eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
106 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
تقى ايزد، درباره ديگر خصوصيات سردار عسگرى مى ‏گويد: در كارهاى جمعى اهل مشورت بود. ابتدا نظر ديگران را جويا مى‏ شد سپس تصميم آخر را مى‏ گرفت. هميشه به فكر آسايش و تأمين نيازمنديهاى رزمندگان بود و تلاش مى‏ كرد تا حد امكان نيازهاى آنها را تامين كند. در عمليات فاو در جاده شنى در زير آتش شديد دشمن و در حالى كه تا زانو در گل فرو رفته بود، مقدارى كنسرو و غذا بر دوش خود حمل مى ‏كرد و به خطوط اول براى رزمندگان مى‏آورد. مى گفت بچه‏ ها گرسنه هستند اجازه بدهيد سير شوند و با روحيه بهتر بجنگند. همچنين در دشت فاو كنار ام‏ القصر (چهار راه صدام) كه مشهورترين و خطرناك‏ترين نقطه عملياتى بود، به من گفت: «جعبه‏ هاى مهمات را جمع و آتش برپا كن. مى‏ خواهم به بچه‏ ها كباب بدهم.» دشمن در دويست سيصد مترى ما بود. گفتم سيخ نداريم. سنبه كلاشينكف را گرفت و به جاى سيخ از آن استفاده كرد و كباب درست كرد. گفتم امكان دارد دشمن متوجه شود. گفت: «مهم نيست. دشمن فكر مى‏ كند انبار مهمات آتش گرفته است.»
سرانجام، سردار عسگرى در 10 تير 1365 در عمليات كربلاى 1 در دشت مهران، در قلاويزان به شهادت رسيد. پيكر او در منطقه عملياتى باقى ماند و مفقودالاثر شد. تقى ايزد درباره نحوه شهادت او مى‏ گويد:
ايشان به اتفاق يكى ديگر از برادران به طرف قله قلاويزان كه از ارتفاعات بسيار خطرناك و مشرف به دشت مهران است، مى‏ روند. ظاهراً گلوله توپى مى‏ آيد و در كنار آنها منفجر مى‏ شود و بدن آنها را مى‏ سوزاند. احتمالاً جنازه او را اشتباهى به جاى ديگرى انتقال داده‏ اند و يا به عنوان مفقودالاثر (شهيد گمنام) دفن شده است. شهادت او براى رزمندگان بسيار تاسف ‏آور بود.
سردار مرتضى قربانى - فرمانده لشكر 25 كربلا - مى‏ گويد: «اگر لشكر كربلا چهار ستون داشت، يكى از اين ستونها سردار عسگرى بود.»
به خانواده عسگرى به پاس صبر و استقامتى كه در راه انقلاب و جنگ از خود نشان دادند، از طرف فرمانده كل قوا - حضرت آيةاللَّه خامنه ‏اى - نشان فتح اعطا شد.خانم صديقه بهرامى - مادر شهيد محمدرضا عسگرى - پس از پنج سال انتظار در حالى كه مراسم تشييع جنازه شهيد تندگويان - وزير نفت سابق - را از تلويزيون تماشا مى‏كرد، جان به جان‏ آفرين تسليم كرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: وقتی برایم زاری می‌کنید، انگار به سمتم تیر می‌اندازید. 🌷 معرفی 💠 ارائه : خادم الشهدا یازینب (س) 📆 پنج شنبه ۱۴۰۰.۰۸.۲۰ ⏰ ساعت ۲۱:۰۰ 🕊گروه جامانده از شهدا eitaa.com/joinchat/2098397195Cd150cbd0c1 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
حمید احسانی بیرون رفت و وقتی برگشت چند قطعه عکس آورد. یکی از عکس‌ها را روی قاب دیوار گذاشت و گفت: این آخرین عکس من است و به زودی روبری حرم حضرت زینب (س) شهید خواهم شد.
امروز که با همسر شهید احسانی تماس گرفتم، داشت آماده پختن حلوا برای هشتمین سالگرد حمید می‌شد. مردی که چند بار به خواستگاری نرگس رفته بود تا او را راضی به ازدواج کند؛ مردی که آرزوهای زیادی برای زندگی‌ مشترکشان داشت و می‌خواست دخترشان «نادیا» را در ناز و نعمت بزرگ کند، اما وقتی برای اولین بار به سوریه رفت و غریبی نازدانه امام حسین (ع) را در سوریه دید، دیگر نتوانست کنار همسر و دردانه‌اش بماند.
شروع زندگی مشترک نرگس جعفری، همسر شهید مدافع حرم لشکر فاطمیون «حمید احسانی» نخستین روزهای آشنایی با خانواده حمید را این گونه روایت می‌کند: پدر حمید، روحانی بود. در یک مراسم روضه از طریق یکی از آشنایان، خانواده من و حمید را به هم معرفی کردند و بعد از مدتی خانواده حمید به خواستگاری‌ام آمدند. جواب من و حمید منفی بود. چون سن من کم بود و می‌خواستم درس بخوانم.