابا عبدالله! صلوات الله و سلامه علیک» راهب چون این منظره را دید تعجب کرد و ترسید و تا صبح صبر نمود. چون سپیده ی دمید از دیر خود بیرون آمد، به میان لشکر رفته پرسید: بزرگ لشکر کیست؟ گفتند: خولی . 📚ویکی شیعه ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
19.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر امام حسین (ع) زنده بود چه کار می‌کردید؟ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
محرم آمد 🏴 خوش بحال کسانی که 🏴 هم زنجیر میزنند !!🏴 و هم زنجیری از پای گرفتاری باز میکنند ..🏴 هم سینه میزنند !!🏴 و هم سینه ی دردمندی را از غم و آه نجات میدهند ..🏴 هم اشک میریزند !! 🏴 و هم اشک از چهره ی انسانی پاک میکنند ..🏴 هم سفره می اندازند !!🏴 هم نان از سفره کسی نمیبرند ..🏴 آنوقت با افتخار میگویند : 🏴 یاحسین (ع)🙏🖤 شبتون حسینی🖤 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel