یه «قانون نا نوشته» داریم که میگه
اگه از پدرت قرض گرفتی دوبرابرش! رو بهش پس بده
چون خوشحال میشه
و اگه از مادرت قرض گرفتی
بهش پس نده!
چون ناراحت میشه
پدر از استقلال بچهش خوشحال میشه
مادر از اینکه تونسته بهش هدیه بده
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
❤️ حکایت
میگویند که جوانی کم شوروشوق نزد سقراط رفت و گفت: «ای سقراط بزرگ، آمدهام که از خرمن دانش تو خوشهای برگیرم.»
فیلسوف یونانی جوان را به دریا برد، او را به درون آب کشانید و سرش را ۳۰ ثانیه زیر آب کرد. وقتی که دست خود را برداشت تا جوان سر از آب برآورد و نفس بکشد، سقراط از او خواست که آنچه را خواسته بود، تکرار کند.
جوان نفسزنان گفت: «دانش، ای مرد بزرگ.» سقراط دوباره سرش را زیر آب کرد و این بار چند ثانیه بیشتر. بعد از چند بار تکرار این عمل، سقراط پرسید: «چه میخواهی؟» جوان که از نفس افتاده بود به زحمت گفت: «هوا. هوا میخواهم.»
سقراط گفت: «بسیار خوب. هر وقت که نیاز به دانش را به اندازهی نیاز به هوا احساس کردی، آنرا به دست خواهی آورد.»
هیچ چیز جای عشق و علاقه را نمیگیرد. شوروشوق یا عشق و علاقه، نیروی اراده را برمیانگیزد. اگر چیزی را از ته دل بخواهید، نیروی اراده دستیابی به آنرا پیدا خواهد کرد. تنها راه ایجاد چنین خواستهایی، تقویت عشق و علاقه است.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 ضرب المثل(هِر را از بِر تشخیص نمی دهد!)
درمیان چوپانان صدای "هِر" برای طلبیدن گوسفندان و "بِر" برای جلو راندنشان استفاده میشد، و اگر چوپانی آنرا نمی دانست یعنی از اصول پرت بود.
به همین دلیل میگفتند
هِر را از بِر تشخیص نمیدهد!
📚ضرب المثل(کنگر خورده، لنگر انداخته)
می دونید چرا وقتى طرف ميره مهمونى، جايى چيزى و پا نميشه ميگن "کنگر خورده، لنگر انداخته" ؟
چون خوراك كنگر و ماست کسل کننده و خواب آوره و آدم رو زمين گير ميكنه.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
امروز تولد دیگریست
هرگز ناامید نباش
حتی اگر ته چاه هم که باشی
باز یک تکه از آسمان سهم توست...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
پادشاهی خدمتکاری داشت که بسیار شاد بود، از او علت شاد بودنش را پرسید. خدمتکار گفت قربان همسر و فرزندی دارم و غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن و بدین سبب من راضی و شادم...پادشاه موضوع را به وزیر گفت . وزیر هم گفت: قربان چون او عضو گروه ۹۹ نیست بدان جهت شاد است. پادشاه پرسید گروه ۹۹ دیگر چیست؟! وزیر گفت قربان یک کیسه برنج را با ۹۹ سکه طلا جلو خانه وی قرار دهید. پادشاه چنین کرد..
خدمتکار وقتی به خانه برگشت با دیدن کیسه و سکه ها بسیار شاد شد و شروع به شمردن کرد. ۹۹ سکه ؟! و بارها شمرد و تعجب کرد که چرا ۱۰۰ تا نیست، همه جا را زیر و رو کرد ولی اثری از یک سکه نبود.او ناراحت شد و تصمیم گرفت از فردا بیشتر کار کند تا یک سکه طلای دیگر پس انداز کند ، او از صبح تا شب سخت کار میکرد، و دیگر خوشحال نبود. وزیر هم که با پادشاه او را زیر نظر داشت گفت: قربان او اکنون عضو گروه ۹۹ است و اعضای این گرو کسانیند که زیاد دارند اما شاد و راضی نیستند خوشبختی در سه جمله است:
تجربه از دیروز ، استفاده از امروز،امید به فردا.
ولی ما با سه جمله دیگر زندگی را تباه میکنیم:
حسرت دیروز ، اتلاف امروز ترس از فردا
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
هدایت شده از تبلیغات موقت👇
🌺سلام من طلبه هستم،روانشناسی اسلامی خوندم،هدفم کمک به همه ی خانوادهاست.مشاوره رایگان میدم ثوابشم هدیه میکنم به امام زمان(عج).🍁توی این زمینهها میتونم مشاوره بدم
#مشاوره_خانواده
#مشاوره_ازدواج
#مشاوره_فردی
#برنامه_ریزی_تحصیلی
#یادگیری_تحصیلی
#روانشناسی_کودک
#مشاوره_نوجوان
🌹داخل کانالم نکات مهم روانشناسی اسلامی گذاشتم.🙏هدف رضایت خداست و رضایت امام زمان (عج).زکات علم نشر دادن آن است. منتظرتونم......
✅ کانال روانشناسی و مشاوره اسلامی
https://eitaa.com/joinchat/1731133716Cf9f3f085fa
✅بزرگترین نعمت پنهان خداوند متعال
📖 «آيا نديديد خداوند آنچه را در آسمانها و زمين است مسخّر شما كرده، و نعمتهای آشكار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانی داشته است؟! ولی بعضی از مردم بدون هيچ دانش و هدايت و كتاب روشنگری درباره خدا مجادله میكنند!
💌 حضرت امام کاظم علیه السلام فرمودند: نعمت آشکار، امام آشکار است و نعمت پنهان، امام غايب است. شخص او از چشمان مردم غايب میشود؛ ولی ياد او از دلهای مؤمنان غايب نمیشود. او دوازدهمين از ماست و خداوند عزوجل هر سختی را برای او آسان و هر دشواری را برايش رام و گنجهای زمين را برايش آشکار و هر دوری را نزديک و هر گردنکشی را به دستش نابود میگرداند. او فرزند سرور کنيزان است که ولادتش بر مردم مخفی میماند و ذکر نام او(م¬ح¬م¬د) برايشان جايز نيست تا اينکه خداوند متعال او را آشکار کند و زمين را پر از عدل و داد نمايد آنگونه که از ظلم و ستم پر شده است.
📚کمالالدين و تمامالنعمة ج۲ ص ۳۶۸
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚داستان کوتاه
پلیکانی در زمستان سرد و برفی برای جوجه هایش غذا گیر نمی آورد. ناچار با منقارش از گوشت تنش می کَند و توی دهان جوجه هایش می گذاشت. آنقدر این کار را کرد تا ضعیف شد و مُرد.
یکی از جوجه ها گفت:
آخیش! راحت شدیم از بس غذای تکراری خوردیم.
وقتی فداکاری می کنیم، انتظار داریم در مقابلش ناسپاسی نبینیم اما بیشتر اوقات می بینیم. مرز میان ناسپاسی و خودخواهی باریک است. هر دو جزو صفت های بد به شمار می روند اما هر آدمی حق دارد زندگی کند. حق دارد خودخواه باشد. کسی برای فداکاری بی اندازه هم مدال نمی دهد.
👈🏻عموماً آدم های خیلی فداکار در تنهایی شان گله می کنند از ناسپاسی اما ترجیح می دهند فداکار شناخته شوند تا آدمی که به فکر خودش است.
گاهی به فکر خودتان باشید. از زندگی تان لذت ببرید. اینطور در گذر زمان کمتر پشیمان می شوید. کسی برای فداکاری بی اندازه به آدم مدال نمی دهد.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 #کودک_خردسال_و_موعظه
موقعی که خلافت به عمربن عبدالعزیز منتقل شد، هیأت هایی از اطراف کشور برای عرض تبریک و تهنیت به دربار وی آمدند که از آن جمله هیأتی از حجاز بود. کودک خردسالی در آن هیأت بود که در مجلس خلیفه به پا خاست تا سخن بگوید.
خلیفه گفت: آن کس که سنش بیشتر است، حرف بزند.
کودک گفت: ای خلیفه مسلمین! اگر میزان شایستگی، سن بیشتر باشد، در مجلس شما کسانی هستند که برای خلافت شایسته ترند.
عمر بن عبدالعزیز از سخن طفل به عجب آمد، او را تأیید کرد و اجازه داد حرف بزند.
کودک گفت: از شهر دوری به اینجا آمده ایم. آمدن ما نه برای طمع است نه به علت ترس! طمع نداریم برای آن که از عدل تو برخورداریم و در منازل خویش با اطمینان و امنیت زندگی می کنیم. ترس ندایم زیرا خویشتن را از ستم تو در امان می دانیم. آمدن ما در این جا فقط به منظور شکرگزاری و قدردانی است.
عمربن عبدالعزیز به کودک گفت: مرا موعظه کن!
کودک گفت: ای خلیفه مسلمین! بعضی از مردم از حلم خداوند و همچنین از تمجید مردم دچار غرور شدند. مواظب باش این دو عامل در شما ایجاد غرور ننماید و در زمامداری گرفتار لغزش نشوی.
عمر بن عبدالعزیز از گفتار کودک بسیار مسرور شد و از سن او سوال کرد. گفتند: دوازده ساله است
المستطرف، ج 1، ص 46؛ کودک از نظر وراثت و تربیت، ج 2، ص 279.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد.
خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت:
ای جوان! سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید، به تو بدهم؛ مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی!
دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند.
روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و ۱۵۰ دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است.
احمد رو به دزد کرد و گفت: دینارها را بردار و برو؛ این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی.
حال دزد، دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد
گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت: تاکنون به راه خطا می رفتم.
یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت.
مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم.
کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت.
# ﺗﺬﮐﺮﻩ_ﺍﻻﻭﻟﯿﺎ
عطار نيشابوری
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
✍🏻برای اینکه خانه ای
خانه باشد
باید کسی مدام در آن راه برود. باید یکی باشد که
ظرفهای کثیف را بگذارد توی سینک.
تمیزها را بچیند سر جایش.
تختها را مرتب کند.
زنگ بزند سوپر
رب گوجه فرنگی و ماکارونی سفارش بدهد.
میوه ها را بشورد.
قبضها را پرداخت کند.
به گلدانها آب بدهد.
ملافه ها را عوض کند.
لباسها را مرتب کند.
به ناهار فردا و شام شب فکر کند. جارو بزند و گردگیری کند.
برای اینکه خانه،
خانه باشد
یک عالمه قدمهای خاموش
از تراس تا آشپزخانه،
از آشپزخانه تا اتاق خواب،
از اتاق خواب تا حمام،
از حمام تا دم در
بارها و بارها باید تکرار شود.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
امام علی علیه السلام: در فتنه ها چونان شتر دو ساله باش، نه پشتى دارد كه سوارى دهد و نه پستانى تا او را بدوشند.
نهج البلاغه، حکمت1
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel