eitaa logo
"خاکــــریز خاطــرات"
60 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
34 فایل
بہ نام نامے الله🌱 🤍 - شُہدا سرخۍ ِ خونِ‌شان را بھ سیاهۍِ چادرمـٰان امانت دادند؛ و واۍ بر خیانت‌کار . . . خادم شما↶! ^^:) @Gamandh 🫀|من‌بیمارتوام،لطف‌بِه‌مـاڪن‌نظرۍ ! بیمہ‌ۍ حضرت ِ مـٰادر 🔗 :)
مشاهده در ایتا
دانلود
ا نه.... فقط خدا کنه راست گفته باشه😩چون دوستام هرجور چیزی میفرستادن برام😫... اگه محمد میفهمید کلمو میکند... چون خیلی بهم گفته بود مواظب گوشیت و چیزای توش باشی... خلاصه سارا و یاسین رو بردم تو هال... محمد بهشون گفت چکار میکردین تو اتاق.. قبل اینکه سارا حرف بزنه ،،گفتم هیچی لگو بازی میکردن... بعدم یه اخم به سارا و یاسین کردم که یه وقت درمورد گوشی چیزی نگن😠 محمد همچنان اخماش تو هم بود... شروع کردیم به خوردن شام... چقدر خوشمزه شده بود😋 مخصوصا مرغاش... هی خوردم ..هی کشیدم برا خودم... دیگه میخواست از حلقم بزنه بیرون😁 دیگه دیدم جاندارم رفتم کنار....🤪 هنوز بقیه سر سفره بودن که شوهر خواهرم زنگ زد و اومد بالا.... بیچاره چون کارش تا دیروقت طول میکشید همیشه یا وسط شام خوردن میرسید یا بعدش... هممون همیطور نشسته باهاش احوال پرسی کردیم ولی خواهرم طبق عادتش بلند شد و باهاش دست دادو کتشو دزش گرفت... بعدم سریع رفت براش یه چای ریخت و آورد.. با خودم گفتم اووووو ...این چقد باز شوهرشو تحویل میگیره😒 حالا خودش واستاده دیگه..بره یه چایم بریزه برا خودش..چی میشه مگه😏 جالبیش این بود که یاسینم تا باباشو دید بلند شد😳 با خودم گفتم خوبه اینا یه بابای درست و حسابی نداشتن وگرنه چکار میکردن😅 گفتم چه خبر آقا جعفر.... کار وبار خوبه؟؟ هوای خواهر مارو که داری ها😆 آخه من خیلی باهاش شوخی میکردم.. عین داداشم بود... جلوش راحتم بودم... البته اونم خیلی اهل بگو بخند بود.... گفت آره بابا.. خواهر شما خانومه... باید هواشو داشته باشم...👨 همچین خواهرم لپاش گل انداخت که نگو... فک کنم با همین زبونش تونسته کاری کنه که خواهرم احساس کمبود نکنه و همیشه هواشو داشته باشه😏 خوش به حالش تو دلم یه لحظه به خواهرم حسودیم شد👿... آخه یه بارم نشده بود باهم بحثشون بشه که ما بفهمیم... همیشه با سیاست خودش زود جمع و جور میکرد مسئله رو... ولی منه خنگ هر وقت کوچکترین چیزی پیش میومد سریع میومدم به خانوادم و دوستام میگفتم.. اونا هم هر کدوم یه چیزی میگفتن که باعث میشد بحث و دعوامون عمیق تر شه😐 همه شام خوردیم و سفره رو جمع کردیم.. چقدرم زیاد درست کرده بود..خیلی حیف و میل شد..نصفش رفت سطل آشغال... ظرفا رو شستیم و بعدم نشستیم به خوردن میوه و تخمه وبگو بخند... البته محمد اخماش تو هم بود..منم میخواستم لج اونو در بیارم بیشتر با جعفر میگفتم و میخندیدم😏 کم کم ساعتای ۱۱شد و محمد گفت حاضر شیم تا بریم خونه... همینجور فک میکردم که برا حرفی که سارا بهش زده چه دروغی سر هم کنم و بهش بگم‌... از مامانم و بقیه خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدیم... هنوز یکم از راهو نرفته بودیم که محمد گفت معلوم بود امشب خونه مامانت چه خبر بوده🤨 چی میگفتین راجع به من،🤨 گفتم هیچی چی میگفتیم؟؟😒 محمد گفت پس سارا از خودش اومد گفت که پشت سرت حرف میزدن؟🤨 گفتم اولا سارا غلط اضافی کرد... بعدم به خاطر کار بی عقلیه جناب عالی بوده😏 محمد گفت من؟😳 گفتم بله تو😏 یک کلام نمتونستی امروز داداشمو تعارف کنی از قبرستون با ماشین بیاریمش... خانواده خودتو که زود یه چیزی میشه سوارشون میکنی... اونوقت خانواده منو.... محمد گفت مگه داداشت ماشین نداره خودش...😳 گفتم نخیییر ..ماشینش در تعمیرگاه خراب بوده..😏 گفت اولا من چمدونستم که ماشین نداره... دوما خاله زنکی کرده اومده به تو گفته.باید به خودم میگفته.. سوما دلم میخواد خانوادمو هر جایی ببرم به کسی هم ربطی نداره🤨 اسم اون داداشتو دیگه جلو من نیاری... خجالتم نمیکشه مرتیکه🤨 گفتم خیله خب.‌‌من میدونم با خانواده تو....😏 محمدم گفت برو هر غلطی میخوای بکن.. داشتیم همینطور با صدای بلند بگو مگو میکردیم که سارا گوشاشو گرفت گفت بسسسه دیگه...😖 دیوونم کردین😖 با خودم گفتم آخ آخ..چه کاری کردم بهش گفتم...کاش نمیگفتم و خودم از داداشم معذرت خواهی میکردم و تموم😢 باز اینجکری با داداشم لج میشه که😩 همش تقصیر مامانم بود... البته خودمم دهن بینم و سیاست ندارم😬 با داد سارا جفتمون ساکت شدیم و رسیدیم خونه.... پایان قسمت چهارم صلوات برای ظهور امام زمان فراموش نشه🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|بہ‌نام‌اللھ‌آرامش‌دهنده‌قلب‌هـا♥|
•✨🤲🏻🌱•دعای عهد•✨🤲🏻🌱• بخونیم‌براے‌‌فࢪجش . .💚🕊
👌تلنگـــ✨ــــر نـــ✨ـــاب بعضیافڪرمےکنند‌گناه‌یعنے: زیرپاگذاشتن‌مقدسات‌یا خلاف‌اعتقادات‌عمل‌ڪردن‌یا رفتارغیرمومنانه‌انجام‌دادن.. نه‌رفیق؛گنـاه‌یعنےضربه‌زدن‌به‌خودت! وخداازچیزےڪه‌براےتو ضررداشته‌باشه،ناراحت‌میشه.. ــ ــ ــ ــ ــ ــ‹✨🌿›ــ ــ ــ ــ ــ
تمومِ‌خواب‌وخیالم‌تویِ‌بین‌الحرمینِ -یه‌طرف‌آقام‌ابالفضل‌یه‌طرف‌شاهم‌حسینِ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•••·····~🍃🖤🍃~·····••• @bokhtranasmani •••·····~🍃🖤🍃~·····•••
باشَد‌سَهم‌مَن‌اَز‌این‌دُنیا تِکَه‌سَنگی‌کِه‌رویِ‌آن‌نِوِشتِه‌اَست "شَهید‌گُمنام"...♥ 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
sometimes miracles are just people with kind heart happened to cross your road. گاهى وقتها معجزه همون آدمهاى خوش قلبى هستن كه اتفاقى سر راهتون قرار ميگيرن♥️
کࢪبلایۍشدن‌مآ بہ‌همین‌سادگۍاسٺ.. دست‌بࢪسینھ‌گذاریم‌ وبگوییم''حسین''♥🖐🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منو در قبر شما نمیذارن😐 بله هرکیو تو قبر خودش میذارن! اما حواسمون باشه توی قبر خودمون باید حساب کتاب واجبات خودمونو پس بدیم.... 🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•••·····~🍃🖤🍃~·····••• @bokhtranasmani •••·····~🍃🖤🍃~·····•••
هـر‌ڪہ‌مجنون‌حسین‌است‌خوشـٰا‌برحـٰالش چون‌کہ‌لیلای‌دلش،لیلیِـےلیلای‌خداست🥺🤍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•••·····~🍃🖤🍃~·····••• @bokhtranasmani •••·····~🍃🖤🍃~·····•••