eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
38.3هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
6.7هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
📚پسر چوپان پاک روزى شاه عباس با لباس درويشى در شهر مى‌گشت. غروب شد. شب هر چه گشت جائى براى خوابيدن پيدا کند نتوانست. به او گفتند در سه فرسنگى شهر چوپانى هست که مهمان مى‌پذيرد. پادشاه به آنجا رفت. چوپان به درويش گفت زنم آبستن است و نمى‌تواند از مهمان پذيرائى کند. درويش اصرار کرد و چوپان قبول کرد. بعد از شام، زن چوپان شروع کرد به آه و ناله. چوپان به درويش گفت: زنم در حال زائيدن است و من هم همين يک اتاق را دارم. شاه‌عباس گفت: يک مقدار هيزم به من بده در ايوان آتش روشن مى‌کنم و مى‌نشينم. چوپان رفت دنبال قابله. زن چوپان يک پسر به دنيا آورد. صبح رمالى آوردند. رمال رمل انداخت و گفت: اين پسر با دختر شاه‌عباس عروسى مى‌کند. شاه‌عباس تصميم گرفت پسر را بخرد و ببرد و به دست جلاد بسپارد. به چوپان گفت: من بيست سال است که فرزندى ندارم. هر چه بخواهى به تو پول مى‌دهم، پسرت را به من بفروش. چوپان مخالفت کرد زن چوپان گفت: ما باز هم بچه‌دار مى‌شويم. بچه را بده. زن چوپان سه روز به بچه شير داد. بعد شاه‌عباس به اندازهٔ دو برابر وزن بچه ليره به چوپان داد و بچه را به قصر برد. شاه‌عباس دو وزير داشت. يکى کافر و ديگرى مسلمان بود. شاه‌عباس بچه را به وزير مسلمان داد و گفت: ببر و او را بکش... ❌ ادامه در پست های بعدی.... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
اجماع جامعه مذهبی کشور بر اصلح بودن قالیباف از پناهیان و عالی تا محمود کریمی و صادق آهنگران ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴حکایتی زیبا و تاثیر گذار از شیخ حسین انصاریان 🔸روزی حضرت موسی (ع) روبه درگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود بارالها می خواهم بدترین بنده ات را ببینم ندا آمد که صبح زود به در ورودی شهر برو اولین کسی که از شهر خارج شد او بدترین بنده ی من است. حضرت موسی صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت، پدری با فرزندش اولین کسانی بودند که از در شهر خارج شدند. حضرت موسی گفت: این بیچاره خبر ندارد که بدترین خلق خداست، پس از بازگشت رو به درگاه خدا کرد و پس از سپاس از خدا به خاطر اجابت خواسته اش عرضه داشت: بار الها حال می خواهم بهترین بنده ات راببینم. ندا آمد: آخر شب به در ورودی شهر برو و آخرین نفری که وارد شهر شد بهترین بنده ی من است. هنگام شب موسی(ع) به در ورودی شهر رفت و دید آخرین نفر همان پدر با فرزندش است! رو به درگاه خدا کرد و گفت: خداوندا چگونه ممکن است بدترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد؟! ندا آمد ای موسی این بنده که هنگام صبح از در ورودی شهر خارج شد بدترین بنده من بود، اما هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم اطراف شهر افتاد از پدرش پرسید: پدر! بزرگ تر از این کوه ها چیست؟ پدر پاسخ داد: آسمانها. فرزند پرسید: بزرگتر از آسمانها چیست؟ پدر در حالی که به فرزندش نگاه می کرد، اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: فرزندم گناهان پدرت از آسمانها نیز بزرگتر است. فرزند پرسید: بزرگتر از گناهان تو چیست؟ پدرکه دیگر طاقتش تمام شده بود به ناگاه بغضش ترکید و گفت : عزیزم مهربانی و بخشندگی خدای بزرگ از تمام هرچه هست بزرگتر است. ‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
بهلول عاقل | داستان کوتاه
📚پسر چوپان پاک روزى شاه عباس با لباس درويشى در شهر مى‌گشت. غروب شد. شب هر چه گشت جائى براى خوابيدن
وزير بچه را بود ولى دلش سوخت و او را در غارى گذاشت. بعد پيراهن بچه را با خون کلاغى که شکار کرده بود، خونين کرد و آورد پيش شاه فردا که شد چوپان گله را به بالاى آن کوه برد. به امر خدا بزى مأمور شد که به بچه شير بدهد. وقتى چوپان گله را برگرداند، صاحب بز ديد و شير ندارد و به چوپان اعتراض کرد. روز دوم هم همين‌طور شد. روز سوم چوپان بز را تعقيب کرد و بچه را ديد و او را با خود به خانه آورد. ده سال گذشت. در اين مدت هم چوپان صاحب فرزندى نشد. پس از پانزده سال، شاه‌عباس با لباس درويشى به در خانه چوپان رفت. غروب که شد از چوپان پرسيد چند فرزند داري؟ چوپان گفت: فرزندى ندارم اين پسر را هم در خرابه‌اى پيدا کرده‌ام. شاه‌عباس فهميد که پسر همان است که قرار بود وزير او را بکشد. نامه‌اى نوشت و به پسر داد که به قصر ببرد. در آن نامه نوشته شده بود که پسر را بکشند. پسر نامه را برداشت و برد نزديکى‌هاى قصر کنار نهرى خوابيد. دختر پادشاه که از حمام برمى‌گشت پسر را ديد و عاشقش شد. ديد گوشهٔ نامه‌اى از جيب او بيرون آمده نامه را برداشت و خواند و فهميد که پدرش دستور داده او را بکشند. آن را پاره کرد و نامهٔ ديگرى نوشت که طلاق دختر را از پسر وزير بگيرند و براى پسر حامل نامه عقد کنند و رفت. پسر بيدار شد. نامه را به‌ دست وزير داد. وزير نامه را خواند، ملائى را خبر کرد. طلاق دختر را از پسر خود گرفت و او را به عقد پسر درآورد و بعد عروس و داماد را با صد سوار به خانهٔ چوپان بردند. پادشاه وقتى آنها را ديد مبهوت ماند و با خود گفت: آنچه خدا خواهد همان خواهد شد.... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 چرا انسانهای مومن وخوب بیشتر دچار مشکل و غم میشوند؟ ✍خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می توانم، اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است چهل شب بر بنده مومن نگذرد مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهدو او راغمگین سازد و به واسطه آن، متذکر گردد. مومن اگرمی دانست که پاداش مصائب و گرفتاری هایش چه اندازه است،آرزو میکرد با قیچی تکه تکه شود. هر اندازه که ایمان بنده افزون گردد، تنگ دستی اش بیشتر و زندگی اش سخت تر شود. خداوند عزوجل می فرماید اگر بنده مومن من دل آزرده نمی شد، سر انسان کافر را با دستمالی آهنین می بستم، تا هرگز دچار سردرد نشود. 💥با مروری بر مشکلات و مصایب اهل بیت، مخصوصا مصیبت عظمای امام حسین علیه السلام و اهل بیتش، احادیث بالا را بهتر درک میکنیم... زیرا که اگر دنیا محل عیش و راحتی و خوشگذرانی بود هیچکس لایقتر از محمد و آل مطهرش برای بهره بردن از این موهبت نبود.... هرکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند... 📚اصول کافی ‌‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚مديريت خشم به خشم خود با ذهنی آگاه نگاه كن. "خشم خودت راسركوب نكن، فقط بر اساس آن عمل نكن" ابراز كردن خشم يكى از بدترين راه‌هاى خاموش كردن آن است. انفجار خشم معمولا باعث اختلال بيشتر آن بخش از مغز مى شود كه احساسات را تحت كنترل دارد و شخص را بيشتر خشمگين مى‌كند. وقتى از زمان‌هايى حرف مى‌زنيم كه خشم خود را بر سر كسى كه موجب اين احساس در ما شده خالى می‌كنيم، نه تنها آرامش پيدا نمی‌كنيم بلكه خشمگين‌تر نيز می‌شويم . اما هنگامى كه ابتدا خشم را خاموش و سرد می‌كنيم سپس با برخوردى سازنده و حاكى از اعتماد بنفس، به حل و فصل اختلاف خود با ديگرى می‌پردازيم بسيار موثرتر عمل می‌كنيم. مشاهده احساس خشم از طريق حواس بدنی (خشم در كجای بدنم تاثير گذار بوده است؟) و تنفس، نه تنها به كم شدن انرژی انفجاری آن منتهی می‌شود، بلكه به ما امكان انتخاب می‌دهد كه چه رفتار سازنده ای در قبال آن انجام دهيم. نگاه كردن به خشم با هوشياری، حالتی است كه نه به يكباره در واكنش پرخاشگری می‌افتيم و نه آن را در درون خود سركوب می‌كنيم . ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
رای مردم وامی است که ضمانت آن کارنامه من است ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚پندانه روزی مردی قصد سفر کرد،پس خواست پولش را به شخص امانت داری بدهد.پس به نزد قاضی شهر رفت و به او گفت:به مسافرت می روم،می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشت از تو پس بگیرم. قاضی گفت:اشکالی ندارد پولت را در آن صندوق بگذار پس مرد همین کار را کرد. وقتی از سفر برگشت،نزد قاضی رفت و امانت را از خواست.قاضی به او گفت:من تو را نمی شناسم. مرد غمگین شد و به سوی حاکم شهر رفت و قضیه را برای او شرح داد،پس حاکم گفت:فردا قاضی نزد من خواهد آمد و وقتی که در حال صحبت هستیم تو وارد شو و امانتت را بگیر. در روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد،حاکم به او گفت:من در همین ماه به حج سفر خواهم کرد و می خواهم امور سرزمین را به تو بدهم چون من از تو چیزی جزء امانتداری ندیده ام. در این وقت صاحب امانت داخل شد و به آن ها سلام کرد و گفت:ای قاضی من نزد تو امانتی دارم.پولم را نزد تو گذاشته ام.قاضی گفت:این کلید صندوق است.پولت را بردار و برو. بعد دو روز قاضی نزد حاکم رفت تا درباره ی آن موضوع با هم صحبت کنند. پس حاکم گفت: ای قاضی امانت آن مرد را پس نگرفتیم مگر با دادن کشور حالا با چه چیزی کشور را از تو پس بگیریم.سپس دستور به برکناری آن داد. پیامبر می فرماید:به زیادی نماز،روزه و حجشان نگاه نکنید به راستی سخن و دادن امانتشان نگاه کنید. 📚عیون اخبار الرضا ج2، ص51 📚بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص114، و نیز فرمودند: کسي که در دنيا در يک امانت خيانت ورزد و به صاحبانش رد نکند تا اينکه مرگ او فرا برسد، او بر آئين من (اسلام) نمرده است! 📚بحار، ج ٧٥، ص ١٧١ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
ماه مدینه شمع جمع هستى بر ما دهد درس یکتا پرستى هفتم وصى خاتم النبیین سلاله طاها و آل یاسین ولادت امام موسی کاظم مبارک باد❤️ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه تون زیبا 🌸 آرزو میکنم حس خوبِ یک لبخند🌸 حس خوب درک یک نگاه پرمهر حس خوبِ بوییدن عطر 🌸 حس خوب زندگی و حس خوب نگاه خدا سهم امروزتان باشه 🌸 عیدتون مبارک🌸🌸🌸 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴ظرفیت‌های که تجمیع می‌شود، درخشش آغاز می‌شود 🔹هیچ کسی تصور نمی‌کرد که هیئات و مجموعه‌های حزب الله تهران تا این اندازه قدرت داشته باشند. امسال تمام مسیر ده کیلومتری و خیابان‌های اطرافش انبوهی از مواکب و گروه های مذهبی و حزب اللهی حضور داشتند. این یعنی اگر قدرت ما تجمیع شود، درخشش آغاز می‌شود. این یعنی جبهه ها اگر روشن شود، ما اهل مبارزه‌ایم. چه در جنگ ها می‌درخشیم و چه در فضای فرهنگی. 🔹واقعیت امر این است که در هر نقطه‌ای حزب اللهی‌ها برای قدرت نمایی حاضر شدند، میدان را فتح کردند. نمونه تام آن هم درخشش ایران در تکنولوژی ها پیچیده موشکی. 🔹 واقعیت امر آن است که اگر به ابعاد برگزاری چنین جشن بزرگی بیاندیشیم، متوجه می‌شویم که برگزاری آن تکنولوژی و ساختاری می‌خواهد که حالا حزب الله به آن رسیده است. سال اولی که جشن ده کیلومتری در خیابان ولیعصر(عج) برگزار شد ما چنین قدرتی نداشتیم. شک نداشته باشید در هر عرصه دیگری حزب الله وارد شود، خواهد درخشید. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
❤️ نام نیکو (امام موسی کاظم علیه السلام) بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم يعقوب سراج مي گويد: به حضور امام صادق عليه السلام رفتم، ديدم در كنار گهواره پسرش موسي عليه السلام ايستاده، و موسي عليه السلام در گهواره بود، و مدتي با او راز گفت، پس از آنكه فارغ شد، به نزديكش رفتم، به من فرمود: «نزد مولايت در گهواره برو و براو سلام كن» من كنار گهواره رفتم و سلام كردم، موسي بن جعفر عليه السلام (درآن هنگام كودك در ميان گهواره بود) با كمال شيوايي، جواب سلام مرا داد، و به من فرمود: «برو آن نام را كه ديروز بر دخترت گذاشته اي عوض كن و سپس نزد من بيا،زيرا خداوند چنان نام را ناپسند مي داند»[يعقوب مي گويد: خداوند دختري به من داده بود ونام او را حميرا گذاشته بودم] امام صادق عليه السلام به من فرمود:«برو به دستور او(موسي) رفتار كن تا هدايت گردي» من هم رفتم و نام دخترم را عوض كردم. اصول كافي حديث11 باب مواليد الائمه عليهم ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel