eitaa logo
بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی
5.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
914 ویدیو
634 فایل
ناشر اختصاصی آثار تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی؛ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی کانال رسمی @bonyadtarikh تازه های پایگاه: http://iranemoaser.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️خاطرات هاشمی؛ تاریخ یا معرفی‌نامه خانوادگی؟! ⚫️پرونده ویژه /٢ 🔹آقای هاشمی رفسنجانی در خاطره‌نویسی‌های خود تلاش کرده كه با مناسبت یا بی‌مناسبت از افراد و اعضای خانواده سخنی به میان آید! گویا انگیزه اصلی از این خاطره‌نویسی‌ها مطرح كردن و معرفی كردن ، ، نزدیكان و بستگان بوده است، نه روشن و آشكار كردن زوایایی از و انقلاب اسلامی. در خاطرات ایشان آمده است: 🔸«... مهدی و یاسر از این‌كه در صف اول نماز [جمعه] دیده می‌شوند خیلی خوشحال بودند... 🔹... و از مدرسه آمدند، مقداری خوابیدند خسته بودند... 🔸...مهدی و یاسر به برف‌بازی در باغچه مشغول‌اند، گاهی هم دعوا می‌كنند... 🔹... یاسر به درد گوش مبتلا شد و بیدارمان كرد، قرص خورد و خوابید... 🔸... بچه‌ها عفت و مهدی را با لباس در آب انداختند... 🔹... من و عفت و فاطی و مهدی و یاسر برای روزه گرفتن سحری خوردیم!... 🔸... عفت و فاطی و محسن برای مراسم احیا به جامعة‌الصادق رفتند... 🔹... برای اقامه نماز جمعه به دانشگاه تهران رفتم... عفت و بچه‌ها هم آمدند. مهدی و یاسر از این‌كه در فیلم و در صف اول نماز دیده می‌شدند خیلی خوشحال بودند... 🔸... عفت به خانه فائزه رفت... 🔹...دیروقت به خانه آمدم. محسن و عفت بیدار بودند... 🔸...تلفنی با جبهه تماس گرفتم و خبر رفتن فرزندم محسن را به قرارگاه كربلا دادم... وقتی داشتم به مجلس می‌رفتم محسن را دیدم كه لباس بسیجی پوشیده آماده حركت است. لذت بردم...» ◀️جناب هاشمی رفتن به جبهه را با آب و تاب روایت كرده و از خویشتنداری همسرش در برابر به جبهه رفتن فرزندشان چنین بالیده است: «... جالب است كه هم با صبر و منطق برخورد می‌كند و با این‌كه معمولاً غیبت خیلی كوتاه بچه‌هایش را متحمّل نمی‌شود، در این مورد اظهاری نمی‌كند. این روحیه در بسیاری از مادران مسلمان كه فرزندانشان داوطلبانه به جبهه می‌روند وجود دارد...» لیكن به نظر می‌رسد این رفتن به جبهه جنبه داشته و بازدیدی از بوده است؛ ثانیاً بنابر آنچه در خاطرات جناب هاشمی آمده مهندس محسن در تاریخ ١٠/مرداد/۶١ رهسپار شده است، مشخص نیست چند روز یا چند ساعت در مناطق جنگی گذرانده است كه پس از آن، بازدید از در اطراف یزد داشته و متعاقباً در تاریخ دوشنبه اول شهریور ۶١ به تهران رسیده و در جمع خانواده قرار داشته است. (برگرفته از کتاب روایت‌های ناروا، فصل دوم) @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی.
⁉️خاطرات هاشمی؛ تاریخ یا معرفی‌نامه خانوادگی؟! در آستانه سالگرد فوت آقای / /٢ 🔹آقای هاشمی رفسنجانی در خاطره‌نویسی‌های خود تلاش کرده كه با مناسبت یا بی‌مناسبت از افراد و اعضای خانواده سخنی به میان آید! گویا انگیزه اصلی از این خاطره‌نویسی‌ها مطرح كردن و معرفی كردن ، ، نزدیكان و بستگان بوده است، نه روشن و آشكار كردن زوایایی از و انقلاب اسلامی. در خاطرات ایشان آمده است: 🔸«... مهدی و یاسر از این‌كه در صف اول نماز [جمعه] دیده می‌شوند خیلی خوشحال بودند... 🔹... و از مدرسه آمدند، مقداری خوابیدند خسته بودند... 🔸...مهدی و یاسر به برف‌بازی در باغچه مشغول‌اند، گاهی هم دعوا می‌كنند... 🔹... یاسر به درد گوش مبتلا شد و بیدارمان كرد، قرص خورد و خوابید... 🔸... بچه‌ها عفت و مهدی را با لباس در آب انداختند... 🔹... من و عفت و فاطی و مهدی و یاسر برای روزه گرفتن سحری خوردیم!... 🔸... عفت و فاطی و محسن برای مراسم احیا به جامعة‌الصادق رفتند... 🔹... برای اقامه نماز جمعه به دانشگاه تهران رفتم... عفت و بچه‌ها هم آمدند. مهدی و یاسر از این‌كه در فیلم و در صف اول نماز دیده می‌شدند خیلی خوشحال بودند... 🔸... عفت به خانه فائزه رفت... 🔹...دیروقت به خانه آمدم. محسن و عفت بیدار بودند... 🔸...تلفنی با جبهه تماس گرفتم و خبر رفتن فرزندم محسن را به قرارگاه كربلا دادم... وقتی داشتم به مجلس می‌رفتم محسن را دیدم كه لباس بسیجی پوشیده آماده حركت است. لذت بردم...» ◀️جناب هاشمی رفتن به جبهه را با آب و تاب روایت كرده و از خویشتنداری همسرش در برابر به جبهه رفتن فرزندشان چنین بالیده است: «... جالب است كه هم با صبر و منطق برخورد می‌كند و با این‌كه معمولاً غیبت خیلی كوتاه بچه‌هایش را متحمّل نمی‌شود، در این مورد اظهاری نمی‌كند. این روحیه در بسیاری از مادران مسلمان كه فرزندانشان داوطلبانه به جبهه می‌روند وجود دارد...» لیكن به نظر می‌رسد این رفتن به جبهه جنبه داشته و بازدیدی از بوده است؛ ثانیاً بنابر آنچه در خاطرات جناب هاشمی آمده مهندس محسن در تاریخ ١٠/مرداد/۶١ رهسپار شده است، مشخص نیست چند روز یا چند ساعت در مناطق جنگی گذرانده است كه پس از آن، بازدید از در اطراف یزد داشته و متعاقباً در تاریخ دوشنبه اول شهریور ۶١ به تهران رسیده و در جمع خانواده قرار داشته است. (برگرفته از کتاب روایت‌های ناروا، فصل دوم) @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی.
تلاش نافرجام ساواک برای دستگیری حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/94 🔹رژيم شاه به دنبال دستگيرى شمارى از مجاهدان روحانى و بازارى [به‌دلیل تلاش برای انتشار اعلامیه امام خمینی] براى دستگيرى و سركوبى ديگر دست‏اندركاران چاپ و پخش بيانيه امام عليه وارد عمل شد و با تلاش گسترده و شكنجه وحشيانه و غيرانسانى نسبت به دستگيرشدگان، و خانه‏گردى‏هاى گسترده، سرانجام، پنجاه هزار نسخه ، خطاب به حوزه‏هاى علميه را كه بيش از دو ماه پنهان و راكد مانده بود بدون اين‌که بتوانيم حتى يك نسخه از آن را دست كسى بدهيم، يک‌جا كشف و ضبط كرد و دومين اعلاميه امام خطاب به اميرعباس هويدا را نيز كه در آماده چاپ بود به دست آورد. مدير چاپخانه مزبور آقاى را نيز دستگير و چاپخانه او را مصادره كرد و ماشين چاپ و ديگر وسايل چاپخانه را به ساواک انتقال داد. براى دستگيرى نگارنده نيز به منزل پدرم در ‏شهر يورش بردند كه معجزه‏آسا از چنگ آنان رهيدم. 🔸[توضیح آن‌که] بنا بود دومين اعلاميه امام نيز در چاپخانه بزرگمهر به چاپ رسد و همراه با پيام امام به حوزه‏هاى علميه كه از پيش چاپ شده بود در يک زمان، در سراسر كشور پخش شود، بر آن شدم كه پيش از آماده شدن اعلاميه مزبور به ديارم سفر كنم و پس از ديدار با افراد خانواده به تهران باز گردم و براى نشر و توزيع اعلاميه‏هاى امام با آمادگى بيش‌ترى دست به كار شوم. در تاريخ 13 تير 46 كه بيش از هفته‏اى از ورودم به مهدى‏شهر نمى‏گذشت، مأموران ساواک و شهربانى به منزل پدرم يورش بردند، ليكن موفق به دستگيرى من نشدند. در اينجا بايد از شهامت و رشادت خواهرانم در برابر دژخيمان مهاجم ساواک و شهربانى ياد كنم كه دليرانه [در برابر آنان ایستادگی کردند]... 🔹مأموران ساواک و شهربانى ضمن پى‏جويى براى دستگيرى من به يک سلاح كمرى دست يافتند كه جهت از پاى درآوردن شاه در آن را تهيه و آماده كرده بودم و كشف آن موجب شد كه دستگاه جاسوسى شاه تمام نيروى خود را براى دستگيرى من بسيج كند. 🔸من ناگزير جلاى وطن كردم و پس از ماه‏ها دربه‏درى در تاريخ 21 مهر 46 «خائفا يترقّب» به عراق هجرت كردم و در جوار مرقد مطهر حضرت امام علىع در نجف اشرف اقامت گزيدم. (نهضت امام خمینی، ج2، ص320) 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
⁉️خاطرات هاشمی؛ تاریخ یا معرفی‌نامه خانوادگی؟! در آستانه سالگرد فوت آقای / /٢ 🔹آقای هاشمی رفسنجانی در خاطره‌نویسی‌های خود تلاش کرده كه با مناسبت یا بی‌مناسبت از افراد و اعضای خانواده سخنی به میان آید! گویا انگیزه اصلی از این خاطره‌نویسی‌ها مطرح كردن و معرفی كردن ، ، نزدیكان و بستگان بوده است، نه روشن و آشكار كردن زوایایی از و انقلاب اسلامی. در خاطرات ایشان آمده است: 🔸«... مهدی و یاسر از این‌كه در صف اول نماز [جمعه] دیده می‌شوند خیلی خوشحال بودند... 🔹... و از مدرسه آمدند، مقداری خوابیدند خسته بودند... 🔸...مهدی و یاسر به برف‌بازی در باغچه مشغول‌اند، گاهی هم دعوا می‌كنند... 🔹... یاسر به درد گوش مبتلا شد و بیدارمان كرد، قرص خورد و خوابید... 🔸... بچه‌ها عفت و مهدی را با لباس در آب انداختند... 🔹... من و عفت و فاطی و مهدی و یاسر برای روزه گرفتن سحری خوردیم!... 🔸... عفت و فاطی و محسن برای مراسم احیا به جامعة‌الصادق رفتند... 🔹... برای اقامه نماز جمعه به دانشگاه تهران رفتم... عفت و بچه‌ها هم آمدند. مهدی و یاسر از این‌كه در فیلم و در صف اول نماز دیده می‌شدند خیلی خوشحال بودند... 🔸... عفت به خانه فائزه رفت... 🔹...دیروقت به خانه آمدم. محسن و عفت بیدار بودند... 🔸...تلفنی با جبهه تماس گرفتم و خبر رفتن فرزندم محسن را به قرارگاه كربلا دادم... وقتی داشتم به مجلس می‌رفتم محسن را دیدم كه لباس بسیجی پوشیده آماده حركت است. لذت بردم...» 🔹جناب هاشمی رفتن به جبهه را با آب و تاب روایت كرده و از خویشتنداری همسرش در برابر به جبهه رفتن فرزندشان چنین بالیده است: 🔸«... جالب است كه هم با صبر و منطق برخورد می‌كند و با این‌كه معمولاً غیبت خیلی كوتاه بچه‌هایش را متحمّل نمی‌شود، در این مورد اظهاری نمی‌كند. این روحیه در بسیاری از مادران مسلمان كه فرزندانشان داوطلبانه به جبهه می‌روند وجود دارد...» 🔹لیكن به نظر می‌رسد این رفتن به جبهه جنبه داشته و بازدیدی از بوده است؛ ثانیاً بنابر آنچه در خاطرات جناب هاشمی آمده مهندس محسن در تاریخ ١٠/مرداد/۶١ رهسپار شده است، مشخص نیست چند روز یا چند ساعت در مناطق جنگی گذرانده است كه پس از آن، بازدید از در اطراف یزد داشته و متعاقباً در تاریخ دوشنبه اول شهریور ۶١ به تهران رسیده و در جمع خانواده قرار داشته است. (برگرفته از کتاب روایت‌های ناروا، فصل دوم) 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
⁉️خاطرات هاشمی؛ تاریخ یا معرفی‌نامه خانوادگی؟! در آستانه سالگرد فوت آقای /3 🔹آقای هاشمی رفسنجانی در خاطره‌نویسی‌های خود تلاش کرده كه با مناسبت یا بی‌مناسبت از افراد و اعضای خانواده سخنی به میان آید! گویا انگیزه اصلی از این خاطره‌نویسی‌ها مطرح كردن و معرفی كردن ، ، نزدیكان و بستگان بوده است، نه روشن و آشكار كردن زوایایی از و انقلاب اسلامی. در خاطرات ایشان آمده است: 🔸«... مهدی و یاسر از این‌كه در صف اول نماز [جمعه] دیده می‌شوند خیلی خوشحال بودند... 🔹... و از مدرسه آمدند، مقداری خوابیدند خسته بودند... 🔸...مهدی و یاسر به برف‌بازی در باغچه مشغول‌اند، گاهی هم دعوا می‌كنند... 🔹... یاسر به درد گوش مبتلا شد و بیدارمان كرد، قرص خورد و خوابید... 🔸... بچه‌ها عفت و مهدی را با لباس در آب انداختند... 🔹... من و عفت و فاطی و مهدی و یاسر برای روزه گرفتن سحری خوردیم!... 🔸... عفت و فاطی و محسن برای مراسم احیا به جامعة‌الصادق رفتند... 🔹... برای اقامه نماز جمعه به دانشگاه تهران رفتم... عفت و بچه‌ها هم آمدند. مهدی و یاسر از این‌كه در فیلم و در صف اول نماز دیده می‌شدند خیلی خوشحال بودند... 🔸... عفت به خانه فائزه رفت... 🔹...دیروقت به خانه آمدم. محسن و عفت بیدار بودند... 🔸...تلفنی با جبهه تماس گرفتم و خبر رفتن فرزندم محسن را به قرارگاه كربلا دادم... وقتی داشتم به مجلس می‌رفتم محسن را دیدم كه لباس بسیجی پوشیده آماده حركت است. لذت بردم...» 🔹جناب هاشمی رفتن به جبهه را با آب و تاب روایت كرده و از خویشتنداری همسرش در برابر به جبهه رفتن فرزندشان چنین بالیده است: 🔸«... جالب است كه هم با صبر و منطق برخورد می‌كند و با این‌كه معمولاً غیبت خیلی كوتاه بچه‌هایش را متحمّل نمی‌شود، در این مورد اظهاری نمی‌كند. این روحیه در بسیاری از مادران مسلمان كه فرزندانشان داوطلبانه به جبهه می‌روند وجود دارد...» 🔹لیكن به نظر می‌رسد این رفتن به جبهه جنبه داشته و بازدیدی از بوده است؛ ثانیاً بنابر آنچه در خاطرات جناب هاشمی آمده مهندس محسن در تاریخ ١٠/مرداد/۶١ رهسپار شده است، مشخص نیست چند روز یا چند ساعت در مناطق جنگی گذرانده است كه پس از آن، بازدید از در اطراف یزد داشته و متعاقباً در تاریخ دوشنبه اول شهریور ۶١ به تهران رسیده و در جمع خانواده قرار داشته است. (برگرفته از کتاب روایت‌های ناروا، فصل دوم) خرید کتاب «روایت های ناروا مجموعه مقالات علمی؛ نقد کارنامه و خاطرات سیاسی اکبر هاشمی رفسنجانی» 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db