📚 داستان کوتاه
️ #معلم_بازنشسته
پیرمرد داخل سالن یه گوشه ای تنها نشسته بود. داماد جلو آمد و گفت: سلام استاد ، من رو یادتون هست؟ معلم گفت خیر عزیزم فقط می دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم.
داماد خودش رو معرفی کرد و گفت: مگه میشه من رو از یاد برده باشید؟ یادتان هست ساعت گرانقیمت یکی از بچه ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانش آموزان کلاس را بگردید. گفتید همه ما باید سمت دیوار بایستیم ومن هم که ساعت را از روی بچگی دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم ، که آبرویم را میبرید ،
ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید و تفتیش جیب بقیه دانش آموزان را تا آخر انجام دادید. تا پایان آن سال و سال های بعد هم در آن مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد.
معلم گفت: من باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانش آموزان چشم هایم را بسته بودم.
👌 تربیت و حکمت معلمان، دانش آموز را بزرگ می نماید.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 چگونه سحر ماه رمضان خواب نمانیم؟
▫️سعی کنید به موقع بخوابید.
▫️به دیگران بسپارید برای سحر بیدارتان کنند.
▫️ساعت گوشیتان را برای بیدار شدن تنظیم کنید.
▫️آخرشب غذای سنگین و دوغ نخورید.
▫️سوره توحید و آیةالکرسی بخوانید.
▫️قبل از خواب سراغ شبکههای اجتماعی نروید.
▫️شبنشینی و دورهمی را برای آخرشب نگذارید.
▫️چای و قهوه کمتر بخورید.
▫️قبل از خواب وضو بگیرید.
منبع: تبیان
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
#آیا_می_دانستید 💡
در زمان گذشته به پزشکان حکیم می گفتن و این حکیمان با دانش محدود و چند جوشانده گیاهی سعی در معالجه بیماران می کردند.
این حکیم باشی ها در نسخه های خود علاوه بر دارو، نحوه مصرف آن و همچنین غذای که بیمار در دوران بیماری باید مصرف کند را نیز ذکر می کردند، این دستورات حکیم همانند وحی منزل بود و باید مو به مو اجرا می شد و فی المثل اگر کسی از شیوه ی درمان بیماری دچار تعجب می شد به او گفته می شد که "حکیم این چنین فرموده است!"
اصطلاح "حکیم فرموده"کنایه از انجام کاری است که شخص مجری براساس امر و دستور یک مقام بالاتر موظف به انجام آن است و خودش در انجام آن هیچ اراده ای ندارد.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 زایندهرود از داخل شاهنشین پل خواجو
طبق اسناد موجود، اين محل مخصوص تماشای مسابقات قايقرانی توسط شاه عباس دوم بوده.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
قسم_حضرت_عباست_را_باور_کنم_یا_دم_خروس_را
ریشه این حکایت از کجا آمده؟
مردی خروسی داشت که به پشت بام فرار کرد و به خانه یکی از همسایه ها رفت. صاحب خروس هم در خانه ی همسایه ها را میزد و دنبال خروسش میگشت. مردی که خروس در خانه اش بود ناگهان صدای در را شنید و چون حدس زد صاحب خروس باشد، آن را بلافاصله زیر عبایش پنهان کرد و در را باز کرد. تا مرد را دید که نشانی خروس را میگرفت سریع گفت: "به حضرت عباس قسم خروست به خانه ی من نیامده است." ولی دم خروس که از گوشه عبای مرد بیرون زده بود بهترین شاهد بر دروغ بودن حرف آن مرد داشت. صاحب خروس هم نگاهی به مرد انداخت و گفت: "دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس"
📚حکایت سرا
گویند شخصی ده خر داشت
روزی بر یکی از آنها سوار شد
و خران خویش را شمرد،
چون آن را که سواربود شماره
نمی کرد حساب درست در نمی آمد.
پیاده شد و شمار کرد.حساب درست
و تمام بود.چندین بار در سواری
و پیادگی شمارش را تکرار کرد.
عاقبت پیاده شد و گفت:سواری
به گم شدن یک خر نمی ارزد.
#علی_اکبر_دهخدا
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ماجرای آموزنده ای از زندگی کرم خاکی ...
#دکتر_انوشه
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 فرزند فراموشکار
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
فرزند یکی از سران ممالک در خاطرات خود می گوید: سال ها پیش، شبی دیر وقت، در ساعات بعد از نیمه شب مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: مادرت می خواهد تلفنی با شما صحبت کند. خیلی تعجب کردم این چه کار مهمی است که در این موقع مرا از خواب بیدار کرده اند. خواب آلود پای تلفن رفتم؛ مادرم بدون مقدمه گفت:
«سلام پسرم! به تو تبریک می گویم، امشب، شب تولد توست.» با اوقات تلخی جواب دادم: همین؟! این موقع مرا از خواب بیدار کردی که شب تولد من است؟
- مگر ناراحت شدی؟
- البته که ناراحت شدم مادر جان! این کار را می توانستی فردا صبح انجام دهی.
مادرم با خنده گفت: ناراحت نشو عزیزم، 29 سال پیش از این، درست در همین ساعت مرا از خواب خوش بیدار کردی، درد شدیدی عارضم کردی، اهل منزل و همسایه را هم از خواب بیدار کردی، مرا مجبور کردی بیمارستان بروم.
دکتر و پرستار دورم جمع شدند، چه شده؟ چه خبر است؟ هیچ.
معلوم شد آقازاده می خواهند تشریف بیاورند، در حالی که سرکار، صبر نکردید صبح روز بعد تشریف بیاورید و بی جهت عده ای را از خواب خوش محروم نسازید.[1]
پی نوشت ها
[1] مادر، ص 405
منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ پدر، مادر شما را دوست دارم، ص:172
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🌼چند توصیه کوچک
🍁برای گريه کردن وقت بگذاريد، زيرا نشانه يک قلب بزرگ است...
🌼برای خواندن وقت بگذاريد، زيرا منبع کسب دانش است...
🍁برای رؤيا پردازی وقت بگذاريد، زيرا سرچشمه شادی است...
🌼برای فکر کردن وقت بگذاريد، زيرا کليد موفقيت است...
🍁برای کودکانه بازی کردن وقت بگذاريد، زيرا ياد آور شادابی دوران کودکی است...
🌼برای گوش کردن وقت بگذاريد، زيرا نيروی هوش است...
🍁برای زندگی کردن وقت بگذاريد، زيرا زمان به سرعت میگذرد و هرگز باز نمیگردد...
🌼مأموريت ما در زندگی بدون مشکل زيستن نيست، با انگيزه زيستن است...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
از سیه گوش پرسیدند: چرا همواره با شیر ملازمت می کنی؟
در پاسخ گفت: تا از باقیمانده شکارش بخورم و در پناه شجاعت او، از گزند دشمنان محفوظ بمانم.
به او گفتند: اکنون که زیر سایه حمایت شیر هستی و شکرانه این نعمت را بجا می آوری، چرا نزدیک شیر نمی روی تا تو را از افراد خاص خود گرداند و تو را از بندگان مخلص بشمرد؟
سیه گوش پاسخ داد: هنوز از حمله او خود را ایمن نمی بینم.
اگر صد سال گبر آتش فروزد
اگر یک دم در او افتد بسوزد
آن کس که ندیم (همدم) شاه است، گاه ممکن است به بهترین زندگی از امکانات و پول دست یابد، و گاه سرش در این راه برود، چنانچه حکیمان گفته اند: از دگرگونی طبع برحذر باش که گاهی به خاطر یک سلام برنجد و گاهی در برابر دشنامی جایزه بدهند، از این رو گفته اند: ظرافت بسیار کردن هنر ندیمان است و عیب حکیمان.
تو بر سر قدر خویشتن باش و وقار
بازی و ظرافت به ندیمان بگذار
💥سیاه گوش=حیوانی وحشی شبیه به گربه
📚گلستان سعدی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اعمال شب نوزدهم ماه مبارک رمضان
شب قدر
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
شب قدر است تقدیرش بدانم
مدبر اوست تدبیرش بدانم
به آیه آیه ها ی کایناتم
زهی ، ابلیس وتزویرش بدانم
از آن دست مضطّر به بالا
خدا گویان ، تکبیرش بدانم
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel