eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
38.8هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋شما_اشرف_مخلوقات_هستید شما گل سر سبد و با ارزش‌ترین مخلوقات خداوند هستید. برداشت اشتباه از هویت واقعی‌تان نداشته باشید. از این افکاری که «ای کاش کمی بلندتر بودم و یا ای کاش ظاهر متفاوتی داشتم» دست بردارید.   🦋شما توسط خبره‌ترین نقاش عالم هستی به تصویر کشیده شده‌اید. هنگامی که خداوند شما را آفرید با خود گفت: «فوق‌العاده است. این شاهکار خلقت من است. او مُهر تأیید خود را به شما زد. 🦋بدخواهان شما دوست ندارند که شما حس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید. آن‌ها دوست دارند که شما همواره آن صداهایی را بشنوید که حاکی از ناکامل بودن و نالایق بودن شماست. 🦋اما من شما را به چالش می‌کشم که هر روز صبح هنگامی که از خواب بیدار می‌شوید، به خود بگویید: صبح بخیر تو شگفت‌انگیز و شاهکار خلقت هستی....             ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴حسادت حاصل جمع کدام دو ویژگی در انسان است؟ به طور کلی حسد از اجتماعِ دو صفت است در انسان: یکی «نقص» و دیگری «ضعف». شخص حسود اگر فرض شود فاقد آن چیزی که به آن [حسد] دارد نباشد، حسد نمی‌ورزد و لهذا اگر خودش فکر کند و عقل خود را به کار اندازد و خودش را ده درجه بالاتر و دارنده‌تر از شخص محسود فرض کند می‌بیند در آن صورت اهمیتی به محسود نمی‌دهد و این دلیل بر این است که «نقص» او سبب حسد او شده؛ و چون ضعیف است در خود آن قدرت را نمی‌بیند که او هم از راهش وارد شود و کام خود را از روزگار بگیرد و پله‌های زندگی را یک به یک بالا رود، آرزو می‌کند پس دگری از پله بیفتد و پایش بشکند، و بالاخره در خود آن همت را نمی‌بیند که از طرف، جلوتر و بالاتر رود، آرزو می‌کند پس او به عقب برگردد و به زمین بیفتد. از این جهت اشخاص قوی وقتی می‌شنوند که فلان شخص به فلان مقام رسید شادمان می‌شوند و می‌فهمند پس می‌شود به آن مقام رسید. 📒 استاد مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ج2، ص141 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
❤️ صفت خانمان سوز به نظر شما، کسی که داشته های خود را بزرگ و داشته های دیگران را کوچک ببیند، مبتلا به چه مرضی شده است؟ کبر، صفتی خانمان سوز برای انسان است. این صفت مخصوص خداوند است؛ اگرچه شاید متکبر، منکر خداوند نباشد، ولی مدعی صفتی می‌شود که مخصوص خداوند است. امام علی میفرمایند: «در شگفتم از متکبری که دیروز، نطفه‌ای بی ارزش بود و فردا مرداری گندیده خواهد شد» 📚نهج البلاغه، حکمت ۴۵۴ تنها ارتباطی که باید بین منتظر و کبر وجود داشته باشد، رابطه آب و روغن است؛ نه چیزی دیگر. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣ماجرای درویش پادشاه 🎙سخنران: استاد عالی ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
💎بچه که بودیم ثانیه به ثانیه لحظه ها را زندگی می کردیم خوشی تنها هدفمان بود انگار خدا سفت در آغوشمان گرفته بود تنها زمانی از آغوشش بیرون بودیم و سخت می گذشت که مشق شبمان از دو خط به ده خط می رسید لذت هایمان را با تغییر فصل ها منطبق می کردیم بزرگتر که شدیم لحظه ها و ثانیه ها و ساعت ها همانقدر بی ارزش شدن که زندگی کردن یادمان رفت دست هایمان بلندتر شدند تا آغوشمان بزرگتر باشد! یادمان رفت آغوش مادر، عطری نایاب دارد که ریه هایمان را تازه می کند، یادمان رفت روزی می رسد که دست هایمان بهانه ی دست های پینه بسته مردی را می گیرند که جوانیش را سختی ها دزدیدند یادمان رفت خیس شدن زیر باران همان لذت بچگی را دارد یادمان رفت هیچ چیز و هیچ کس روزهای رفته را برایمان هدیه نمی آورد ... ✍️ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
☕️ چقد کیفیت زندگیمون اومده پایین و دیگه خیلی چیزا رو حذف کردیم خیلی اتفاقی یک برگه‌ی دست‌نویس رو پیدا کردم با دست‌خط خودم. نمی‌دونم چرا، اما توی اون برگه ریز هزینه‌های یک ماه زندگی‌مون رو نوشته بودم! از پول اجاره‌ی خونه و شارژ ساختمون و قبض‌ها و شارژ اینترنت و موبایل تا مواد غذایی و خریدهای خونه و لباس و تفریح حتی. پول بنزینی که اون ماه استفاده کردیم و کتاب‌هایی که اون ماه خریدیم. عدد و رقم‌ها اونقدر عجیب بودن که واقعا به دست‌خط خودم شک کردم! عجیب‌تر وقتی بود که پایین صفحه تاریخ زده بودم بهمن ۹۷!!! شروع کردم به نوشتن هزینه‌های ماه قبل، اردیبهشت ۱۴۰۱، پشت همون برگه. خیلی از چیزها به وضوح حذف شده از زندگی‌مون و خرج‌های دیگه بهش اضافه شده. صفرهایی که اومده جلوی عددها اونقدر عجیب و غیرواقعی هست که بعد از نوشتنش سرم داره می‌جوشه و گدازه‌های آتشفشانی از گوش‌هام خارج میشه! تفاوت بین نوشته‌های پشت و روی اون کاغذ فقط سه سال و چهار ماهه و خب، طفلکی ماها که توی این عمر کوتاه‌مون چندین و چند «زمان» دیدیم!! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه گرونترین ساعت های ⏰ دنیـارو هـم داشتـه باشی نمیتـونی یک ثانیه پیش که گذشته رو برگـردونی پـس از زمانتون نهایت استفاده رو ببریـن ... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚 مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند. هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسایه شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند . ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن. روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . پس این نصیب توست ... صدقه را بنگر که چه چیزیست ! صدقه دهید چونکه مثل لباس بدون جیب است ! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚 داستان کوتاه پلیکانی در زمستان سرد و برفی برای جوجه هایش غذا گیر نمی آورد. ناچار با منقارش از گوشت تنش می کَند و توی دهان جوجه هایش می گذاشت. آنقدر این کار را کرد تا ضعیف شد و مُرد. یکی از جوجه ها گفت: آخیش! راحت شدیم از بس غذای تکراری خوردیم. وقتی فداکاری می کنیم، انتظار داریم در مقابلش ناسپاسی نبینیم اما بیشتر اوقات می بینیم. مرز میان ناسپاسی و خودخواهی باریک است.  هر دو جزو صفت های بد به شمار می روند اما هر آدمی حق دارد زندگی کند. حق دارد خودخواه باشد. کسی برای فداکاری بی اندازه هم مدال نمی دهد. عموماً آدم های خیلی فداکار در تنهایی شان گله می کنند از ناسپاسی اما ترجیح می دهند فداکار شناخته شوند تا آدمی که به فکر خودش است. گاهی به فکر خودتان باشید. از زندگی تان لذت ببرید. اینطور در گذر زمان کمتر پشیمان می شوید. کسی برای فداکاری بی اندازه به آدم مدال نمی دهد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
بدترین کارمایی که صددرصد به شما بازخواهد گشت تحقیر و تمسخر دیگران است. اگر دیگران را تحقیر کنید انسانی را حقیر نکرده اید، بلکه روح الهی او را و آفریدگار و هستی بخش کائنات را مورد تمسخر قرار داده اید. شک نکنید آنچه در مورد دیگران تصور می‌کنید، روزی درباره ی خودتان به حقیقت خواهد پیوست. انسان‌ها بخاطر آنچه گمان می‌کنند خودشان دارند و دیگران آن را ندارند، آنها را تحقیر می‌کنند اما نمی‌دانند این عمل دارایی شان را یک روز به نحوی، از آنها خواهد گرفت. دارایی‌های شما منشاء درونی دارند که در درون شما مانند یک چشمه می‌جوشند و بیرون از شما تجلی پیدا می‌کنند. تهمت" تحقیر" و تمسخر" دقیقاً همین چشمه ها را خشک می‌کند. و آن دارایی که سبب فخرفروشی شما و تحقیر دیگران شده از دست خواهد رفت. یک اصل کلی وجود دارد که می‌گوید: غرور" و خودپسندی"، تمام داشته هایتان را از شما خواهد گرفت و فروتنی" بقای داشته هایتان را تضمین خواهد کرد. هیچ داشته ای در این جهان ابدی نیست که موجب فخرفروشی شود. همواره بگو: خدایا مرا نسبت به آنچه به من عطا کردی متواضع ساز. مبادا به خاطر آنچه که دارم به دیگران فخر فروشی کنم. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣تعمیر یا تعویض؟ 🎙دکتر محمود انوشه ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸دل من خواب پروانه شدن می بیند ⭐و ندایی که به من می گوید 🌸گر چه شب تاریک است ⭐دل قوی داری سحر نزدیک است 🌸این جمله دل قوی دار سحر نزدیک است ، ⭐واقعا حس خوبی میده ، 🌸انگار یه جایی در اعماق قلب آدم ، ⭐حسی از اطمینان و آرامش ایجاد میکنه ، 🌸رفقای خوب، دلتون قرص باشه به قدرت لایزال 🌙خدای مهربون، امید به اینکه فردا را 🌸پر از تلاش و امید آغاز کنیم 🦋شبتون سرشار از آرامش🦋 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴واکنش عجیب به حضور آیت الله خامنه ای در یک مجلس ازآیت‌الله بهجت نقل کردند که ایشان در خواب دیدند که حضرت امام زمان(عج) در مجلسی حضور داشتند،‌ علمای بزرگ اسلام هم در خدمت آقا امام زمان(عج) بودند،‌ ناگهان آیت‌الله خامنه‌ای وارد شدند در این لحظه امام زمان(عج) ...🔰 https://eitaa.com/joinchat/371195984Cc861b12aed واکنش امام زمان به حضور رهبر👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍃🌺 پاینده باد کسانی که 🌺 از پاکی شان؛ ❤️عشق آغاز میشود ... از صداقتشان 🌺 ❤️عشق ادامه می یابد ... و از وفایشان 🌺 ❤️عشق پایانی ندارد ... سلام 😊✋ صبحتون سرشار از عشق و مهربانی☕️😊🌺 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ 🤲🏻چرا ما دعا میکنیم ؟ در حالی که خداوند از خواسته های ما آگاه است و اگر سکوت هم کنیم او همه را میداند. دعا تجمع نیروهای درونی ما است، تا بتوانیم آرمانی را که در ذهن داریم مشخص و روشن دنبال کنیم و در این کار از حق و حقیقت که همان خداست یاری میگیریم. یک قانون فیزیکی ميگه که: هر ذره در حال ساطع کردن مدام انرژي به سمت مشخصی است. انرژی بدن من و شما قابل هدایت به یک سمت مشخص است . اگر به چیز مشخصی فکر کنیم انرژی ما به سمت اون چیز مشخص میره و خیلی وقت ها میشه که به کسی زنگ میزنیم و میگه: - "چه خوب شد زنگ زدی!" - " داشتم بهت زنگ می زدم!" - "داشتم بهت فکر می کردم!" - "حلال زاده!" نکتهٔ جالبش اینه که من به محض اینکه به شخص خاصی هر جای دنیا که فکر کنم انرژی های من بلافاصله به سمت اون حرکت میکنه و بلافاصله به او میرسد بدون سپری شدن زمان. در فیزیک به این میگن "جهش کوانتومی". یعنی انرژی ما از زمان عبور ميكند پس بهترین دعاها را به همدیگر هدیه کنیم چون خداوند زمانی به فریادمان می رسد، که حتی در خیالمان هم تصور نمی کنیم❤️ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 ترسوهای امیدوار توصیه ای که برای ثابت قدم بودن بسیار مفید است: امید و ترس؛ اولی به رحمت خدا و دومی از عظمت خدا. شرایطش را که بدانی، فقط می‌ماند داشتن کمی اراده؛ یعنی عمل کردن یا نادیده گرفتن؟ شناخت، یکی از شرایط آن است. به عنوان مثال کودک از مار نمی‌ترسد، چون شناختی از آن ندارد. اگر درک درستی از عظمت خداوند داشته باشیم، هیچگاه با گستاخی گناه نمی‌کنیم. از طرفی باید به رحمت خدا هم امید داشت؛ چرا که خداوند ارحم الراحمین است. 📌ترس و امید، مهدوی می‌شود، وقتی بدانی ترس از خدا جلوی گناه کردن را می‌گیرد و گناه نکردن، باعث تعجیل در فرج می‌شود. و امید یعنی وجود امام زمان؛ یعنی خدایی که اجازه داد ما هم در تحول جهان موثر باشیم. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💡 شاید برایتان جالب باشد که بدانید جی. آر. آر. تالکین خالق ارباب حلقه ها ، کار اصلی اش زبان شناسی بوده است و حتی چندین زبان هم خلق کرده بود و در این ویدئو کوتاه او دارد به مجری در مورد زبان الفی که خودش ساخته است ، توضیحاتی می دهد . ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
✏️ روزی روزگاری در زمان‌های قدیم مرد خیاطی کوزه‌ای عسل در دکانش داشت. یک روز می‌خواست دنبال کاری از مغازه بیرون برود. به شاگردش گفت: «این کوزه پر از زهر است. مواظب باش به آن دست نزنی و من و خودت را در دردسر نیندازی.» شاگرد که می‌دانست استادش دروغ می‌گوید، حرفی نزد و استادش رفت. شاگرد هم پیراهن یک مشتری را برداشت و به دکان نانوایی رفت و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه گرفت و بعد به دکان برگشت و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشید. خیاط ساعتی نگذشته بود که بازگشت و با حیرت از شاگردش پرسید: «چرا خوابیده‌ای؟» شاگرد ناله کنان پاسخ داد: «تو که رفتی من سرگرم کار بودم. دزدی آمد و یکی از پیراهن‌ها را دزدید و رفت. وقتی من متوجه شدم از ترس شما زهر توی کوزه را خوردم و دراز کشیدم تا بمیرم و از کتک خوردن و تنبیه آسوده شوم.»  ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمانیکه این جذابو بازی میکردین چندسالتون بوده؟؟😍 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست، چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هر بار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت. مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طور کامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواند نصف وظیفه اش را انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است. کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند :«از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای، فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای». مرد خندید و گفت:«وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن». موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده، سمت خودش، گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند. مرد گفت: «می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها  آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟» نکته مدیریتی : مدیر خوب آن مدیری نیست که با بهترین امکانات نتایج قابل قبولی کسب کند، مدیر موفق آن است که از هر عضو مجموعه بهترین استفاده را ببرد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
اسب سواری، مرد افلیجی را سر راه خود دید که از او کمک میخواست. مرد سوار دلش به حال او سوخت، از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و بر روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند! مرد افلیج که اکنون خود را سوار بر اسب میدید دهنه ی اسب را کشید و گفت: اسب را بردم و با اسب گریخت! پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد: "تو تنها اسب را نبردی، جوانمردی را هم بردی! اسب مال تو؛ اما گوش کن ببین چه می گویم". مرد افلیج اسب را نگه داشت. مرد سوار گفت: "هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی!" میترسم که دیگر "هیچ سواری" به "پیاده ای" رحم نکند! حکایت، حکایت روزگار ماست! به قدرتمندان و ثروت اندوزان بگویید: شما که با جلب اعتماد مستمندان و بیچارگان و ستمدیدگان، اسب قدرت بدستتان افتاده! شما نه فقط اسب... که ایمان اعتماد اعتقاد را بردید. فقط به کسی نگویید چگونه سوار اسب قدرت شدید! افسوس که دیگر نه بر اعتمادها اعتقادیست و نه بر اعتقادها اعتمادی! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
روزي از پدربزرگ پرسيدم چرا با گذر اين سال ها هنوز اينقدر زياد مادربزرگ را دوست داري جواب جالبي داد گفت وقتي كسي را با تمام وجودت دوست داري ديگر گذر زمان مهم نيست چه دختركي چادري باشد كه جلوي كافه نادري منتظر ديدار توست چه زني با موهاي سپيد در گذر سالها كه در روزهاي سرد و برفي بهمن ماه برايت چاي داغ، دم مي كند دوستش داري چون او، همه قلب توست و قلبت بي وقفه برايش خواهد تپيد براي هميشه، حتي وقتي ديگر براي تو نتپد براي او خواهد تپيد خنديد و گفت خيالت راحت قلب من هميشه خواهد تپيد پدربزرگ سالهاست كه در پيش ما نيست و من هنوز جمله اخرش را نفهميدم ولي اين را خوب مي دانم كه پدربزرگ هميشه راست مي گفت شايد قلب ما هيچ وقت از تپش كردن نايستد و اين آغاز خوشبختي است ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
درویشی با شاگرد خود دو روز بود که در خانه گرسنه بودند.  شاگرد شبی زاری کرد و درویش گفت: «صبور باش، فردا خداوند غذای چربی روزی ما خواهد کرد.» فردا صبح به مسجد رفتند. بازرگانی دیدند که در کاسه‌هایی عسل و بادام ریخته و به درویش‌های مسجد می‌داد. به هر یک از آنها هم کاسه‌ای داد.  درویش از بازرگان پرسید: «این هدیه‌ها برای چیست؟» بازرگان گفت: «هفت روز پیش مال‌التجاره عظیم و پرسودی از هندوستان در دریا می‌آوردم. به ناگاه طوفان عظیمی برخواست و ترسیدم. بادبان‌ها کم بود بشکند و خودم با ثروتم طعمه ماهی‌های دریا شویم. دست به دعا برداشته از خدا خواستم باد را فرو نشاند تا من به سلامت به ساحل برسم و صد درویش را غذایی شاهانه بدهم. دعای من مستجاب شد و باد خاموش شد و این نذرِ آن روز طوفانی است. درویش رو به شاگرد خود کرد و گفت: «ای پسر! یقین کن خداوند اگر بخواهد شکم من و تو را سیر کند، طوفانی چنین می‌فرستد بعد فرو می‌نشاند تا ما را شکم سیر کند. بدان دست او روزی رساندن سخت نیست.» ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
✍🏻وسط داد و بیداد و دعوا یهو میگفت: "منم!" راستش اونقدری سرم گرم گله و لجبازی بود که توجه نمی کردم توی جواب اون همه حرف فقط نوشته منم! حواسم نبود بپرسم اصلا یعنی چی منم؟! منم چی؟! فحشه، بد و بیراهه؟! چیه این منم! بدتر حرصی می شدم و آتیش معرکه بالا می گرفت و کار می رسید به اونجایی که نباید! یه بار اما وقتی گفت منم، دیگه سکوت نکرد، داد زد: " منم! اینی که داری باهاش می جنگی منم! دشمن نیست، غریبه نیست، رهگذر کوچه و خیابونم نیست، منم! نه شمشیر دستمه، نه سنگر گرفتم جلوت، نه قراره باهات بجنگم، ببین دستام بالاست؟! تسلیمم، نه از ترس و نه بخاطر ناحق بودنم، فقط به حرمت عشقی که تو از یادت می بریش گاهی! یه وقتایی اگه سکوت می کنم دربرابرت برای این نیست که حرفی واسه گفتن ندارم یا نمی تونم جواب حرفاتو بدم، فقط برای اینه که حالیمه قرار نیست خراب کنیم چیزیو، اگه بحثیم هست برای بهتر شدنمونه، یادم نمیره اینی که جلوم وایساده تویی، ولی تو انگار یادت میره اینی که داری زخم رو زخمش می زنی منم، میفهمی؟! منم!" بعد اون تلنگر انگار بزرگ تر شدم، بزرگ تر شدیم جفتمون، حالا اونم خبط و خطایی اگه کنه بهش میگم ببین فهمیدما، هرچند از نظر من درست نبود این کارت ولی چون تویی اشکال نداره، فدای سرت! فقط دیگه تکرار نشه که کلاهمون میره توو هم! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel