بهلول عاقل | داستان کوتاه
📚مهرناز يكي بود؛ يكي نبود؛ توي اين بود و نبود دختر كوچولويي بود به اسم مهرناز كه مادرش مرده بود و چ
زن بابا گفت «فضولي موقوف! هر چه گفتم زود انجام بده و لال موني بگير والا از خانه مي اندازمت بيرون و در را پشت سرت مي بندم.»
مهرناز توي باران راه افتاد؛ رفت به صحرا و ديد همان چهار تا پيرمرد آتش روشن كرده اند و نشسته اند دور آتش.
بهار او را ديد و صدا زد «آي دخترجان! براي چي تو باران آمده اي به صحرا؟»
مهرناز جواب داد «چه كار كنم؟ زن بابام سيب سرخ خواسته و گفته اگر بدون سيب سرخ به خانه برگردم راهم نمي دهد.»
بهار رو كرد به پيرمردي كه سراپا لباس سرخ تنش بود و گفت «داداش تابستان! حالا نوبت رسيده به تو كه به اين دختر كمك كني و نگذاري نااميد برگردد خانه.»
تابستان گفت «به چشم!»
و پا شد دور خودش چرخي زد. باران بند آمد. ابرها از جلو خورشيد كنار رفتند. هوا گرم شد. شكوفه ها ريختند زمين و درخت هاي سيب پر شد از سيب هاي سرخ.
مهرناز سبدش را پر كرد از سيب سرخ و برگشت خانه.
زن بابا از ديدن يك سبد سيب سرخ تازه نزديك بود از تعجب شاخ دربياورد. اما, به جاي اينكه خوشحال شود, كتك مفصلي به مهرناز زد و گفت «چرا بيشتر نياوردي؟»
مهرناز گفت «سبد بيشتر از اين جا نمي گرفت.»
زن بابا گفت «اين فضولي ها به تو نيامده.»
و باز به اذيت و آزار مهرناز ادامه داد تا بهار گذشت و تابستان آمد و يك دفعه به كله اش زد كه برف و شيره بخورد. به مهرناز گفت «پاشو برو برف بيار.»
مهرناز گفت «چله تابستان برف پيدا نمي شود.»
زن بابا گفت «باز هم فضولي كردي و رو حرف بزرگتر از خودت حرف زدي. پاشو مثل باد برو برف پيدا كن بيار و تا نياري برنگرد خانه.»
مهرناز باز هم رفت به صحرا و زير آفتاب داغ تابستان آن قدر راه رفت كه از زور گرما عرق كرد و بي طاقت شد. در اين موقع باز چشمش به همان چهار نفر افتاد كه نشسته بودند زير سايه درختي و خودشان را باد مي زدند.
مهرناز خوشحال شد. رفت جلو و سلام كرد.
تابستان كه سراندرپا لباس سرخ تنش بود, گفت «براي چه تو اين گرما آمدي به صحرا؟»
مهرناز گفت «زن بابام باز هم به زور از خانه بيرونم كرده, گفته برو برف بيار و بدون برف برنگرد.»
تابستان رو كرد به زمستان و گفت «داداش زمستان! باز هم به اين دختر كمك كن و نگذار دست خالي برگردد.»
زمستان پاشد چرخي زد. خورشيد كم زور شد. باد سر و صدا كنان از راه رسيد. با خودش ابر آورد و آسمان را ابري كرد. هوا سرد شد و برف شروع كرد به باريدن.
مهرناز برف برداشت و راه افتاد سمت خانه.
در راه پسر پادشاه او را ديد و يك دل نه صد دل عاشق او شد و مادرش را فرستاد خواستگاري و با شادي و سرور مهرناز را بردند به خانه پادشاه.
وقتي مهرناز رفت به خانه پادشاه, شرح حالش را براي پسر پادشاه تعريف كرد و پسر پادشاه هم فرستاد زن باباي بدجنس را آوردند و مجازات كردند.
پایان
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
گویند روزی موسی (ع) در آن حال که شبانیِ شعیب پیغامبر میکرد و هنوز به وی وحی نیامده بود، گوسفندان میچرانید؛
قضا را میشی از رمه جدا افتاد.
