˹✨.🐬˼
زندگۍ زیباست چشمۍ باز ڪن🙂🌸
گردشۍ در ڪوچه باغ راز ڪن
هر ڪه عشقش در تماشا نقش بست
عینڪ بدبینۍخود را شڪست🙃🤞
صبحتون به خیر و شادی🦋🌺
●○●○●○●○ - ●○●○●○●○
⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید
~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🚛 @book_caffe
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱
ڪــافھ ☕️کتـاب📚انقݪابـــ 🇮🇷
فصل اول : این مای تڪه پاره 🚁☘در زمان هخامنشیان هلیڪوپتر داشتیم یا چیزۍ نداشتیم؟ ❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒
...🌺🌝نگاه "ما همه چیز بودیم" و نگاه "ما چیزی نبودیم" ظاهراً دو نگاه است اما در واقع خیلۍ با هم فرق ندارند؛ نتیجه شان یڪۍ است ، این ڪه ڪارۍ از دست ما بر نمۍ آید. اگر بودیم، الان فقط به آن افتخار مۍڪنیم و چه ڪارۍ مهم تر از افتخار ڪردن به گذشته درخشان؟!😐💔اگر هم نبودیم که خب، الان هم نیستیم.💁🏻♀
🔎🦠بعضی ها خیال می ڪنند عیب در این خاڪ و آب و هواست و تا این خاڪ و این آب و این هوا عوض نشود، ماهر چه هم زور بزنیم به جایۍ نمۍ رسیم. خاڪ و آب و هوا هم ڪه فعلا عوض ڪردنۍ نیست و باز هم باید بسوزیم و بسازیم و منتظر روزۍ بنشینیم ڪه بشود خاڪ و آب و هوا را نیز از ڪشوری دیگر مثلا چین وارد ڪنیم.
🥥🍃راستش را بخواهید ، ،« ما» نه همه چیز بودیم و نه هیچ چیز. گاهۍ خیلۍ چیزها بودیم و گاهۍهم خیلۍ چیز ها نبودیم.
🚎تاریخ سرگذشت #داشتن ها و #نداشتن هاۍ ماست، سرگذشت ضعف ها و قوت ها، شڪست ها و پیروزۍ ها و سرگذشت تغییرهاۍ ماست.
#پارت_دو
❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒❒
📗#ایران_چگونه_ایران_شد
✍علۍاصغر_سید_آبادۍ
⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید
~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🚛 @book_caffe
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱
╭──────── • ◆ • ────────╮
༺◍⃟🌧
🌾پادشاهۍ بر فراز قصرش و هنگام دیده بانی از قلمرو وسیع و غنۍ حڪومتش به وزیرش گفت: چقدر خوب بود اگر دنیا مۍ ماند و جدا نمۍ شد.
🍃وزیر آگاهش جواب داد: اگر دنیا از دیگران جدا نشده بود، به تو نمۍرسید و در دست همانها مۍماند.
☄ خوبۍ دنیا در این نیست ڪه با ما بماند؛ خوبۍ ما در این است ڪه از دنیا برداریم و از آن ڪام بستانیم 🚶♂
╰──────── • ◆ • ────────╯
⇆ㅤ◁ㅤ ❚❚ㅤ ▷ㅤ↻
🎙#کلام_علما
📚 مسئولیت و سازندگی
✍#علی_صفایی_حائرۍ
˹🌞.🖇˼✎﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
بہ ڪافہ کتاب انقݪاب بپـــــوندید
~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🚛 @book_caffe
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱
ڪــافھ ☕️کتـاب📚انقݪابـــ 🇮🇷
✍ #محمدعلۍ_جعفرۍ 📗#قصه_دلبری #پارت_سیزدهم 🦋داشتم بال در مۍ آوردم. از دستش راحت شده بودم. ڪنجڪاوۍ
✍ #محمدعلۍ_جعفرۍ
📗#قصه_دلبری
#پارت_چهاردهم
🌚با همان ریش بلند و تیپ ساده همیشگۍ اش آمد. از در حیاط ڪه وارد خانه شد، با خاله ام از پنجره او را دیدیم . خاله ام خندید:« مرجان، این پسره چقدر شبیه شهداست!» با خنده گفتم :« خب شهدا یڪی مثل خودشون رو فرستادن برام!»
✨خانواده اش نشستند پیش مادرم و پدرم. خانواده ها با چشم و ابرو به هم اشاره ڪردند ڪه « این دو تا برن توی اتاق حرفاشون رو بزنن ! » با آدمی ڪه تا دیروز مثل ڪارد و پنیر بودیم حالا باید با هم مۍ نشستیم برای آینده مان حرف مۍ زدیم .
🍁تا وارد اتاق شد، نگاهۍ انداخت به سرتاپاۍ اتاقم و گفت « چقدر آینه ! از بس خودتون رو میبینین این قدر اعتماد به نفستون رفته بالا دیگه!»
⚪️از بس هول ڪرده بودم فقط با ناخن هایم بازۍمۍ ڪردم. مثل گوشۍ در حال ویبره مۍ لرزیدم. خیلۍ خوشحال بود. به وسایل اتاقم نگاه مۍ ڪرد. خوب شد عروسڪ پشمالو و عڪس هایم را جمع ڪرده بودم. 😐😂
✔️فقط مانده بود قاب عڪس چهار سالگۍ ام. اتاق را گز مۍزد. انگار روۍ مغزم رژه مۍ رفت . جلوۍ همان قاب عڪس ایستاد و خندید. چه در ذهنش مۍ چرخید نمۍ دانم!
نشست رو به رویم. خندید و گفت :« دیدید آخر به دلتون نشستم!»😊
#ادامه_دارد
⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید
~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🚛 @book_caffe
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱
زندگۍ ،
سبزترین آیه ،
در اندیشه ۍبرگ🍀🌞
زندگۍ،
💦خاطر دریایۍ یڪ قطره،
در آرامش رود◠◡◠
صبحتون به خیر و شادی🙂🦋
●○●○●○●○ - ●○●○●○●○
⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید
~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🚛 @book_caffe
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱
ڪــافھ ☕️کتـاب📚انقݪابـــ 🇮🇷
⛳️و اگر #خير و حق و صواب پيروز شد ، تو باز خواهی گشت🙃🤞 ؛ وگر نه ....... 😓و فرشته ها همه گريستند.🕸
🦋فرشته #تصمیمش را گرفته بود. پیش خدا رفت و گفت:
«خدایا مۍ خواهم زمین را از نزدیڪ ببینم🤲. اجازه میخواهم و #مهلتی_ڪوتاه. دلم بۍ تاب تجربه اۍ زمینۍ است🙃.»
🌺🖇خداوند درخواست فرشته را پذیرفت.
فرشته گفت:
«تا بازگردم #بالهایم را اینجا مۍ سپارم. این بال ها در زمین چندان به ڪار من نمۍ آید.»
🧚♂خداوند بالهاۍ فرشته را بر روۍ پشته اۍ از بالهاۍ دیگر گذاشت و گفت:
« بالهایت را به امانت نگه مۍ داریم. اما بترس ڪه زمین اسیرت نڪند زیرا ڪه خاڪ زمینم #دامنگیر است.»
فرشته گفت: « باز مۍ گردم، حتما باز مۍ گردم. این قولۍ است ڪه فرشته اۍ به خداوند مۍ دهد😌✅.»
فرشته به زمین آمد و از دیدن آن همه فرشته بۍ بال تعجب ڪرد!!😲
🌷🌝او هر ڪه را ڪه مۍ دید به یاد مۍ آورد. زیرا او را قبلا در #بهشت دیده بود. اما نمۍفهمید چرا این فرشته ها براۍ پس گرفتن بال هایشان به بهشت بر نمۍ گردند.👀
فرشته هر روز چیزۍ را از یاد برد. 🤒
و روزی رسید ڪه دیگر چیزی از آن گذشته دور و زیبا به یاد نمۍ آورد؛ نه #بالش را و نه #قولش را.
فرشته فراموش ڪرد. فرشته در زمین ماند.🌎
فرشته هرگز به زمین بر نگشت. ..
#ادامه_دارد...
#پارت_سه
✍عرفان_نظر_آهاری
📘#پیامبرے_ازڪناࢪ_خانه_ما_ࢪد_شد
⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید
~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🚛 @book_caffe
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱
4_5958710778906280930.mp3
5.11M
#بخند 😊👍 🎧 🧸
༺◍⃟🌞🦋
⇆ㅤ◁ㅤ ❚❚ㅤ ▷ㅤ↻
━━━━━━━━━━━━━━━━
⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید
~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🚛 @book_caffe
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱
🐬.💕رابطه عاشقانه ای با خدا داشت. این را از صحبت های خصوصی اش می فهمیدم. من از بقیه نیروهای رزمنده کوچکتر بودم. غیر مستقیم مرا نصیحت می کرد. یک بار به من گفت: «خدا، خدا، خدا😇 همه چیز دست خداست.🤲
تمام مشکلات بشر به خاطر دوری از خداست. ما باید مطیع محض باشیم. او از سود و زبان ما خبر دارد. هر چی گفته باید قبول کنیم. خیر و صلاح ما در همین است. »🦋🌺
👓🌞بعد به من گفت : این آیه رو ببین، چقدر خدا قشنگ با ما حرف زده. آدم می خواد از خوشحالی فریاد بزنه:
🍁الیس الله بکاف عبده؟
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟
📙خدای خوب ابراهیم
✍#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید
~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🚛 @book_caffe
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱
🕸چه اهمیتۍ دارد؟ اصلا مگر مهم است؟
چه فرقۍ می ڪند ڪه از ڪۍ و چرا مردم این ڪار را مۍ ڪنند؟ ڪسۍ هم نمۍ داند!
🛴مهم این است ڪه باورتان نمۍ شود، اینجا وقتۍ هوا سرد است، مردم از جیب هاۍ همدیگر استفاده می ڪنند. این از همه چیز عجیب تر و مهم تر است
⛄️🌨فڪرش را بڪنید یڪ صبح سرد پاییزی یا یک غروب برفۍ زمستان است و مۍخواهید دستهایتان را ڪه از سرما قرمز شده در جیبتان بڪنید ، اما میبینید که دست یکی دیگر در جیب شماست!
😑خب تعجب می ڪنید و شاید ناچار شوید ڪه شما هم دستتان را در جیب دیگری بکنید تا گرم شوید و دیگرۍهم وقتی سردش مۍ شود دستش را در جیب نفر بعد بڪند و نفر بعد هم در جیب ڪناری اش و ...
🗿شاید خیلۍ هم بد به نظر نیاید همه دست در جیب هاۍ همدیگر بڪنند و گرم بشوند. جیب ها برای استفاده ۍ همه! حتۍ جالب هم به نظر مۍرسد ...
❄️🔥آدم در روزهاۍ سرد دست در جیب هاۍ بسیارۍ می ڪند و گرماۍ جیب هاۍمتفاوتۍ را مۍچشد. اما مردم راضۍ نیستند.
📘شاید دیگران از آسمان می آید
✍سید_علی_شجاعی
⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید
~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🚛 @book_caffe
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱
🪐.✨
ڪاش میشد زندگۍ تڪرار داشت
لااقل تڪرار را یڪبار داشت
ساعتم بر عڪس میچرخید و من
بر تنم میشد گشاد این پیرهن!
آن دبستان،ڪودڪۍ،سرمشق آب
پاۍ مادر هم برایم جاۍ خواب
عمر هستۍ،خوب و بد بسیار نیست
حیف هر گز قابل تڪرار نیست ◠◡◠
⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید
~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🚛 @book_caffe
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