#تلنگر_خوش_اخلاقی
در اصطلاح اخلاقی و آموزه های دینی اسلام، به کسی خوش اخلاق گفته می شود که با گشاده رویی، زبانی ملایم و برخوردی شاد و پرنشاط با مردم روبه رو می شود، و در هر شرایطی این توانایی را دارد که با خوش رویی برخورد کند، لب هایی پر از تبسم، و کلماتی پر از محبت و لطف داشته باشد.
صادق آل محمد (علیه السلام) در تعریف خوش اخلاقی فرموده:
«حسن خلق آن است که برخوردت را نرم کنی، سخنت را پاکیزه گردانی و برادرت را با خوش رویی دیدار نمایی❤️
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
راز موفقیت همسرداری ملانصرالدین
ملانصرالدین را گفتند : چگونه چهل بهار بدون مرافعه و جدال با عیال سر کردی ؟
او در پاسخ جماعت گفت : ما با هم عهدی بستیم و آن اینکه اگر من آتش خشمم زبانه کشید او برای انجام یک امری نیکو به جای جدل به مطبخ رود تا کشتی طوفان زده من به ساحل آرامش و سکون برسد ، و اگر رگ غضب او متورم شد، من به طویله روم و کمی ستوران را رسیدگی کنم و وارد بیت نشوم تا عیال خونش از جوش بیافتد !
و اینک من ، شکر خدا، چهل سال است که بیشتر عمر را در طویله زندگی می کنم...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣🟣بــاآبــروی مـــردم بـــازی نکنیـــم
🎞کلیپ بسیار آموزنده
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
آورده اند که :
نادانی بر آن شد
تا به الاغی سخن گفتن بیاموزد،
پیاپی با دراز گوش بیچاره حرف می زد
و به گمان خود الاغ در حال پیشرفت بود
خردمندی این را دید و بگفت:
ای نادان! بیهوده تلاش مکن
و خود را مضحکه دیگران قرار نده
الاغ از تو سخن گفتن نمی آموزد
ولی تو می توانی
خاموشی را از او بیاموزی
«برگرفته از امثال و حکم»
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
#آیا_می_دانستید 💡
هر گاه کسی بی موقع حرفی بزند و یا میان حرف دیگران بدود و خود را داخل کند، چنین فردی را اصطلاحاً " خروس بی محل" می خوانند و از آنجاییکه در ادوار گذشته بانگ نابهنگام خروس را نشانه ی بدیمنی می دانستند ؛ پس به شرح حکایتی که به نظر می رسد این اصطلاح از آن ریشه گرفته باشد ، می پردازیم تا علت آن روشن شود.
کیومرث سر دودمان سلسله باستانی پیشدادیان ایران بود که در روایات مختلف او را آدم ابوالبشر و گل شاه یعنی شاهی که از گل آفریده شده و نخستین پادشاه در جهان دانسته اند.
باری کیومرث را پسری به نام" پشنگ" بود که به دست دیوان کشته شد و کیومرث سخت از مرگ این پسر غمگین گشت و برای انتقام از دیوان سپاهی عظیم گرد آورد و رهسپار میدان جنگ با آنها شد که در میانه ی راه خروس سفیدی را می بیند که برای دفاع از خانواده اش با ماری پیکار می کند و بعد از هر بار نوک زدن ، بانگ پیروزی سر می دهد، کیومرث از این برخورد شجاعانه ی خروس خوشش آمد و آنرا نشانه ی پیروزی خود در جنگ با دیوان دانست؛ از قضا کیومرث در جنگ نیز پیروز گشت و بعد از آن به فرزندانش دستور داد که آن خروس را به خانه بیارند.
اینجا، نکته ی کوچک را باید ذکر کنیم که خروس ها معمولا به هنگام روز بانگ می کنند و چون شب شود تا بامدادان که پایان شب است، بانگ نمی زنند ، القصه بعد از مدتی خروس سفیدی که شرح آنرا در بالا دادیم، شبانگاهان که بی موقع و نابهنگام بود، بانگ برداشت. همه تعجب کردند که این بانگ نابهنگام چیست ولی چون معلوم شد که کیومرث از دار دنیا رفته آن خروس را خروس بی محل خواندند و از آن سبب بانگ بی موقع خروس را به فال بد گرفته صدایش را شوم و بی موقع دانستند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚گریه امیرالمؤمنین ؟!
روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
شما دو توهین به من کردید;
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
معروف است که روزی شخصی به عارفی خردمند، که دوران کهنسالی را پشت سر می گذاشت گفت : شما به یاد دارید دقیقا پدر بزرگ من ، چه زمانی درگذشت ؟! عارف پرسید : این پرسش برای چیست ؟
آن جوان گفت : من شاید خیری برای اقوام و دوستان خودم نداشته باشم اما تاریخ درگذشت همه خویشانم را بدست آورده ام و می خواهم روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان دعا کنم و خیرات دهم و...
عارف خندید و گفت : آدم بدبختی هستی ! خداوند تو را فرستاده تا شادی بیافرینی و دست زندگان و مستمندان را بگیری تا در سختی و مشقت نمیرند حال تو فقط به دنبال مردگانت هستی ؟!..
بعد پشتش را به او کرد و گفت مرا با مرده پرستان کاری نیست و از او دور شد .
ارد بزرگ میگوید : "کاویدن در غم ها ما را به خوشبختی نمی رساند"
در جایی دیگر نیز میگوید : "آنکه ترانه زاری کشت میکند ، تباهیدن زندگی اش را برداشت میکند"
امیدوارم همه ما ارزش زندگی را بدانیم و برای شادی هم بکوشیم نه اسیر در غم...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼خورشید جایش را به ماه میدهد
⭐️روز بـه شب ، آفتاب به مهتاب
🌼ولـــی مهــر خـــــدا
⭐️همچنان با شدت میتـابـد
🌼امیدوارم قلب هـــاتـــون
⭐️پــراز نــور درخشــان
🌼لطف و رحمت خــدا باشه
⭐شبـ🌙ـتون غرق در عطر گل
🌼شبتون آرام کنار خانواده و عزیزان
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
نیایش صبحگاهی 🌸✨
✨خـدایا...
🌸آدمهای خوب سر راهم بگذار ...
🍃حس بسیار خوبیست هنگامی که
🌸در لحظه هجوم غم
🍃یا ناامیدی
🌸یا پریشانی؛
🍃بی هوا کسی سر راه آدم سبز بشود...
🌸کلامش، نگاهش، حتی نوشتهاش
🍃آرامش و شادی و امید بپاشد
🌸به زندگی.
🍃فقط از دستِ خودِ خدا برمیآمده
🌸که آن آدم را،
🍃یا کلام و نگاه و نوشتهاش را
🌸برای آن لحظه خاص
🍃سرِ راه زندگی ما بگذارد.
✨خدايم... خدای خوبم
🌸من را هم از واسطههای
🍃 خوب کردنِ حالِ بندههایت قرار بده...
آمیـن..🙏🙏
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
چند سالیه اینستاگرام پر شده از اینفلوئنسرهای به اصطلاح #سوییت_هوم کسایی که زندگی روزمره خودشونو توی صفحه اینستاگرامشون به نمایش میذارن اما این زندگی روزمره اصلا شبیه زندگی معمولی من و شما نیست و بیشتر وقتا شبیه آرزوهای ماست. یه رابطهی رویایی و پر از #عشق ، یه #همسر که همیشه همراه و پایهست، یه بچه کوچولوی خوشگل و آروم و شیرین و بامزه، یه خونهی ترتمیز و مرتب با وسایل لاکچری و شیک، مهمونیها و جشنهای پرزرق و برق، تولدهای سوپرایزی و کلی لباس و وسیلهی خوش و آبرنگ که هرروز میخرن و جلوی دوربین پزشو میدن!
زندگی تو این صفحهها خیلی #ایده_آل و رویایی در جریانه و اکثرشون تو بیو نوشتن #انرژی_مثبت و هرروز قربون صدقهی فالورای گلشون میرن و خب تو نگاه اول واسه ما دلنشینه که همچین پیجایی رو فالو کنیم و چیزای قشنگ ببینیم و حرفای قشنگ بخونیم و حس خوبی بهمون دست میده.
اما یه مدت که بگذره ذهنمون ناخودآگاه شروع میکنه به مقایسه کردن. چون اونقدر این پیجا رو دیدیم که تو ذهنمون #استانداردسازی اتفاق افتاده. دیگه فکر میکنیم زندگی باید فقط اون شکلی باشه، آدم باید اونقدر هنرمند و باسلیقه و آراسته و زیبا باشه و ما اگه اون شکلی نیستیم و اونجوری زندگی نمیکنیم یه جای کارمون میلنگه.
توی اینستاگرام اونقدر تولدای لاکچری سوپرایزی میبینیم که وقتی تولدمون میشه و کسی همچین تولدی واسهمون نمیگیره فکر میکنیم هیچکس دوستمون نداره.
اگه واقعا حرفا و تعریفای اینفلوئنسرای سوییت هوم رو باور کنیم و توشون غرق بشیم، بعد یه مدت افسرده میشیم و احساس بدبختی میکنیم.
اما اگر منطقی فکر کنیم و حواسمون جمع باشه میبینیم که اکثر لباسا و وسایلی که اونا هرروز میخرن درواقع نمیخرن و تبلیغاتیه! یا تولدای سوپرایزیشون صرفا یه فیلم بازی کردن واسه پست اینستاگرامه و بازم تبلیغاته و سوپرایزی درکار نیست. چون تو روز تولد وقتی سالن تولد و گلفروش و کیک پز و بادکنک آرا و غیره تگ میشن و صفحهشون تبلیغ میشه یعنی صاحب صفحه از قبل باهاشون قرارداد تبلیغاتی بسته و اصلا سوپرایزی درکار نبوده.
منطقی که فکر کنیم میفهمیم اکثرشون یا دارن هرروز دروغ میگن یا فقط بخش کوچیکی از حقیقت زندگیشونو میگن و هیچ زندگی و رابطهای اونقدر ایدهآل نیست و هیچ آدمی اونقدر همه چی تموم نیست.
بعد از یه مدتم ممکنه حالمون به هم بخوره از این همه شویی که اجرا میکنن و دروغی که میگن و آنفالوشون کنیم و نذاریم دیگه میلیارد میلیارد پول از طریق فالو و لایک ما بره تو جیبشون و هرروز لاکچریتر زندگی کنن و بیشتر به ما پز بدن و از زندگی معمولی ما فاصله بگیرن و افسردهمون کنن.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
#یک_فنجان_تفکر ☕️
اگر پول چندانی ندارید، پس دریافت قبضها به شما احساس خوبی نمیدهد.
اما لحظهای که به یک قبض رقم درشت واکنشی منفی نشان میدهید، احساسات بد از خود ساطع میکنید، و بهطور یقین قبضهای بزرگتری دریافت خواهید کرد.
هر چه بدهید همان را دریافت میکنید.
مهمترین مسئله این است که وقتی قبضهایتان را میپردازید راهی پیدا کنید هر راهی تا احساس خوبی داشته باشید.
هرگز وقتی احساس خوبی ندارید قبضهایتان را نپردازید زیرا تنها قبضهای بزرگتری را سمت خودخواهید کشید.
برای تغییر آنچه احساس میکنید، باید قدرت تصورتان را بهکارگیرید و قبضهایتان را به چیزی که باعث میشود احساس بهتری داشته باشید مبدل سازید.
میتوانید تصور کنید آنها درواقع قبض نیستند بلکه در عوض تصمیم گرفتهاید از سر خوشقلبی به شرکت یا شخصی به خاطر خدمات فوقالعادهاش پول بدهید.
“به شما نه بر اساس کار یا وقتتان بلکه بر اساس میزان عشقتان پاداش داده میشود.
بیشتر مردم وقتی حقوق میگیرند حتی آن موقع هم احساس خوبی ندارند زیرا نگراناند چطور کاری کنند که حقوقشان تا آخر ماه دوام بیاورد. آنها هر بار که حقوق میگیرند فرصتی باورنکردنی برای عشق بخشیدن را از دست میدهند. وقتی مقداری پول دستتان میرسد، مهم نیست چقدر ناچیز است، شکرگزار باشید! یادتان باشد، برای هر چه شکرگزار باشید چندین برابر میشود. با نگرانی ثروت خود را از بین نبرید.
از هرلحظهای که با پول سروکار دارید استفاده کنید تا با داشتن احساسی خوب پول را چند برابر کنید. وقتی پول میپردازید عشق را احساس کنید تا ثروت را با قانون جذب بدست آورید
میتوانید این بازی را انجام دهید تا هر بار که با پول سروکار دارید نسبت به آن احساس خوبی داشته باشید. یک اسکناس دههزارتومانی را بردارید روی آن را سمت مثبت و پشت آن را سمت منفی در نظر بگیرید.
هر بار که پول به دستتان رسید عمدا سمتش را برگردانید تا رویش به شما باشد و به خودتان یادآوری کنید که در بازی جذب ثروت هستید و باید به پول زیاد احساس خوبی داشته باشید.
هنگامیکه برای چیزی پول پرداخت میکنید، وقتی پول یا کارتتان را میدهید، برای کسی که آن را میگیرد برکت و فراوانی پول را تصور و دعا کنید. هر چه ببخشید همان را دریافت خواهید کرد.
یادتان باشد، هر بار که میشنوید کسی پول بیشتر یا موفقیتی کسب کرده، به وجد بیایید، زیرا بدین معناست که شما نیز روی همان طول موج هستید! این نشانه ایست که شما روی طول موج خوبی قرار دارید، بنابراین طوری به وجد بیایید انگار برای خود شما اتفاق افتاده، زیرا واکنش شما به اخبار اهمیت دارد. اگر برای فرد دیگری با شادی و هیجان واکنش نشان دهید، دارید به پول و موفقیت بیشتر برای خودتان پاسخ مثبت میدهید.
سنت کاترین
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى می گذشت. در راه به عبادتگاهى رسید که عابدى در آنجا زندگى می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آنجا گذشت.
وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همانجا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمندهام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناهکار محشور مکن.
در این هنگام خداى برترین به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمیکنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🌈کاش یه مغازه بود
آدم میرفت میگفت:
بی زحمت یه کم خیالِ خوش میخوام
ببخشید این خنده ها از ته دل چندن؟
🌈آقا
این آرامش ها لحظه ای چند؟
این بی خیالی ها که میپاشن رو زندگی،
مُشتی چند؟
🌈ازین روزهایی که بی بغضن دارین؟
ازین سال هایِ بی رنج،
اندازه دلِ ما دارین؟
این شادی ها دوام دارن؟
🌈کاش یه جایی بود میشد رفت
که بگی آقا یه زندگی میخوام
بی زحمت جنس خوبش …
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴وقتی با تعجب گفت: مگه شما زیارت نمیرین؟
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
از خدا پرسیدم:
چرا وقتی شادم،همه بامن میخندند!
ولی وقتی ناراحتم
کسی با من نمیگرید؟
جواب داد:
شادیها را برای جمع کردن دوست آفریده ام
ولی غم را برای انتخاب بهترین دوست!!
مهربانی ساده است
سادهتر از آنچه فکرش را بکنی...
کافی است به چشمهایت
بیاموزی که چشم "آیینه روح" است
کافی است به "دلت" یادآوری
کنی همیشه "دلهایی" هستند،
که "درد" امانشان را بریده
و احتیاج به "همدلی" دارند…
مهربانی ساده است
کافی است به "گوشهایت" یاد دهی
که میتوانند "سنگ صبور" باشند؛
حتی اگر صبوری "سنگینشان" کن
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
۳۰. توصیه مهم برای دوری از افسردگی
1- هر روز 10 تا 30 دقيقه پيادهروى كنيد و به هنگام راه رفتن، لبخند بزنيد.
2- هر روز حداقل 10 دقيقه در يك مكان كاملاً ساكت و بىسر و صدا بنشينيد.
3- هرگز از خوابتان نزنيد.
4- هر روز صبح كه از خواب بلند مىشويد،
جمله زير را تكميل كنيد:
«هدف امروز من ....... است.»
5- با اين سه «الف» زندگى كنيد:
انرژى
اشتياق
احساس يگانگى
6- نسبت به سال قبل كتابهاى بيشترى بخوانيد و بازىهاى بيشترى بكنيد.
7- هر روز زمانى رابرای دعا بگذاريد.
8- با افراد بالاتر از 70 ساله و نيز افراد كمتر از 6 ساله وقت بگذرانيد.
9- به هنگام بيدارى، روياپردازى كنيد.
10- بيشتر از ميوهها و سبزيجات تغذيه كنيد.
11- چاى سبز، مقدارى زيادى آب، كلم، بادام و فندق را در رژيم غذايى روزانهتان بگنجانيد.
12- سعى كنيد هر روز بر روى لب حداقل سه نفر لبخند بياوريد.
13- ريخت و پاش و آشفتگى را از خانه، ماشين وميز كارتان دور سازيد.
14- انرژى خود را صرف شايعات، موضوعات گذشته، افكار منفى يا چيزهايى كه از كنترل شما خارج است نكنيد.
در عوض، انرژى خود را مصروف جنبه هاى مثبت «زمان حاضر» سازيد.
15- بدانيد كه زندگى مانند مدرسه است و شما براى يادگيرى به اينجا آمده ايد.
مسائل، جزئى از برنامه درسى است كه ظاهر مىشوند و از بين مىروند، درست مثل مسائل كلاس رياضى، امّا درسهايى كه از آنها ياد مىگيريد براى هميشه پا برجا مىماند.
16- صبحانه را زياد، ناهار را متوسط و شام را كم بخوريد.
17- خودتان را زياد جدّى نگيريد. هيچكس ديگر هم اين كار را نمىكند.
18- لزومى ندارد كه در هر بحثى برنده شويد، اختلاف نظرها را بپذيريد.
19- با گذشته خود صلح كنيد تا «حال»تان خراب نشود.
20- زندگى خودتان را با ديگران مقايسه نكنيد.
21- هيچكس مسئول شادى و رضايت شما نيست بجز خودتان.
22- هر مصيبت يا ضايعهاى كه برايتان پيش مىآيد به خودتان بگویيد:
«آيا 5 سال ديگر، اين اتفاق اهميتى خواهد داشت؟»
23- همه را به خاطر همه چيز ببخشيد.
24- آنچه ديگران درباره شما فكر مىكنند به شما مربوط نيست.
25- هر وضعيتى، چه خوب و چه بد، تغيير خواهد كرد.
26- به هنگام بيمارى، كارتان از شما مراقبت نمىكند، دوستانتان از شما مراقبت مىكنند. تماس خود را با آنها حفظ كنيد.
27- بهترين اتفاق براى شما هنوز روى نداده است.
28- گاه گاهى به افراد خانوادهتان تلفن كنيد و بهشان بگویيد كه به فكرشان هستيد.
29- هر شب قبل از رفتن به رختخواب، جمله زير را تكميل كنيد.
«من امروز به خاطر .... خوشحال و سپاسگزارم».
30- اين متن را برای
کسانی که دوستشان دارید بفرستید .❤️
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
حاکمی ماهرترین نقاش مملکت خود را مامور کرد که در مقابل مبلغی بسیار، از فرشته و شیطان تصویری بکشد که به عنوان آثار هنری زمانش باقی بماند. نقاش به جستجو پرداخت که چه بکشد که نماد فرشته باشد؟ چون فرشته ای برایش قابل رویت نبود کودکی خوش چهره و معصوم را پیدا نمود و روزهای بسیاری آن کودک را کنارش می نشاند و تصویر او را می کشید تا اینکه تصویری بسیار زیبا آماده شد که حاکم و مردم به زیبایی آن اعتراف نمودند. حال نوبت به کشیدن تصویر شیطان رسید، نقاش به جاهای بسیاری می رفت تا کسی را پیدا کند که نماد چهره ی شیطان باشد و به هر زندان و مجرمی مراجعه نمود، اما تصویر مورد نظرش را نمی یافت چون همه بندگان خدا بودند هرچند اشتباهی نمودہ بودند. سالہا گذشت اما نقاش نتوانست تصویر مورد نظر را بیابد.
پس از چهل سال که حاکم احساس نمود دیگر عمرش به پایان نزدیک شده است به نقاش گفت هر طور که شده است این طرح را تکمیل کن تا در حیاتم این کار تمام شود. نقاش هم بار دیگر به جستجو پرداخت تا مجرمی زشت چهره و مست با موهایی درهم ریخته را در گوشه ای از خرابات شہر یافت. از او خواست در مقابل مبلغی بسیار اجازہ دهد نقاشیش را به عنوان شیطان رسم کند. او هم قبول نمود. چند روز مشغول رسم نقاشی شد تا اینکه روزی متوجه شد که اشک از چشمان این مجرم می چکد. از او علت آن را پرسید؟گفت : شما قبلا هم از چهره ی من نقاشی کشیده اید،من همان بچه ی معصومی هستم که تصویر فرشته را از من کشیدی. امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل نموده.
داستانی بسیار تامل بر انگیز است،خداوند همه ما را همانند فرشته ای معصوم آفرید، این ماییم که با اعمال ناشایست قدر خود را نمی دانیم و خود را به شیطان مبدل می کنیم.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴این کلیپ رو حتما ببینید و انتشار بدید!
داستان دیدار پسر ابلیس با پیامبر(ص)!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️خدای من چگونه ناامید باشم،
💜در حالے ڪه تو امید منی
⭐️چگونه سستے بگیرم
💜ڪه تو تڪیهگاه منی
⭐️ای آنڪه با ڪمال زیبایے و نورانیت خویش
💜آنچنان تجلے ڪردهاے ڪه
⭐️عظمتت بر تمامے ما سایه افڪنده
💜نگاه خود را از ما مگیر
⭐️الـــــــــهـــــــی آمــــــــیـــــــن🙏
💜نگاه خدا معجــزه میکنه 😇
🌙نگاه خدا را براتون آرزو میکنم 🙏
💜شبتون پراز نگاه مهربون خدا
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبح شد،
☘یک آسمان پرواز می خواهد دلم
🌸بهترین،
☘زیبا ترین آغاز می خواهد دلم
🌸کوک شد ساز دل من، صبحدم
☘با نام تو
🌸نغمه ای شیرین تر از آواز
☘می خواهد دلم.....
🌸صبحتون عالی
☘امروزتون
مملو از شادی و آرامش و مهر🌹
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🐍پسران بى وفا و مار باصفا
روزى روزگارى در ولايت غربت، يك پيرمردى بود كه هفت پسر داشت. اين پسرها بزرگ شده بودند و يكى پس از ديگرى زن گرفته بودند و خانه و زندگى مستقل داشتند. پيرمرد كه عمر و دارايى اش را وقف پرورش و سامان گرفتن فرزندانش كرده بود، در ايام كهولت، آه نداشت كه با ناله سودا كند. همين مسئله باعث شد كه او در سال هاى پايانى عمرش محتاج فرزندان شود.
پيرمرد بار و بنديلش را بست و راه افتاد به طرف خانه بزرگ ترين پسرش. وقتى به آنجا رسيد و پسر و عروسش را از تصميم خود با خبر كرد، آن دو لب ورچيدند و آن قدر از مشكلات زندگى و قسط و قرض و نادارى و گرانى و اجاره بها و هزينه تحصيل فرزندان شان ناليدند كه پيرمرد بيچاره از آمدن پشيمان شد و بساطش را جمع كرد و راه افتاد به طرف خانه پسر دوم.
در خانه پسر دوم هم همين حرف ها تكرار شد و سرانجام، پس از دو روز، وقتى پيرمرد از خانه پسر هفتم بيرون آمد، به اين يقين رسيده بود كه از پسرهايش آبى گرم نمى شود. [روش معمول در افسانه ها اين است كه كوچك ترين پسر به دستاويز عواملى چون معرفت، حلال زادگى، شير پاك خوردگى، عاطفه تمشيت امور پدر (و چه بسا: مادر) را برعهده مى گيرد و دامن همت به كمر مى زند و در نهايت به واسطه دعاى خير والدين، پيازش ريشه مى كند و عاقبت به خير مى شود. مع الوصف هيچ يك از فرزندان پيرمرد ياد شده، به نگهدارى پدر تن در ندادند
بارى، پيرمرد بيچاره كه نه راه پس داشت و نه راه پيش، چاره اى نديد جز اين كه عصا زنان، سر به كوه و بيابان بگذارد و دست بر قضا همين كار را هم كرد.
او رفت و رفت تا هنگام غروب، وسط بيابان رسيد به يك چاه آب. از آنجا كه تشنه بود، دلو را با طناب فرستاد ته چاه و با سختى فراوان، دلو پر آب را بالا كشيد. وقتى دلو به لبه چاه رسيد، پيرمرد چيزى ديد كه نزديك بود از وحشت، قالب تهى كند. يك مار سياه نفرت انگيز به اين كلفتى و به اين هوا بلندى، توى سطل چنبره زده بود. قبل از اين كه دست و پاى پيرمرد شل شود و طناب را رها كند، مار جستى زد و از دلو بيرون پريد و از چاه بيرون افتاد.
پيرمرد كه از ترس و تعجب شوكه شده بود، توان و جرات تكان خوردن نداشت. در همين وقت مار سياه به سخن درآمد و گفت: «اى بزرگمرد و اى نجات دهنده من، آرام باش و هيچ ترس و بيمى به دل راه نده. بدان و آگاه باش كه من پسر شاه پريانم و پادشاه ديوان مرا طلسم كرده و در اين چاه انداخته و من چهار هزار و سيصد سال است كه در اين چاهم تا امروز كه به دست تو از اين زندان رهايى يافتم. حال بگو تو كه هستى؟» پيرمرد كه قدرى از ترسش كاسته شده بود خود را معرفى كرد و ماجراى بى مهرى فرزندان و آوارگى اش را باز گفت.
مار گفت: «اى مرد، اگر لطف كنى و با من بيايى غبار كدورت و ملال را از وجودت پاك مى كنم. بيا نزديكتر دم مرا بگير و چشمانت را ببند.» پيرمرد كه از نزديك شدن به مار مى ترسيد، از لطف مار تشكر كرد و گفت كه كار قابل تقديرى نكرده و ترجيح مى دهد همان جا بماند ولى اصرار و پافشارى مار موجب شد تا در نهايت پيرمرد ترسان و لرزان دم مار را بگيرد و چشمش را ببندد. بعد از چند لحظه كه به اشاره مار چشم هايش را باز كرد، خود را در قصرى بلورين و جواهرنشان ديد كه گرداگرد تالار آن زيبارويانى از زن و مرد ايستاده بودند و در صدر مجلس شاه پريان با جلال و جبروت بر تخت نشسته بود.
مار سياه پيش خزيد و خود را به پدر معرفى كرد. شاه پريان هم طلسم ديو را شكست و در چشم برهم زدنى جوانى رعنا و فوق العاده زيبا از پوست مار سر به درآورد. پدر و پسر هم را در آغوش كشيدند و در قصر ولوله افتاد و همه به جشن و پايكوبى مشغول شدند.
پسر شاه پريان، پيرمرد را پيش پدر برد و ماجراى نجاتش را به تفصيل و با آب و تاب شرح داد. شاه پريان پيرمرد را بوسيد و او را كنار خود بر تخت نشاند و گفت: «اى مرد، اگر مى دانى كه مى دانى و اگر نمى دانى، بدان و آگاه باش كه دوام و بقاى سلطنت به داشتن فرزند ذكور است و اين پسر تنها فرزند ذكور من است. به پاداش اين خدمت بزرگ، هر چه بخواهى، به تو خواهم بخشيد. از آنها كه حتى برايم عزيزند، بگو تا بگويم به پايت بريزند.» بگو.
پيرمرد تشكر كرد و گفت: «همين كه شادى شما را مى بينم برايم كافى است.» پادشاه گفت: «آيا همسر دارى؟» پير مرد گفت: «داشتم ولى سال ها پيش به رحمت خدا رفت.» پادشاه گفت: «آيا مايلى با يكى از دختران من ازدواج كنى؟» پيرمرد پوزخندى زد و گفت: «فرمايش ها مى فرماييد ها... من و ازدواج؟ سن من از هفتاد سال گذشته است.»
پادشاه گفت: «همه اش هفتاد سال؟ اين يكى دخترم را كه آنجا ايستاده مى بينى؟ او كوچك ترين دختر من است و چهارده هزار و هفتصد و سى سال سن دارد.» و سپس به يكى از پيشخدمت ها گفت: «معجون جوانى بياور.» معجون را آوردند و پيرمرد خورد و به جوانى بيست ساله بدل شد.
ادامه دارد..
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
قدیم را یادت هست؟
چراغ نفتی و علاءالدین را؟
بشکههای نفت را؟
شب های سرد جنگ و بی برقی با همانها روشن و گرم می ماند،
قابلمه غذا از صبح زود روی آن بار گذاشته می شد تا صلات ظهر،
غذای داغ خوشمزه برای بچه مدرسهای هایی که شلوارشان تا زانو از برف و باران خیس شده آماده بود.
خودشان یک تنه، هم اجاق گاز بود، هم شوفاژ، هم مایکروویو، هم شمع، هم لامپ، هم از صد تا چای ساز چای خوش طعم تری تحویل آدم میداد.
یادت هست؟ بوی دود و نفتش را؟
یادش بخیر! روزهایی که
زندگی بودند و خاطره شدند
جمعه تان به شیرینی خاطرات کودکی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
گاهی اوقات فشار زندگی انقد زیاد میشه که
دوست داری فریاد بزنی، گریه کنی، خدا خدا کنی.
فایده نداره...
قانون جذب چیز دیگه ای میگه:
تو باید حالت خوب باشه تا بتونی
اتفاقهای خوب رو به سمتت جذب کنی.
گاهی باید تو اوج فشار بیخیال بشی
خودتو رها کنی، فارغ از تمام دغدغه ها
تا بتونی خودتو واسه دقایقی
ساعتی مهمون کنی به شادی
و خنده تا اتفاقات خوب رو جذب کنی.
یادت نره صرفا با شاد بودن
هم اتفاقی نمیفته.
باید در عین شاد بودن هم صبور باشی هم پرتلاش
زندگی خـوبی رو براتون آرزو میکنم
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚جوانی گمنام عاشق دختر پادشاه شد
✨یکی از ندیمان پادشاه به او گفت:پادشاه اگر احساس کند تو بنده ای از بندگان خدا هستی،خودش به سراغت خواهد آمد.جوان به عبادت مشغول شد بطوری که مجذوب پرستش شد
✨روزی گذر پادشاه به مکان جوان افتاد و دریافت بنده ای با اخلاص است.همانجا از وی برای دخترش خواستگاری کرد. جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و به مکانی نامعلوم رفت
✨ندیم پادشاه به جستجو پرداخت و بعد از مدتها جستجو او را یافت و دلیل کارش را پرسید.جوان گفت:اگر آن بندگیِ دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود،پادشاهی را به درِ خانه ام آورد،چرا قدم در بندگیِ راستین نگذارم تا پادشاه را در خانۀ خویش نبینم؟
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻭ ﭘﺎﮎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ،ﺗﻘﻮﺍﯼ ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ...
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ،ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﯾﮏ ﻻﯾﮏ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ...
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ،ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻫﻢ
"ﻣﺤﻀﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ..."
ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺣﺴﺎﺏ،ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ،ﮔﻮﺍﻫﯽ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ...
ﻧﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ...
ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﻏﻔﻠﺖ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺲ!...
ﮔﺎﻫﯽ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻧﯿﺘﻮﺭ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯿﻢ:
"ﻭﺭﻭﺩ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻣﻤﻨﻮﻉ "
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺩﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﮐﻠﯿﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ،
ﭼﺸﻤﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ،
ﻭ ﮔﻮﺷﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ...
ﻭ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ...
"ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻧﻼﻳﻦ ﺍﺳﺖ"
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel