eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
109 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
با حضور داوطلبانه در جبهه های حق علیه باطل در عملیات والفجر مقدماتی ، زخمی شد و بلافاصله بعد از بهبودی نسبی به جبهه بازگشت . به دنبال عملیات والفجر ۴ ، بعد از تشییع پیکر برادر شهیدش (محمد) ، علی رغم حضور برادر دیگرش (رضا ) در جبهه ، به منطقه جنگی بازگشت و در اسفند ۶۲ در عملیات خیبر عاشورایی شد
۹ شهریور ۱۴۰۰
همرزمانش نقل کرده اند در بحبوحه عملیات خیبر بعد از شهادت حمید باکری و مرتضی یاغچیان در جزیره مجنون، نیروهای خودی از منطقه هلالی به پشت شهرک نظامی عقب نشینی کردند و آذرآبادی مهمات آنها را تامین می کرد که بر اثر اصابت موشک آر.پی.چی. به خودروی تویوتای وی به شهادت رسید. مدتی بعد از شهادت یعقوب ، برادرش رضا آذرآبادی حق نیز به شهادت رسید .
۹ شهریور ۱۴۰۰
گفتنی است پیکر مطهر این شهید به همراه پیکر مطهر سرباز شهید یاور عظیمی دیگر آلاله دوران دفاع مقدس، صبح چهارشنبه وارد تبریز شده و بعد از تشییع روز جمعه بدست نمازگزاران جمعه تبریز، جهت تدفین به گلزار شهدای وادی رحمت منتقل می شود.
۹ شهریور ۱۴۰۰
۹ شهریور ۱۴۰۰
چشمان مادرهمچنان به راه برگشتن پیکر فرزندی که حدود ۳۵ سال پیش رهسپار جبهه‌ها شده، دوخته شده است.
۹ شهریور ۱۴۰۰
«گلزار داودی» مادر سه شهید دوران دفاع مقدس است که صبوری را با اشک و اشک را با انتظار پیوند داده. او را باید کوه صبر نامید، مادری که سه فرزند رشید خود را رهسپار جبهه‌های جنگ کرد تا "وطن" زنده بماند. او پیکر دو فرزند شهیدش را در آغوش کشیده، اما هنوز هم چشم به راه پیکر یکی از فرزندان شهیدش، شب‌زنده‌داری می‌کند.
۹ شهریور ۱۴۰۰
«یعقوب، رضا و محمد آذرآبادی حق» فرزندان دلیر این مادر صبورند، فرزندانی که هنوز هم بعد از گذشت ۳۵ سال نامشان بر اوج دلاوری‌ها درخشان و یاد و خاطره‌شان جاویدان است
۹ شهریور ۱۴۰۰
پیکر «محمد» در همان دوران مقدس به آغوش مادر رسید، اما دو فرزند دیگر وی «یعقوب و رضا» جزو شهدای مفقود الاثر بودند که پیکر یکی از فرزندانش "یعقوب" بعد از ۳۵ سال چشم‌انتظاری حدود یک ماه پیش رجعت کرد و چشمان مادر را از گریه‌های بی امان چشم‌انتظاری تا حدودی رهاند.
۹ شهریور ۱۴۰۰
اما اینجا پایان قصه نیست، هنوز هم یکی از فرزندان این مادر صبور، بی‌نشان و ناپیداست و مادر هنوز هم چشمانش به اشک گره خوره و دائم الدعاست تا نشانی از فرزندش «رضا» برسد.
۹ شهریور ۱۴۰۰
مادر می‌گوید: از نبود فرزندانم غصه می‌خورم، دلتنگ‌شان می‌شوم و هنوز هم در خواب و بیداری وجودشان را در خانه حس می‌کنم، اما فرزندانم به کنار، تمامی زندگی‌مان فدای اسلام و انقلاب. فرزندان من برای تداوم انقلاب و اسلام راه جبهه‌ها را در پیش گرفتند، من نیز با ناراحتی اما با شوق فرزندانم را عازم جبهه‌ها کردم تا پرچم اسلام پابرجا بماند. گویی که خداوند آنها را برای شهادت انتخاب کرده بود، از همان دوران کودکی صالح و با گذشت بودند، در نهایت نیز پای در رکاب جنگ گذاشته و جان خود را نثار راه اسلام کردند.
۹ شهریور ۱۴۰۰
یعقوب و رضا نیز همرزم بودند که در جزیره مجنون در عملیات خیبر شهید شدند، اما پیکرهایشان سال‌ها مفقودالاثر بوده و هست. جنگ که تمام شد خبری از یعقوب و رضا نبود و ما چشم‌انتظار بودیم، ۳۵ سال را با چشم گریان و منتظر گذراندیم. همین که کسی در می‌زد یا تلفن زنگ می‌خورد، می‌گفتیم نکند خبری از فرزندانمان برسد، وقتی می‌شنیدیم پیکرهای شهدا را می‌آورند، گوش به زنگ می‌شدیم که ما را نیز خبر کنند، اما ۳۵ سال خبری نبود.
۹ شهریور ۱۴۰۰