eitaa logo
بهلولbohlool😄
446 دنبال‌کننده
19هزار عکس
15.2هزار ویدیو
94 فایل
#تــــــــــــــــوجه👇👇👇 📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7 #مدیر_کانال👇 @Hossein_Hajivand
مشاهده در ایتا
دانلود
می گویند: حرف ها هم دست دارند!!! دست های بلندی كه گاهی، گلويی را می فشارند و نفس می گيرند !!! می گویند: حرف ها هم پا دارند !!! پاهای بزرگی كه گاهی، جايشان را روی دلی مي گذارند و برای هميشه مي مانند !!! می گویند: حرف ها هم چشم دارند !!! چشم های سياهی كه، گاهی به چشم های دیگران نگاه میكنند، و آنها را در شرمی بیکران فرو ميبرند !!! می گویند: حرف ها هم ...!!! خوب من : زنهار! حرف های تو اینگونه مباد !!! باور کنی یا نکنی، سنجیده سخن گفتن از سکوت هم دشوار تر است !!!
متنی که جزو 10 متن برتر از نگاه مجله معتبر فوربس است، این متن سه مرتبه در این لیست در مقام اول قرار گرفته است. یک پسر و دختر کوچک مشغول بازی با یکدیگر بودند، پسر کوچولو یه سری تیله و دختر چنتایی شیرینی داشت، پسر گفت: من همه تیله هامو بهت میدم و تو هم همه شیرینی هاتو به من بده، دختر قبول کرد... پسر بزرگترین و زیباترین تیله رو یواشکی برداشت و بقیه را به دختر داد، اما دختر کوچولو همانطور که قول داده بود تمام شیرینی ها رو به پسرک داد. اون شب دختر کوچولو خوابید و تمام شب خواب بازی با تیله های رنگارنگ رو دید... اما پسر کوچولو تمام شب نتونست بخوابه به این فکر میکرد که حتما دخترک هم یه خورده از شیرینی هاشو قایم کرده و همه رو بهش نداده... عذاب مال کسی است که صادق نیست... و آرامش از آن کسانی است که صادقند... لذت دنیا مال کسی نیست که با افراد صادق زندگی میکند، از آن کسانی است که با وجدان صادق زندگی میکنند.
مردی... وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کنه کفشاشو گذاشت زیر سرش و خوابید. طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند. یکی از اون دو نفر گفت: طلاها رو بزاریم پشت اون جعبه... اون یکی گفت: نه اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره. گفتند: امتحانش کنیم کفشاشو از زیر سرش برمیداریم اگه بیدار باشه معلوم میشه. مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودشو بخواب زد. اونها کفشاشو برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد. گفتند: پس خوابه! طلاها رو بزاریم زیر جعبه... بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو برداره اما اثری از طلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفشهاش رو بدزدن!! 🍃یادمان باشد در زندگی هیچ وقت خودمان را به خواب نزنیم که متضرر خواهیم شد...
مردی وارد خانه خود شد... همسرش را در حال گریه دید. علت را جویا شد. همسرش گفت: گنجشک‌هایی که بالای درخت هستند، وقتی بی‌حجابم، مرا نگاه می کنند بیم آن دارم این امر معصیت باشد! مرد بخاطر عفت و خداترسی همسرش پیشانیش را بوسید. تبری آورد و درخت را قطع کرد. 🍃پس از یک هفته روزی زود از کارش به خانه آمد و همسرش را در آغوش مردی آرمیده یافت! با دیدن این صحنه فقط وسایل مورد نیازش را برداشت و از آن شهر برفت. به شهر دوری رسید که مردم آن شهر مقابل کاخ پادشاه جمع شده بودند. وقتی علت را جویا شد، گفتند: از گنجینه پادشاه دزدی شده! در این میان مردی که بر پنجه پا راه می رفت از آنجا عبور کرد. مرد پرسید: او کیست؟ 🍃گفتند: این عابد شهر است و برای اینکه خدای نکرده مورچه‌ای را زیر پا له نکند، روی پنجه ی پا راه می رود! 🍃مرد گفت: بخدا دزد را پیدا کردم مرا نزد پادشاه ببرید. او به پادشاه گفت: عابد همان کسی است که گنجینه تورا دزدیده است! شیخ پس از بازجویی به دزدی اعتراف کرد. پادشاه از مرد پرسید: چگونه فهمیدی که او دزد است؟ 🍃مرد گفت: تجربه به من آموخت وقتی در احتیاط افراط شود و در بیان فضیلت زیاده روی، بدان که سرپوشی است برای یک خطا!
وقتی شوهر برای زنش چیزی میخره ، قیافه ها چطوری می شه : زن = 😍😍😘😘😘❤️ شوهر = 💸💸💸😣😣 مادرشوهر = 😡😡😡 پدرشوهر = 😶😑😑 خواهر شوهر = 😠😒😞 برادرشوهر = 😁😁😁 جاری = 😩😩😩😩 این آخری همیشه این جوری بمونه صلواااااات 😂 ᰔـڣـᰔــہِ_آٻٰـᰔــاڋ😎 👇😉🇯‌🇴‌🇮‌🇳☺️👇 ₯☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌○ @LatifehAbad ○☜‌‌‌‌‌‌‌‌🤠
دلم به حال اینایی که امتحان مجازی میدن میسوزه نمیدونن چه لذتی داره پاره کردن جزوه تو خیابون بعد امتحان😁😂 ᰔـڣـᰔــہِ_آٻٰـᰔــاڋ😎 👇😉🇯‌🇴‌🇮‌🇳☺️👇 ₯☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌○ @LatifehAbad ○☜‌‌‌‌‌‌‌‌🤠
فرهنگ لغات آقایان! اینبار دیگه چیکار کردم؟ ترجمه : اینبار چطوری مچم رو گرفتی؟😂 چه جالب، بعد چی شد؟ ترجمه : هنوز داری حرف میزنی؟ بس کن دیگه 😂 نتونستم پیداش کنم ترجمه : شئ مورد نظر بیش از یه متر با من فاصله داشت حوصله نداشتم پاشم😂 برای تمام کارام یه دلیل منطقی دارم ترجمه : یه کم فرصت بده یه خالی بندی جور کنم✋😐😂 ᰔـڣـᰔــہِ_آٻٰـᰔــاڋ😎 👇😉🇯‌🇴‌🇮‌🇳☺️👇 ₯☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌○ @LatifehAbad ○☜‌‌‌‌‌‌‌‌🤠
پدربه دختر:پاشو دخترم یه لیوان آب واسه بابا بیار دختر:ول کن بابا دارم تلویزیون میبینم. حال ندارم دختر کوچیکتر:بابا ولش کن این خیلی بی تربیته پاشو برو خودت بخور برای منم بیار ‌ ᰔـڣـᰔــہِ_آٻٰـᰔــاڋ😎 👇😉🇯‌🇴‌🇮‌🇳☺️👇 ₯☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌○ @LatifehAbad ○☜‌‌‌‌‌‌‌‌🤠
در مراسم ختمی مردان زیادی جمع شده بودند ،شخصی از صاحب عزا پرسید: چه شده؟ گفت: الاغم جفتک زده زنم را كشته،، گفت: این همه جمعیت برای تسلیت آمدن؟ گفت: نه، برای خریدن الاغه اومدن!!!!😂😂😂😂 ‌ ᰔـڣـᰔــہِ_آٻٰـᰔــاڋ😎 👇😉🇯‌🇴‌🇮‌🇳☺️👇 ₯☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌○ @LatifehAbad ○☜‌‌‌‌‌‌‌‌🤠
سوال عاشقانه حیف نون از همسرش گلم از زندگی با من مثل سگ پشیمونی یا مثل خر داری کیف میکنی 😂😂😂😂😂 ‌ ᰔـڣـᰔــہِ_آٻٰـᰔــاڋ😎 👇😉🇯‌🇴‌🇮‌🇳☺️👇 ₯☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌○ @LatifehAbad ○☜‌‌‌‌‌‌‌‌🤠
زنی ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ، ماشینش ﺩﺭﺳﺖ ﺟﻠﻮﯼ ﺣﻴﺎﻁ ﻳﮏ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭘﻨﭽﺮ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭﺷﺪ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﻮﻳﺾ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ . ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻮﺩ، ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﻬﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﭼﺮﺥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎ ﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺟﻮﯼ ﺁﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺁﺏ ﻣﻬﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩ . زن ﺣﻴﺮﺍﻥ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﺪ . ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﻳﺪ ﻣﻬﺮﻩ ﭼﺮﺥ ﺑﺮﻭﺩ . ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﻴﻦ، ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻧﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﻴﺎﻁ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩ ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﻭ گفت: ﺍﺯ ٣ ﭼﺮﺥ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺎﺷﻴﻦ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﻳﮏ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺎﺯﮐﻦ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺭﺍ ﺑﺎ ٣ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﻴﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺳﯽ . ﺁﻥ زن ﺍﻭﻝ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﮑﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﺩﻳﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ ﻭ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻴﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ ﭘﺲ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﯽ ﺍﻭ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺯﺍﭘﺎﺱ ﺭﺍ بست!!! ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: « ﺧﻴﻠﯽ ﻓﮑﺮ ﺟﺎﻟﺐ ﻭ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ . ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺗﻮﯼ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ انداختنت؟؟؟ ﺩﻳـــﻮﺍﻧــــﻪ ﻟـــﺒــﺨــﻨـــﺪﯼ ﺯﺩ گــفــت: ﻣـــﻦ ﮐــﺎﺭﻣــﻨـــﺪ ﺍﻳـــﻨــﺠــﺎﻡ ... ﺩﻳـﻮﻧــﻪ ﺑــاباته !!! 😂😂😂 .. یادتون نره زود قضاوت نکنید... 😂😂😂 #😎 👇😉🇯‌🇴‌🇮‌🇳☺️👇 ₯☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌○ @bohlool_rd ○☜‌‌‌‌‌‌‌‌🤠
ﺁﻗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺳﺮ ﻇﻬﺮ ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺮﺩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺩﯾﺪﯾﻢ 4 ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻧﺪ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﻮﺑﻪ ﺑﺮﺳﻮﻧﯿﻤﻮﺷﻮﻥ ؟ ﺑﺎﺑﺎ ﻫﻢ ﺯﺩ ﺭﻭ ﺗﺮﻣﺰ ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺮﯾﺪ ... ﺁﺩﺭﺳﺸﻮﻥ ﺗﻮ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ ... ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺑﺎﻻ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺟﺎ ﻧﻤﯿﺸﯿﻢ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﻣﻨﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻪ |: 😳 ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﮐﺖ O_O ﮐﻤﺮﻡ ﺷﮑﺴﺖ ..... 😰 ﺍﻻﻥ 4 ﺭﻭﺯﻩ ﺗﻮ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺍﻓﻖ ﺧﯿﺮﻩ ﺍﻡ ..... ﭼﻪ ﺷﻮﮎ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﻮﺩ .... 😂😂😂😂😂😂 #😎 👇😉🇯‌🇴‌🇮‌🇳☺️👇 ₯☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌○ @bohlool_rd ○☜‌‌‌‌‌‌‌‌🤠