هدایت شده از لطیفهآباد
730.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عمرا دیده باشید 😂😂 بز آکروبات باز
ہآباد ❢ #طنز ❥
•●❥JOiN👇🏼
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Jõıň ⇄☞ @LatifehAbad ←•→
1.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوختش روزی یه لیوان بنزینه 😐
___
☀️ جهت عضویت
••••●❥JOiN👇ڪلیڪ ڪنید
••••●❥ @Latifehabad 🤣
1.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی زنت میگه امشب هر طور شده باید با پول بیای خونه
___
☀️ جهت عضویت
••••●❥JOiN👇ڪلیڪ ڪنید
••••●❥ @Latifehabad 🤣
یا رب نظرے بر من
سرگردان ڪن
لطفے بہ من دلشدهے
حیران ڪن
با من مڪن آنچـہ من سزاے آنم
آنچہ از ڪرم و لطف تو زیبد، آن ڪن🌺
✨شبے آرام براتون آرزو میڪنم
___
☀️ جهت عضویت
••••●❥JOiN👇ڪلیڪ ڪنید
••••●❥ @Latifehabad 🤣
اگه از مغازه محلی خرید کنید،
عوض اینکه کمک کنید مدیرعامل هایپرمارکت به فکر خریدن سومین خونه ویلاییش باشه،
کمک میکنید دختربچه ای بتونه کلاس نقاشی بره،
پسربچه ای تیم مورد علاقشو تشویق کنه
و پدر و مادر یه لقمه نون سر سفره بیارن
___
☀️ جهت عضویت
••••●❥JOiN👇ڪلیڪ ڪنید
••••●❥ @Latifehabad 🤣
یه بارم اومده بودن محلمون فیلم بسازن
یهو کارگردان بهم گفت میخوای تو فیلم باهامون همکاری کنی گفتم آره
گفت پس برو کنار بذار به کارمون برسیم
😂
___
☀️ جهت عضویت
••••●❥JOiN👇ڪلیڪ ڪنید
••••●❥ @Latifehabad 🤣
شخصی نزد شیخی رفت تا از زبان درازی و سرکوفت های زنش شکایت کند و مشورتی بگیرد
شیخ گفت بابت هر کاری که زنت برایت انجام میدهد از او تعریف و تمجید کن
هنگام شام زن سفره را پهن کرد. مرد با اولین لقمهای که خورد شروع کرد از دستپخت زنش تعریف کردن و گفت تا حالا چنین غذای لذیذی نخورده ام.
زن گفت: زهرمار بخوری، چندین سال برایت غذا پختم اما یکبار هم تعریف نکردی
حال که خواهرت برای اولین بار غذا برایمان فرستاده، تعریف و تمجید میکنی! 😂😂
___
☀️ جهت عضویت
••••●❥JOiN👇ڪلیڪ ڪنید
••••●❥ @Latifehabad 🤣
❖
🌨رحمت وحکمت 🌨
آرزوکن،آنچه خواهی ازخدا
فضل او شامل شود شاه وگدا
آنچه بخشیدت، به رحمت یادکن
گرندادت آن، به حکمت یادکن
رحمت وحکمت زسویش الفت است
درسپاس «حق» مزیدنعمت است
شکراو واجب بدان درهردوحال
ناپسندت گربُوَد یا ایده آل
بس تمناها که خواهدشد عذاب
برسرت چون سقف آوار وخراب
خوبِ ظاهر،گاه درباطن بلاست
آنکه می داندصلاح ما خداست
شِکوِه ازکارخدا انصاف نیست
حکمت یزدان بجز الطاف نیست
هدایت شده از لطیفهآباد
رفتم اداره با آقای فلانی کار داشتم، نبودش، پرسیدم کجاس؟یکی سر صندلی نشسته بود
گفت:عموش رحمت خدا رفته
پرسیدم آقای بهمانی؟
گفت : داییش فوت کرده
گفتم جناب فلانی کجان؟
گفت:داداشش فوت کرده
گفتم خانم فلانی چه؟
گفت : باباش فوت کرده
گفتم استاد فلانی کو؟
گفت : دومادش فوت کرده
سرتون درد نیارم، سراغ هرکسی که گرفتم ، یکی شون فوت کرده بود !!آخرش فهمیدم همه با هم فامیلن و فقط یکی رحمت خدا رفته😐😂😂
ہآباد ❢ #طنز ❥
•●❥JOiN👇🏼
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Jõıň ⇄☞ @LatifehAbad ←•→