eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
107 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
به قول یکی از مدافعان حرم؛ درخت اسلام از همان ابتدا با خون آبیاری شده و تا امام زمان(عج) ظهور نکنند این خون‌ها باید ریخته شود و از پدرم می‌خواهم که برای همه ما جوانان دعا کند تا بتوانیم راهشان را ادامه دهیم و اسلحه آنان را به دوش بکشیم.
دختر شهید رفیعی در حالی که چشمانش غرق در اشک است می‌گوید: زمانی که شهدای گمنام دانشگاه فردوسی را به همراه پیکر شهید برونسی تشییع کردند من در مراسم حضور داشتم اما هیچوقت فکر نمی‌کردم یکی از شهدای گمنام پدر خودم باشد و اینکه در مراسم تشییع پدرم شرکت کرده‌ام، هرچند این لیاقت را پیدا نکردم که در مراسم تدفین دانشگاه فردوسی حضور پیدا کنم و به دلیل آشنایی با خانواده شهید برونسی در مراسم بهشت رضا(ع) حضور پیدا کردم. از وقتی فهمیدم می‌گویم کاش یک حسی من را می‌کشاند به سمت دانشگاه فردوسی و کاش آن روز در مراسم تدفین پیکر پدرم حضور داشتم.
وی می‌افزاید: همیشه هر وقت شهید گمنام در مشهد تشییع می‌شد حضور پیدا می‌کردم و از طرفی با شهدای گمنامی که در جزیره مجنون شهید شده بودند حس نزدیک‌تری داشتم، می‌گفتم شاید یکی از این شهدا پدر من باشد، گاهی با آنها درد و دل می‌کردم و می‌گفتم شاید پدرم و یا شاید هم همرزم پدرم باشند.
سختی‌های انتظار یکی از پسران شهید رفیعی می‌گوید: هر خانواده شهیدی که این خبر را بشنود خوشحال می‌شود بلاتکلیفی و انتظار بسیار سخت است. از پدرم خاطره زیادی ندارم؛ من 6 سال بیشتر نداشتم و آن زمان پدرم نیز همیشه در جنگ بود. تنها خاطره‌ای که به یاد دارم این بود که به حضرت ابوالفضل ارادت خاصی داشتند.
وی می‌افزاید: پدرم دوست داشت فرزندان پسرش در سپاه پاسداران مشغول فعالیت شوند و امروز دو تن از برادرانم در سپاه فعالیت دارند و برادر کوچکمان نیز مدافع حرم حضرت زینب(س) است و در حال حاضر در سوریه به سر می‌برد.
💠 معرفی 💠 ارائه : بزرگوار جامانده از شهدا 📆 جمعه ۱۴۰۲.۰۳.۲۶ ⏰ ساعت ۲۰:۳۰ گروه جامانده از شهدا👇🌹 eitaa.com/joinchat/2098397195Ce44ef032f0 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
زندگی و خاطره ای کوتاه از زندگی شهید محمدجعفر سعیدی معرفی سرلشگر شهید محمد جعفر سعیدی
برگ، برگ زندگی کسی را می‌خواهیم ورق بزنیم که در طول حیاتش تمامی دغدغه‌اش خدمت بوده است. سه روز از تابستان سال سی و چهار هنوز نگذشته بود که در روستای احشام قائدها از توابع شهرستان دشتی خداوند محمدجعفر را به خانواده‌اش هدیه داد. مثل تمامی هم سن و سالانش غرق دربازی‌های کودکانه بود. کودکی‌اش با همه‌ی شیطنت‌هایش تمام شد و به مدرسه رفت. ابتدایی‌اش را که خواند و می‌خواست به یک مقطع بالاتر برود و رشد کند، مجبور شد به کویت سفر کند. مشکلاتی که در آن برهه‌ی زمانی تمامی خانواده‌ها با آن دست‌وپنجه نرم می‌کردند. دو سالی را در کویت کمک‌خرج خانواده‌اش بود و بعد از برگشتش به ایران کمک‌خرجی باکار کردنش، برای خانواده شده بود.
نام شهید محمد جعفر نام خانوادگی سعيدی تاربخ تولد 1334/04/03 محل تولد بوشهر - دشتی تاریخ شهادت 1365/10/04 محل شهادت جزيره سهيل عراق مسئولیت معاون گردان