موسی خواست که او را به رمه باز برد.
میشک برمید و در صحرا افتاد و گوسفندان نمیدید و از بددلی همیرمید، و موسی از پس او همیدوید تا مقدار دو سه فرسنگ؛
چنان که میشک را نیز طاقت نماند و از ماندگی بیفتاد، چنان که بر نمیتوانست خاست.
موسی در وی رسید و بر او رحمتش آمد؛
گفت: ای بیچاره، چرا میگریزی و از که میترسی؟
چون دید که طاقت رفتن ندارد، برداشتش و بر گردن و دوش گرفت تا بَرِ رمه.
چون چشم میش بر رمه افتاد، دلش به جای باز آمد، تپیدن گرفت.
موسی زود او را از گردن فرو گرفت و به میان رمه اندر شد.
ایزد تعالی ندا کرد به فرشتگان آسمانها، گفت:
دیدید بندهی من با آن میش دهن بسته چه خُلق کرد، و بدان رنج که از او بکشید او را نیازرد و بر او ببخشود! به عزّت من که او را برکشَم و کلیم خویش گردانم و پیغامبریش دهم و بدو کتاب فرستم، چنان که تا جهان باشد از او گویند.
پس این همه کرامات او را به ارزانی داشت.
📚سیاستنامه، خواجه نظام الملک
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚#بهلول_در_نزد_خلیفه
روزی بهلول پیش خلیفه، هارون الرشید نشسته بود، جمع زیادی از بزرگان خدمت خلیفه بودند. طبق معمول، خلیفه هوس کرد سر به سر بهلول بگذارد. دراین هنگام صدای شیهۀ اسبی از اصطبل بلند شد.
خلیفه به مسخره به بهلول گفت: برو به بین این حیوان چه می گوید؛ گویا با تو کار دارد. بهلول رفت، برگشت و گفت: این حیوان می گوید: مرد حسابی حیف از تو نیست با این خرها نشسته ای . زودتر از این مجلس بیرون برو. ممکن است که خریت آن ها در تو اثر کند.
📗مجموع حکایات و داستانهای پندآموز
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمانیکه این جذابو بازی میکردین چندسالتون بوده؟؟😍
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📸 گزارش تصویری از آغاز به کار هجدهمین اجلاس اوآنا در تهران به میزبانی خبرگزاری ایرنا
🔹️اجلاس اوآنا در تهران با استقبال گسترده کشورهای عضو و حضور ۵۰ مدیر ارشد از رسانههای مختلف، همراه شده است.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
18.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هجدهمین اجلاس اوآنا در تهران؛ اتحاد رسانه های مستقل، راهی برای شکست تحریم
🔹هجدهمین اجلاس اتحادیه خبرگزاری های آسیا و اقیانوسیه صبح امروز در تهران، به میزبانی خبرگزاری ایرنا و با حضور مدیران نزدیک به 50 خبرگزاری عضو، آغاز به کار کرد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم افتتاحیه اجلاس اوآنا:
🔹امیدوارم مجمع اوآنا بتواند توانمندی ملتها برای مقابله با جریانسازی یکسویه خبری را افزایش دهد.
🔹 نشست تهران فرصتی برای گسترش و تبادل تجربیات حرفهای و رسانهای میان کشورها و ملتهای عضو خواهد بود.
🔸 نادری مدیرعامل خبرگزاری ایرنا: جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته به دلیل ایستادگی بر باورها و اعتقادات خود تحت تحریمهای یکسویه بوده است.
🔸 با وجود این تحریمهای ظالمانه مردم تلاش کردند، مقاومت کنند و به پیشرفت ادامه دهند تا کشور به نقطه مطلوبی برسد.
🔺خبرگزاری ایرنا در هجدهمین اجلاس اتحادیه خبرگزاری های آسیا و اقیانوسیه (اوآنا)، ریاست این اتحادیه را به مدت سه سال در اختیار خواهد گرفت.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️زندگی خصوصی رو نریزیم تو مجازی
🎞کلیپ آموزشی روانشناسی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
انتهای شب
نگرانی هایت را به خدا بسپار
آسوده بخواب خدا بیدار است
شبتون بخیر
و سرشار از آرامش آسمونی
#شبتون_عاشقانه✨❤️✨
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🌺ســـــــلام
🌺صبحتون پُر از عطر خدا
🌺الهی دلتـون بی غم
🌺قلبتون مَملُو از آرامش باشه
🌺هر کجا هستید
🌺امیدوارم روزیتون افزون
🌺وجودتون شادی آفرین
🌺دستاتون روزی رسون
🌺آرزوهاتون دست یافتنی
🌺و تنتون سالم وسلامت باشه
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #فیلم | آرزو فروشی با فنگشویی
🔸احتمالا شما هم طی چندسال گذشته اسم فنگشویی به گوشتون خورده، مفهومی که این روزها برای خیلیها دستاویزی شده تا به واسطه اون عقاید عجیب و بدون پشتوانه رو تبلیغ کنن و ازش پولهای هنگفت به جیب بزنن
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
يك نفر در زمستان وارد دهی شد و توی برف دنبال منزلی می گشت ولی غريب بود مردم هم غريبه توی خانههاشان راه نمیدادند
همينجور كه توی كوچههای روستا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمد می كنند از کسی پرسيد، اينجا چه خبره؟ گفت زنی درد زايمان دارد و سه روزه پيچ و تاب ميخوره و تقلا ميكنه ولی نمیزاد، ما دنبال دعا نويس می گرديم از بخت بد دعانويس هم گير نمياريم
مرد تا اين حرف را شنيد گفت: بابا دعانويس را خدا براتون رسونده، من بلدم، هزار جور دعا ميدونم! فورا مرد مسافر را با عزت فراوان وارد كردند و خرش را به طويله بردند، خودش را هم زير كرسی نشاندند، بعد قلم و كاغذ آوردند تا دعا بنويسد، مرد روی کاغد چیزهایی نوشت و به آنها گفت: اين كاغذ را در آب بشوريد و آب آنرا بدهید زائو بخورد.
از قضا تا آب دعا را به زائو دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد. از طرفی کلی پول و غذا به او دادند وبعد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند. بعد از رفتنش یکی از دهاتی ها کاغذ دعا را که کناری گذاشته بودند برداشت وخواند دید نوشته: خودم بجا، خرم بجا، ميخوای بزا، ميخوای نزا
#عبید_زاکانی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
تشخیص افراد دروغگو
مطالعات نشان میدهد متأسفانه بیشتر افراد در طول روز بارها دروغ میگویند. در بهترین حالت افراد حداقل ۲ تا ۳ بار در روز دروغ میگویند. محققان دانشگاه کالیفرنیا بعد از ۲۵۳ مطالعه و پژوهش دریافتهاند که ما فقط قادر به کشف ۵۳ درصد از دروغهایی که به ما گفته میشود، هستیم. یعنی تقریبا معادل احتمال پیشگویی درباره شیر یا خط آمدن سکه! نکتهی ترسناک دیگر در بازی دروغ و حقیقت این است که حتی مأموران پلیس، بازجویان حرفهای، قاضیها و … نیز تنها در ۶۰ درصد مواقع دروغ را از حقیقت تشخیص میدهند و هیچ قطعیتی در کار نیست .
۱. قبل از هر چیزی در مورد شخص مورد نظر تحقیق کنید
قبل از روز ملاقات، در مورد طرف مقابل تحقیق کنید. مثلا میتوانید به صفحات اجتماعی شخص مورد نظر سر بزنید. سعی کنید به دنبال اطلاعات پیشپا افتادهای بگردید که بعید است طرف مقابل دربارهیشان دروغ بگوید. حتی اطلاعات خیلی ساده مثل اینکه شخص مورد نظر آخرین بار به کجا سفر کرده، به دردتان میخورد. سپس، به دنبال اطلاعاتی بگردید که طرف مقابل احتمالا از صحبت کردن دربارهیشان احساس راحتی نخواهد کرد.
۲. سر صحبت را با موضوعات سرگرمکننده باز کنید
وقتی سوالی میپرسید که خودتان از قبل جواب درستش را میدانید، به زبان بدن او دقت کنید. مثلا با اینکه میدانید طرف مقابل همین چند هفته پیش به فلان کشور سفر کرده (شاید از روی عکسهایی که در اینستاگرام به اشتراک گذاشته فهمیده باشید)، باز میتوانید به عمد بپرسید «تعطیلات کجا رفته بودی؟» تا ببینید چه جوابی میدهد. چنانچه راستش را گفت اما حالتش ناآرام و مضطرب بود، بدانید که این حالتش به دلیل دروغ گفتن نیست، بلکه فقط احساس راحتی نمیکند. در این مرحله، از روی چند نشانهی زیر نیز میتوانید اطلاعات مفیدی کسب کنید.
حرکات چشمها
معمولا گفته میشود فردی که موقع صحبت به گوشهی سمت راستِ بالا یا گوشهی سمت چپِ بالا نگاه میکند، حرفش راست نیست. پس ارتباط چشمی را فراموش نکنید. کارشناسان زبان بدن معتقدند نگاه آدمهای دروغگو خیلی وقتها به سمت نزدیکترین خروجی متمایل میشود، چرا که به خاطر دروغ گفتن دچار استرس میشوند و به لحاظ روانی دلشان میخواهد پا به فرار بگذارند. چنین افرادی ممکن است به دلیل اینکه منتظرند زودتر خلاص شوند، مدام به ساعتشان نگاه کنند.
خشکی گلو
معمولا گفته میشود آدمهای دروغگو قبل از اینکه شروع به صحبت کنند، گلوی خود را صاف میکنند، چرا که گلویشان به دلیل هجوم استرس خشک میشود. در این حالت، رطوبتی که به طور طبیعی در گلو وجود دارد، به شکل عرق به سطح پوست راه پیدا میکند و موجب خشکی گلو میشود. دروغگوها دقیقا به همین دلیل خشکی گلو، آب دهانشان را به سختی قورت میدهند و دچار حالت پرش سیبک گلو میشوند.
طرز نشستن
به گفتهی کارشناسان زبان بدن، آدمهای دروغگو اغلب عادت دارند بدن خود را اندکی به سمت عقب متمایل کنند تا فاصلهیشان با طرف مقابل حفظ شود. این طرز نشستن نشانهی اضطراب است. دروغگوها چون خودشان میدانند که روراست نیستند، میترسند که طرف مقابل مچشان را بگیرد و دستشان رو شود.
۳. سرعت جوابگویی طرف مقابل
دقت کنید طرف مقابل چقدر سریع به سوالات شما جواب میدهد. مثلا ببینید وقتی سوال میپرسید، آیا بدون اینکه فکر کند جواب میدهد؟ جوابهای شتابزده ممکن است نشانهی دروغ گفتن باشند. نوجوانی را تصور کنید که دیر از مدرسه برگشته و والدینش دلیل تأخیرش را جویا شدهاند. چنانچه این نوجوان فورا بدون اینکه فکر کند، در جواب والدینش بگوید که مثلا کلاس تقویتی داشته، میتوان اینطور فرض کرد که جواب چنین سوالی را از قبل آماده کرده و داستانی که به هم بافته ساختگی است.
۴. یک سوال تکراری را به سه شکل مختلف بپرسید
هر وقت فکر کردید طرف مقابلتان راستش را نگفته، سوالتان را سه دفعه، اما هر بار به شکلی متفاوت، مطرح کنید. در لابهلای جوابهای طرف مقابل به دنبال پیدا کردن تناقض و ناهماهنگی نباشید، بلکه برعکس، به دنبال شباهتها بگردید. مثلا ببنید آیا چیزی که هر بار در جواب سوال تکراری شما میگوید، شبیه یک متن از پیش آماده شده است؟ آیا هر بار از جملات تکراری و حساب شده استفاده میکند؟ چنانچه احساس کردید طرف مقابلتان جملات تکراریِ از پیش آماده شده تحویلتان میدهد، میتوانید حدس بزنید که روراست نیست یا شاید دلش نمیخواهد همه چیز را بگوید. سیاستمدارها نیز وقتی قصد ندارند همهی حقایق را فاش کنند، دقیقا همین شکلی جواب میدهند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel