گفتگوی در زمان مدرسه دهه شصتیا
- یه ورق از وسط دفترت میدی؟
دفترم وسط نداره 😂😂😂😂
تعریف دانشجو :
موجودیست بی پول ، نحیف و لاغر که از نیکوتین و تخم مرغ و گوجه تغذیه میکند ؛ معمولا افسرده است ، دارای خط ایرانسل و دشمنی عجیبی با کتاب دارد 😁
اینایی که پارسال زحمت کشیدن
و برامون آرزوی سال خوبی کردن
لطف کنند امسال دیگ برامون دعا نکنن 😂😂😂😂
داشتم پياده روي ميكردم و از هوا لذت ميبردم
يه دفه به خودم اومدم گفتم اين قرتي بازيا چيه،
زنگ يه خونه رو زدم فرار كردم🤣😜
وقتی پیر میشی
ممکنه موهاتو از دست بدی
یا امکان داره دندون هات خراب بشه و از دست بره ☹️
ولی زیبائیت رو از دست نمیدی 😊
چون آدم چیزی رو که نداره، هیچوقت از دست نمیده 😂
من واقعا قربون صدقه رفتن بلد نیستم،
یه بار نامزدم بهم گفت دوستت دارم گفتم خدا نکنه فداتشم😐😑
😁😅😁😅
فرق قصه گفتن باباهای بچه های مردم با بابای من
بابای بچه های مردم :یه شب یه پری کوچولو .......
بابای من:یه شب یه جن از قبر بیرون اومد گفت اون کیه نمیخوابه الان
😂😂😂😂
آیا مے دانید درازترین شب سال، چه شبے است؟
شبے ڪه گوشے تازه خریدے و باید بزنیش شارژ اولیه بشه🔌🔋📱
مگه شب تموم میشه بے صاحاب 😂😂
رفتم آبمیوه فروشی
گوشیم رو درآوردم و گفتم
بدبخت بیا ببین خواهرتو
با یه نره غول اینجاس
😂😂 انگار زلزله اومده باشه
همه دخترا ریختن بیرون
دِ فرا
يه بار شمارمو تو گوشى رفيقم به Irancell سيو كردم
بهش مسيج دادم شما برنده يك دستگاه مزدا٣ شديد
نوشت رضا من خطم همراه اوله😂😂😂