eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
37.8هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.8هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹داستان آموزنده🌹 مردی پس از یک روز پرتلاشِ کاری، خسته و کوفته به خانه برگشت. هنگام اذان شب با اینکه بسيار خسته و هوا سرد و بارانی بود حاضر شد تا به مسجد برود. او در یکی از کوچه ها که هیچ نوری نبود سُر خورد و زمين افتاد؛ به خانه برگشت لباسهای کثیفش را عوض کرد و دوباره به سمت مسجد به راه افتاد. دو‌ مرتبه در یکی از کوچه ها زمین خورد؛ باز به خانه بازگشت، ظاهرش را آراسته کرد و به سمت مسجد حرکت کرد. این بار از همان نزدیک خانه اش مَردی که چراغی در دست داشت به سمت او آمد و گفت اگر به مسجد ميروی با هم تا آنجا برویم؛ او نیز قبول کرد و در حالی که تمام مسیر با نورِ چراغ روشن بود به مسجد رسیدند. . به مسجد که رسیدند مرد چراغ به دست داخل نشد! مرد اول چندبار به او گفت چرا داخل نمیایی؟! تا اینکه مردِ چراغ به دست سرانجام گفت: من شيطان هستم! و ادامه داد: هنگامی که مرتبه اول زمین خوردی، من خندیدم؛ اما هنگامی که لباسهایت را عوض کردی و به سمت مسجد بازگشتی خدا تمام گناهانت را بخشید! مرتبه دوم که زمین خوردی و باز همان کار را کردی، خدا گناهان اهل خانه ات را هم بخشید! من ترسیدم دفعه سوم زمین بخوری و خدا تمام مردم شهر را ببخشد به همین خاطر چراغی آوردم كه مسیر را برایت روشن کنم تا زمین نخوری!!! . 🌹در زندگی و برای انسانها گاهی زمین خوردن‌هایی است که اگر انسان بعد از آن بايستد، خداوند او‌ را به اندازه آسمانها بالا می‌برد🌹. . امام علی علیه‌السلام: خداوند چهار چیز را در چهار چیز پنهان نموده است: «… رضایت خود را در طاعت مخفی نموده است پس هیچ عبادتی را کم نشمارید، شاید همان مورد رضایت خدا باشد…» (وسائل‌الشیعه،ج۱ص۱۱۶). ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚 (سعدی) گوید: شنیدم بازرگانی صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل غلام خدمتکار که شهر به شهر برای تجارت حرکت می‌کرد. یک شب در جزیره کیش مرا به حجره خود دعوت کرد. به حجره‌اش رفتم، از آغاز شب تا صبح آرامش نداشت، مکرر پریشان گویی می‌کرد و می‌گفت: فلان انبارم در ترکمنستان است و فلان کالایم در هندوستان است، این قباله و سند فلان زمین می‌باشد، و فلان چیز در گرو فلان جنس است، فلان کس ضامن فلان وام است، در آن اندیشه‌ام که به اسکندریه بروم که هوای خوش دارد، ولی دریای مدیترانه طوفانی است. ای سعدی! سفر دیگری در پیش دارم، اگر آن را انجام دهم، باقیمانده عمر گوشه نشین گردم و دیگر به سفر نروم. پرسیدم، آن کدام سفر است که بعد از آن ترک سفر می‌کنی و گوشه نشین می‌شوی؟ در پاسخ گفت: می‌خواهم گوگرد ایرانی را به چین ببرم، که شنیده‌ام این کالا در چین بهای گران دارد، و از چین کاسه چینی بخرم و به روم ببرم، و در روم حریر نیک رومی بخرم و به هند ببرم، و در هند فولاد هندی بخرم و به شهر حلب (سوریه) ببرم، و در آنجا شیشه و آینه حلبی بخرم و به یمن ببرم، و از آنجا لباس یمانی بخرم و به پارس (ایران) بیاورم، بعد از آن تجارت را ترک کنم و در دکانی بنشینم. او این گونه اندیشه‌های دیوانه وار را آن قدر به زبان آورد که خسته شد و دیگر تاب گرفتار نداشت، و در پایان گفت: ای سعدی! تو هم سخنی از آنچه دیده ای و شنیده ای بگو، گفتم: آن را خبر داری که در دورترین جا از سرزمین غور (میان هرات و غزنه) بازرگان قافله سالاری از پشت مرکب بر زمین افتاد، یکی گفت: چشم تنگ و حریص دنیاپرست را تنها دو چیز پر می‌کند: یا قناعت یا خاک گور. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
7.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تعرفه کودک آزاری! سوء استفاده از کودکان برای کسب درآمد میلیونی باوجود تذکرات مکرر روانشناسان در خصوص آسیب‌های روانی کودکان کار ایسنتاگرامی، این فعالیت همچنان ادامه دارد... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ 📚 دارکوب ها را از درخت زندگی تان دور کنید! به دارکوب ها نگاه کنید. آنها اَره برقی ندارند. مته همراه شان نیست اما تنه سخت ترین درخت ها را سوراخ می کنند و در دل شان لانه خودشان را می سازند. دارکوب ها با ضربه های سریع، کوتاه اما پشت سر هم درخت ها را سوراخ می کنند. آنها سردرد نمی گیرند، خسته نمی شوند، تا لحظه ای که موفق نشوند دست از کار نمی کشند، نه ناامید می شوند و نه پشیمان. دارکوب ها به خودشان ایمان دارند. در زندگی هر کدام از ما دارکوب هایی هستند که با نوک زدن های مکرر، با سماجت و بدون آنکه خسته شوند، به درون مان نفوذ می کنند و لانه شان را می سازند. این دارکوب ها خسته نمی شوند، به کارشان ایمان دارند و تا وقتی که پیروز نشوند دست از آن نوک زدن های مکرر برنمی دارند. سردرد نمی گیرند، کلافه نمی شود اما ما را کلافه می کنند! دارکوب های طبیعت اگر لانه می سازند و زندگی تازه ای خلق می کنند، دارکوب های زندگی فقط یک حفره سیاه خلق می کنند، توی دل آدم را خالی می کنند و بعد می روند سراغ درخت زندگی یک نفر دیگر و خلق یک حفره دیگر! این همه به روان آدم های دیگر نوک نزنیم، نیش نزنیم، درون درخت زندگی آدم ها حفره سیاه خلق نکنیم. ایمان آنها را ندزدیم. بگذاریم شادمان زنده بمانند، زندگی کنند. ما دارکوب نیستیم، انسانیم! ✍ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴درباره چگونگی شهادت آن امام رضا علیه السلام اختلاف است. آنچه در متون تاريخي معتبر آمده به شرح زير است. ابا صلت گويد: امام جامه پوشيد و در محراب خود به انتظار نشست. غلام مامون آمد و گفت: امير المؤمنين را اجابت كن .نعلين پوشيد و عبا به دوش كرد و مي رفت. من دنبالش بودم تا بر مامون وارد شد كه طبقى انگور و طبق هائى از ميوه‏هاى ديگر جلو او بود. خوشه انگورى در دست داشت كه قدرى از آن را خورده بود و قدرى مانده بود .چون چشمش به آن حضرت افتاد، برخاست و دويد و او را در آغوش كشيد و ميان دو چشمش را بوسيد و با خودش نشانيد. آن خوشه انگور را به دستش داد و عرض كرد : از اين انگورى بهتر ديدى؟ فرمود: بسا انگور خوبى كه از بهشت باشد. گفت: از آن بخور. امام رضا فرمود: مرا از آن معاف دار. گفت: ناچار بايد از آن بخورى. چه تو را مانع است؟ شايد به ما بدگمانى؟ اين خوشه را بگير و از آن بخور. حضرت رضا گرفت و از آن سه دانه خورد و آن را انداخت و برخاست. من با او سخن نگفتم تا وارد خانه شد و فرمود در را بستند و در بستر افتاد. در صحن خانه غمنده و محزون ايستاده بودم، .... تا امام (ع)به شهادت رسيد.‏(1) ودر برخي منابع آمده كه حضرت را با آب انار مسموم نمودند. (2) به فرض كه در آن فصل انار تازه نبوده، مگر آنان راه نگاه داري انار را نيز نمي دانستند امروزه روستائيان بدون استفاده از سردخانه انار را تا ارديبهشت نيز نگاه داري مي كنند حال با امكاناتي كه حكومت داشته نمي توانسته چنين كند. پي نوشت ها: 1. امالى شيخ صدوق- ترجمه كمره‏اى‏، ناشر اسلاميه تهران‏،سال چاپ 1376 ش‏، نوبت چاپ ششم،‏ ص662. 2. ارشاد مفيد، ترجمه رسولي محلاتي،ناشر اسلاميه، ج2، ص261. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
دراین شب تو رامهربانیت قسم دلهاى گرفته را شاد ودست هاى نیازمند رابى نیازگردان وقلبى نورانى،تنى سالم زندگى ارام نصیب دوستانم بگردان شبتون خوش🌸🌸🌸 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
هر صبح خدا💗 یک غزل از دفتر عشق است💗 سرسبزترین مثنوی ازمنظر عشق است💗 هـر صـبح ســلامی  💗 به گـل روی تـو زیبـا💗 چون یادگـلِ روی تو یادآور عـشق اسـت💗 صبحـت قشنگـــــ💗 روز خوبی داشتـه باشی💗 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚عاقبت زرنگ‌بازی ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ! ﻣﺮﺩ گفت: ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ! ﻣﺮﮒ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ... ﻣﺮﺩ: ﺧﻮﺏ، ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ‌ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ.!!! ﻣﺮﮒ: "ﺣﺘﻤﺎ". ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ. مرﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ ... ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ. ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ. ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ.!!! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 زیر کاسه نیم‌کاسه‌ای است 🔹️برای بیان این معنا که فریب و نیرنگی در کار است از این ضرب‌المثل استفاده می‌شود 🔸️در گذشته که وسایل خنک‌کننده و نگاه‌دارنده مانند یخچال و فریزر و فلاکس و یخدان وجود نداشت، مردم خوراکی‌های فاسد‌شدنی را در کاسه می‌ریختند و کاسه‌ها را در سردابه‌ها و زیرزمین‌ها، دور از دسترس ساکنان خانه و به ویژه کودکان می‌گذاشتند. آن‌گاه کاسه‌ها و قدح‌های بزرگی را وارونه بر روی آن‌ها قرار می‌دادند تا از گرد و غبار و حشرات و حیوانات موذی مانند موش و گربه محفوظ بمانند. اما در آشپزخانه‌ها کاسه‌ها و قدح‌های بزرگ را وارونه قرار نمی‌دهند و آن‌ها را در جاهای مخصوص پهلوی یکدیگر می‌گذارند و کاسه‌های کوچک و کوچک‌تر را یکی پس از دیگری در درون آن‌ها جای می‌دهند. از این رو در گذشته اگر کسی می دید که کاسه‌ی بزرگی در آشپزخانه وارونه قرار گرفته است به قیاس کاسه‌های موجود در زیر زمین، گمان می‌کرد که در زیر آن نیز باید نیم کاسه‌ای وجود داشته باشد که به این شکل گذاشته شده است، ولی چون این کار در آشپزخانه معمول نبوده، در این مورد مطمئن نبود و لذا این کار را حقه و فریبی می‌پنداشت و در صدد یافتن علت آن برمی‌آمد. 🔻بدین‌ترتیب رفته رفته عبارت "زیر کاسه نیم کاسه‌ای است" به معنای وجود نیرنگ و فریب در کار، در میان مردم به صورت ضرب‌المثل در‌آمده و در موارد وجود شبهه‌ای در کار مورد استفاده قرار گرفت. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 داستانک امام صادق سلام‌الله علیه که به اقتضای زمان، زندگی را بر خاندان خود توسعه داده بود، یک وقت اتفاق افتاد که نرخ خواربار ترقی کرد و قحط و غلا پدید آمد. به خادم خود فرمود: چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟ عرض کرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است. فرمود: همه آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش. گفت: اگر بفروشم دیگر نخواهم توانست گندمی تهیه کنم. فرمود لازم نیست، بعد مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیه خواهیم کرد، و دستور داد از آن به بعد خادم نانی که تهیه می‌کند نصف جو و نصف گندم باشد، یعنی از همان نانی باشد که اکثر مردم استفاده می‌کردند. فرمود: من تمکن دارم به فرزندان خودم در این سختی و تنگدستی نان گندم بدهم، اما دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مواسات می‌کنم. 📚 مجموعه آثار شهید مطهری. ج ۱۸، ص ۴۳ شیوه ی زندگی ائمه ی اطهار ما اینگونه بوده و هست که ما افتخار میکنیم به این که شیعه ی اثنی عشری هستیم ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
💡 داستان فیلم «حاجی واشنگتن» به کارگردانی علی حاتمی براستی اتفاق افتاده است ولی فیلم چندان به واقعیت تاریخی وفادار نبوده است و تا حد بسیار زیادی با آن در تضاد است. اینجا خلاصه ای از داستان واقعی را براساس آنچه در دانشنامه ی ایرانیکا آمده است، نقل می کنیم. حسینقلی خان معتمد الوزرا ملقب صدرالسلطنه پسر میرزا آقاخان نوری بود. او کارش را ابتدا در وزات خارجه زیر نظر سعید خان در سال 1292 قمری آغاز کرد و به تدریج پست ها و منصاب مختلفی گرفت تا در نهایت در سال 1302 هجری قمری سرکنسول ایران در هند شد. حسینقلی خان پس‌ انجام مراسم حج در سال 1295 قمری به حاجی معروف شده بود. او از سوی ناصرالدین شاه قاجار مامور شد که به عنوان سفیر به ینگه دنیا یعنی همان آمریکا برود. تا قبل از حسینقلی خان هیچ ایرانی پایش به آمریکا نرسیده بود و مردم آمریکا ها هم اصلا ایرانی ها را نمی شناختند. حسینقلی خان به زبان فرانسوی تسلط کامل داشت و چند کلمه انگلیسی را نیز در حد رفع نیاز می دانست او با دیدن دنیای جدید و تفاوت های آن با کشورش دچار شگفتی شد و در نامه های که به شاه نوشته است برای نمونه در نامه ای جالب آنچه را که از مفهوم نظام جمهوری درک کرده اینگونه شرح می دهد : "القاب و منصب در مملکت ینگی دنیا نیست. خود رئیس جمهور را مسطر پرزیدنت می‌نامند و یک شخص نمی‌تواند به مقصود و خیال خود کار کند و رئیس نمی‌تواند یک خلال تعارف قبول کند از او مؤاخذه می‌شود و همین رئیس حالیه تا سه ماه دیگر در معرض امتحان در می‌آید و اگر پسند مردم نشد دیگری جای او می‌نشیند، یعنی مردم دیگری را انتخاب کنند." خلاصه کلام آنکه حاجی واشنگتن نه یک قهرمان ملی و نه آنگونه که در فیلم و برخی منابع مغرضانه آمده یک شخص کاملا بی اطلاع از همه جا و عامی بود ، بلکه او اولین ایرانی بود که پا به آمریکا گذاشت و تا حدی که در توانش بود اطلاعات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و.. را در مورد کشور آمریکا جمع آوری کرد و در نامه ها و یادداشت هایش در وهله ی اول به قبله عالم و بعد به هم وطنانش منتقل کرد تا همه ی ما شناخت اندکی از دنیای جديد پیدا کنیم . گردآوری ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel