و ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردای قیامت در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب سلام الله علیها را بدهید که تحمل داغ ۷۲ شهید را نمود. همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهههای نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید، زیرا مادر وهب فرمود: پسری را که در راه خدا داده ام پس نمیگیرم و از خواهران گرامی تقاضامندم که از فاطمه سلام الله علیها، یگانه سرور زنان سرمشق بگیرید و حجاب اسلامی خود را رعایت فرمایید
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
امیدوارم روزی فرا رسد که همه ملت از زن و مرد و تا جوان و کودک به وظیفه اسلامی خود آشنا شوند و مرتکب گناه نشوند. در آخر از مادر گرامی خودم حلالیت میطلبم و امیدوارم از زحماتی که برای من کشید مزد آن را از زینب سلام الله علیها بگیرد و امیدوارم همچون دیگر خانواده شهدا استوار و مقاوم بمانید و کاری نکنید که دشمنان را شاد کند.
ای جوانان عزیز و ارجمند همانطور که امام فرمود: من چشم امیدم به شماست. پس شما هم به ندای هل من ناصر حسین زمان لبیک بگویید و به سوی جبههها حرکت کنید و نگذارید اسلام و قرآن بی یاور بماند.... والسلام. ما بندگان خدا بدنیا آمدهایم تا توشهای برای آخرت جمع آوری نماییم و به سوی زندگی جاوید پر بکشیم.« الهی تا ظهور دولت یارخمینی را برای ما نگه دار» آمین. محمدرضا شفیعی. ۲۵/۱۲/۶۴
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
یکی از همرزمان قدیمی محمدرضا، بالای قبر می گفت: من می دانم چرا بعد از ۱۶ سال سالم برگشته !
او غسل جمعه اش، زیارت عاشورایش، نماز شبش ترک نمی شد. همیشه با وضو بود، هر وقت در مجلس روضه شرکت می کرد یا در سنگر مصیبت می خواندیم، اشکهایش را به بدنش می مالید و گریه می کرد.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
💢شهروند سوئد، شهید مدافع حرم شد.
🌷معرفی #شهید_حسین_زاده
💠 ارائه : خادم الشهدا یازینب
📆 یکشنبه ۱۴۰۰.۰۹.۱۴
⏰ ساعت ۲۱:۰۰
🕊گروه جامانده از شهدا
eitaa.com/joinchat/2098397195Cd150cbd0c1
کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃
eitaa.com/booyenaena
شهروند سوئد، شهید مدافع حرم شد
شهروند سوئد، شهید مدافع حرم شد
حمید تازه شهروند کشور سوئد شده بود که از طریق دوستانش در فضای مجازی از اوضاع سوریه مطلع شد. از آن به بعد دیگر تاب ماندن نداشت و نتوانست نسبت به همنوعان و مردم بیدفاع سوریه بیتفاوت بماند. او وقتی میخواست برگه اعزامش را به امضای خواهرش پریسیما برساند، به او گفت این راه که انتخاب کردهام جانبازی، شهادت و مفقوالاثری در پیش دارد. تو باید همان رسالتی را به دوش بگیری که قرنها پیش از این عمه سادات بر عهده داشت. پریسیما هم همین رسالت را برای خودش انتخاب کرد. حمید وقتی به جبهه میرفت، مرتب میگفت: آنقدر مدافع حرم میمانم تا بیبی من را بخرد. ماند و عاقبت شهادت را در آغوش گرفت.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
برادرتان متولد کجا بود؟ ایران یا افغانستان؟
متولد ایران بود. ما شش خواهر و برادر بودیم که حمید پسر سوم و فرزند آخر خانواده بود. ایشان ۲۱ تیر سال ۶۹ در منطقه طلاب محله تلگرد مشهد به دنیا آمد. ما اصالتاً افغانستانی هستیم. قبل از انقلاب عموی بزرگم به ایران سفر کرد و متأسفانه در راه سفر نزدیک به ایران از دنیا رفت. یکسال بعد پدرم به ایران آمد و به زیارت امام رضا (ع) مشرف شد و یک سال در ایران ماند و بعد به افغانستان بازگشت. پدرم از مریدان امام خمینی (ره) و گوش به فرمان ایشان بود. امامی که فرمود: «اسلام مرز ندارد.» پدرم مجدداً به ایران مهاجرت کرد.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
وقتی به ایران آمدند در کدام شهر سکونت پیدا کردند و شغلشان چه بود؟
ما ابتدا به استان اصفهان و بعد به گلمکان و چناران و بعد مشهد مقدس مقصد مهاجرت کردیم و در نهایت قلب پدرم در جوار امام رضا (ع) غریبالغربا آرام گرفت و ماندگار شد. پدر شغل آزاد داشت و حرفه خاصی را دنبال نمیکرد. ایشان در شهر و دیار خودمان کاسب بودند و وضع مالی خوبی داشتند. به قول قدیمیها ریشسفید منطقه بود. اگر مشکلاتی برای مردم پیش میآمد از هر لحاظ خانوادگی و... به پدر مراجعه میکردند و پدرم بین آنها صلح ایجاد میکرد. ایشان خیلی به رزق و روزی حلال تأکید داشتند و خودشان هم با زیردستان خودشان با نرمی و ملایمت رفتار میکردند
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
شهید در چه خانوادهای رشد کرد؟ میخواهیم بدانیم جمع خانوادگی شما در تکوین شخصیت ایشان چه مقدار تأثیرگذار بود؟
پدر کلاً خودشان به مسائل مذهبی واقف بودند و سواد خواندن و نوشتن داشتند. با اینکه آن زمان سن و سال کمی داشتم، اما به یاد دارم هر زمان بیدار میشدم میدیدم پدرم در حال خواندن قرآن است و همیشه به مسجد میرفت. در وقت نماز صبح خادم مسجد و امام جماعت هم میآمدند. در کل چند نفری بیشتر برای نماز صبح نمیآمدند، اما برای نماز ظهر و شب مسجد خیلی شلوغتر میشد. با اینکه حمید تقریباً سه سال داشت که پدرمان را در سال ۷۳ از دست دادیم، ولی اکثر اوقات در کنار بابا بود. هرجا با بابا میرفت او همراهش بود. هرجا فکرش را بکنید؛ نانوایی، مغازه، مسجد و مراسمات دعا.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
چطور برادری برای شما و خواهر و برادرانش بود؟ از وابستگی عاطفی و رابطهای که به مادر داشت بگویید.
حمید خیلی آرام، شوخطبع و خندهرو بود. برای من بهترین برادر دنیا بود و همه ما خیلی دوستش داشتیم. عاشق مادرم بود. خیلی مادر را تکریم میکرد. همیشه میگفت مادر ما از تو راضی هستیم تو هم از ما راضی باش. هرچند من پسر خوبی برایت نبودم. همیشه همراه مادر بود. اکثر اوقات با مادر سر کار میرفت. خانواده به حرف و نظرهای حمید احترام میگذاشتند. خیلی اهل رفاقت و دوستی بود. در مسیر رفاقت تا پای جان میرفت. اخلاقش با هر سن و سالی جور میشد. کوچک و بزرگ دوستش داشتند، چون متواضع و محجوب بود. خیلی صاف و صادق و اهل حساب و کتاب بود.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان