eitaa logo
🇮🇷غواص ها بوی نعنا می ده🇮🇷
110 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
حب حضرت زینب(س) به قدری زیاد بود که نمی‌گذاشت مانع از رفتن وسام شویم «میادة حسن» همسر فرمانده شهید مدافع حرم حزب‌الله «وسام شرف الدین» در پاسخ به این سوال که آیا خانواده شهید، در جریان رفت و آمدها و مبارزات‌شان بودند؟ و با خطراتی که او را در این سفر تهدید می‌کرد مخالفتی نداشتند می‌گوید: همه‌مان می‌دانستیم شهید به سوریه می‌رود، نگرانی داشتیم و این هراس و نگرانی در مقابل او را انکار نمی‌کنیم اما حب و عشق به حضرت زینب(س) بیشتر از این هراس‌ها و دلواپسی‌ها بود. آنقدری زیاد بود که کسی نتواند مانع رفتن او برای دفاع از حرم‌های مقدس شود
او حرفش را با یک مثال تکمیل می‌کند و ادامه می‌دهد: خودمان را اگر لحظه‌ای در زمان اهل بیت(ع) متصور شویم می‌بینیم که اگر ما از اصحاب امام حسین(ع) بودیم آیا ایشان را از اینکه به دفاع نوه رسول خدا برود و دین اسلام را یاری کند منع می‌کردیم؟ هیچوقت اینگونه نخواهد بود
شهید همیشه خنده‌رو بود؛ این لبخند حتی در قبر هم از او جدا نشد همسر وسام شرف‌الدین از خصوصیات اخلاقی شهید، نوع رابطه ایشان با امام خامنه‌ای و امام خمینی(ره) و سید حسن نصر الله و شهید چنین می‌گوید: شهید وسام شخصیتی جذاب و خاص داشت. همیشه بشاش و خنده‌رو بود. انرژی خاصی در صورتش موج می‌زد و لبخندی که همیشه همراهش بود حتی در قبر هم از او جدا نشد. می‌توانم به طور کلی بگویم ایشان مجموعه‌ای از خصلت‌های اخلاقی و ایمانی بود که از مکتب سیدالشهدا(ع) تغدیه می‌شد
همیشه سوره واقعه را تلاوت می‌کرد و از صله رحم بسیار سخن می‌گفت او در ادامه سخنانش؛ بخش دیگری از ویژگی‌های همسر شهیدش را توصیف می‌کند و می‌گوید: او اهتمام زیادی به نماز و مخصوصاً نماز شب داشت. همیشه سوره واقعه را تلاوت می‌کرد و نماز شبش ترک نمی‌شد. از صله رحم بسیار سخن می‌گفت و به آن عمل می‌کرد. او همیشه فانی بودن دنیا را به خود و اطرافیان تذکر می‌داد و بر این اساس می‌گفت که باید از لذت‌های این دنیای فانی هم فاصله بگیریم
علاقه وسام به امام خامنه‌ای طعم دیگری داشت/از فتاوای ایشان اطلاع کامل داشت میادة حسن ادمه می‌دهد: ایشان شخصیتی دوست‌داشتنی داشت نزد همگان مجبوب بود و هرکس چهره زیبای این شهید را می‌دید به محبت و عشق ایشان نسبت به خدا و مسیر شهادت پی می‌برد. شهید وسام علاقه خاصی به امام خامنه‌ای داشت به قول خودمان علاقه‌اش به ایشان طعم دیگری داشت. کتاب‌های ایشان را به خوبی و با دقت مطالعه می‌کرد. از فتاوای امام خامنه‌ای به طور کامل اطلاع داشت و در یک کلام عشق بسیارش به ایشان قابل وصف نیست
امام خمینی(ره) را الگوی خود می‌دانست/می‌گفت پاکی و ایمان نوه رسول خدا را در چهره سیدحسن نصرالله می‌بیند همسر شهید تصریح می‌کند: او همچنین امام خمینی(ره) را نیز الگویی برای خود و دیگر مجاهدان و مایه عزت و افتخار می‌دانست. شهید، سیدحسن نصرالله را بسیار دوست داشت در چهره او پاکی و ایمان نوه رسول خدا را می‌دید و اعتقاد داشت شخصیت این مرد به قدری بزرگ است که حتی ارزش خون و جان او در برابر بزرگی او کوچک و اندک است.
با اصابت گلوله تک‌تیرانداز به قلبش شهید شد او نحوه شهادت همسرش را اینگونه توضیح می‌دهد و می‌گوید: ظهر روز چهارشنبه 27 نوامبر سال 2013 با گلوله تک تیرانداز به پایین قلبش به شهادت رسید و در روز بعد یعنی جمعه تشییع و به خاک سپرده شد. ما در ابتدا باور نمی‌کردم شهادت او را، و این در حالی بود که شهید وسام دائماً و پیوسته به یاد خدا بود و به یاد شهادت همه دوستانی که در کنار او به شهادت رسیده‌اند. او هم مدت‌ها بود که می‌خواست برود. «ولکن سبحان الله» و او کسی است که صبر و بردباری را به خانواده‌های شهدا می‌دهد
در اوج روزهای جنگ و در اوج شقاوت دشمن کانال‌ها را که نماد مقاومت بودند حفظ کردند با قیمت جان، به کانال‌های امروزشان وفا کنیم برای حفظ یادشان       ‌‌‍https://eitaa.com/joinchat/2098397195Ce44ef032f0
🍃🌹معرفی فرمانده تیپ امام حسین (ع) لشکر ۴۱ ثارالله کرمان، شهید کربلای ۵ 💠 ارائه : بزرگوار جامانده از شهدا 📆 یک شنبه ۱۴۰۲.۰۸.۲۸ ⏰ ساعت ۲۲:۰۰ گروه جامانده از شهدا👇🌹 eitaa.com/joinchat/2098397195Ce44ef032f0 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
برای حاج یونس کوه و دشت و بیابان و توپ و تانک، مسلسل و تک تیر انداز دشمن هیچ مانعی به شمار نمی رفت خودش می گفت باید تانک های عراقی را مانند کلید برق که می زنی و روشن می شود همانطور بزنی تا پشت سر هم روشن بشود...
زندگی نامه مشروح سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی در اول فروردین1340 در روستای زنگی آباد- بیست کیلومتری کرمان- به دنیا آمد. چون در روز عید قربان تولد یافت حاجی اش نامیدند و چون پدربزرگش یونس نام داشت، نام یونس را زیبنده تن و روح او دانستند، یونسی که پیام آور خالق هستی است. در هنگامه ای که او پا به عرصه حیات نهاد، خانواده اش در فقر نسبی بسر می بردند. پدرش که به ملاحسین معروف بود، با هیزم فروشی و کشاورزی امرار معاش می کرد. لقمه های حلالش زمینه ساز تولد فرزندی به قامت یک سردار شهید شد. مادرش قمر نام داشت اما بهتر است او را ام قمر بنامیم چرا که قمری پر فروغ همچون سردار یونس به دنیا آورد. ایمان و تقوای پدر و مادر شهید زبانزد خاص و عام بود و هر دو مبادی احکام اسلام و قاری آیات الهی بودند.
یونس از همان اولین روزهای حیاتش طعم تلخ فقر و محرومیت را چشید و در خانواده ای رشد یافت که اگرچه فقیر بودند اما خود را مقید به اجرای احکام شرعی می دانستند. و پاکی و نجابت و عشق به اسلام و اهل بیت(ع) ویژگی ممتاز آنان بود. حاج یونس هنوز به سن تکلیف نرسیده بود که روزه گرفتن را آغاز کرد و به همراه پدرش در نماز جماعت مسجد روستا حضور می یافت و در جلسات قرآن حضوری فعال داشت. دو و نیم ساله بود که خداوند وجودش را قرین برادری به نام مرتضی کرد.
سال های آغازین درس خواندن را در دبستان روستای محل زندگی اش به پایان رسانید. و در سال 1351 وارد مدرسه راهنمایی فواد زنگی آباد شد. دوازده سال از عمر پر برکت او نگذشته بود که پدرش دار فانی را وداع گفت. فصل جدیدی در زندگی اش گشوده شد و مسئولیت سرپرستی خانواده را با از دست دادن پدر که نان آور خانواده بود، پذیرفت. او با کار و درس توأمان هم در جبهه تحصیل علم و هم در جبهه تحصیل معاش، سرپرستی برادر کوچکتر و مادرش را به عهده گرفت. دوران راهنمایی که به پایان رسید برای ادامه تحصیل ناچار شد زادگاه خود را ترک کند و راهی کرمان شود. بالاخره پس از حضور در مدرسه سعادت و دبیرستان امام خمینی(ره) در سال تحصیلی1356-1355 موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. شرایط حاکم بر جامعه آن زمان بی دینی و ظلم و جور ستم شاهی بود، حاجی از این بابت دلی آزرده داشت و هر لحظه آرزو می کرد که زمینه های یک حرکت اسلامی و انقلابی فراهم آید تا بتواند با یاد خدا و عشق به رهایی مردم مسلمان از ستم و جنایات رژیم طاغوت در جهاد فی سبیل الله امت قهرمان ایران، سهیم گردد. در سال های پر التهاب اواخر عمر حکومت پهلوی، و با شروع حرکت مردم مسلمان تحت رهبری
حضرت امام خمینی(ره)، حاج یونس که عشق و علاقه خاصی به امام پیدا کرده بود با به دست آوردن نوار سخنرانی امام(ره) و گوش سپردن به بیانات رهبر کبیر انقلاب اسلامی، با تلاش مضاعف سعی در رساندن نوارها به دیگر همرزمان خود داشت و با پخش اعلامیه های حضرت امام(ره) و چسباندن آن ها بر دیوارهای روستایش نقش اساسی در به ثمر رساندن مبازرات انقلابی در زادگاه خود داشت. حاجی در تمام تظاهرات و راهپیمایی هایی که در شهر کرمان برگزار می شد حضوری فعالانه و پرثمر داشت و شور و هیجان توأم با شعور و آگاهی و ایمان به مکتب رهایی بخش اسلام و پذیرش بی قید و شرط ولایت امر او را در پیگیری راهی که انتخاب کرده راسخ و پا برجاتر می کرد.
بالاخره مبارزات مردم به ثمر نشست و انقلاب اسلامی در22بهمن1357 به پیروزی رسید. حاجی که بخاطر کفالت مادرش از خدمت سربازی معاف شده بود مشتاقانه تمایل داشت که فنون جنگی را بیاموزد تا در صحنه دفاع از انقلاب نوپای اسلامی آمادگی لازم را داشته باشد. وی که از اعضای اصلی شورای اسلامی روستای زنگی آباد به شمار می رفت به محض شروع غائله کردستان با حضور در پادگان قدس کرمان و طی نمودن آموزش های کوتاه مدت نظامی، به منطقه نبرد با ضد انقلاب در خطوط مرزی میهن اسلامی اعزام شد. و این سرآغاز فصل نوینی در زندگی پر رمز و راز شهید اسلام حاج یونس زنگی آبادی بود.
وی از مأموریت نبرد با ضد انقلاب به مرخصی برگشته و در تشییع جنازه پانزده تن از همرزمانش شرکت کرده بود که جنگ تحمیلی عراق بر علیه امت مسلمان ایران آغاز شد. ایشان به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمدند و در پادگان قدس سپاه پاسداران کرمان مشغول خدمت شدند و بارها به جبهه اعزام گردیدند. شهید حاج یونس در عملیات فراوان از جمله بدر، فتح المبین، رمضان، خیبر، والفجر مقدماتی، والفجر1، والفجر3، والفجر4، والفجر8، کربلای1، کربلای4، کربلای5 شرکت کرد ولی به عنوان مربی آموزشی می بایستی تنها به امر آموزش بپردازد اما روح بی قرار و ناآرام ایشان اجازه نمی داد که در پشت خطوط اصلی نبرد بماند و با حضور در عملیات رزمندگان اسلام دوشادوش آنانی که خود آموزش داده بود معناگر ارتباط معلم و متعلم در مکتب اسلام می شد.
ایشان در عملیات فتح المبین به عنوان جانشین فرمانده گردان انجام وظیفه کرد. وی در همان جا پایه گذار آموزش نیروهای بسیجی حاضر در خط مقدم گردید. با شروع عملیات رمضان و در اثنای این عملیات به عنوان مسئول آموزش نظامی تیپ، و سپس لشکر ثارالله به خدمت مشغول شد. سپس به واحد طرح و عملیات لشکر پیوست و در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر1 به عنوان مسئول واحد محور و فرمانده خط حضوری فعال داشت. و در عملیات والفجر3 از ناحیه پشت شدیدا مجروح شد اما با آن که حال عمومی رضایت بخشی نداشت مجددا در عملیات والفجر4 خود را به منطقه عملیاتی رساند که از ناحیه ریه مورد اصابت گلوله قرار گرفت. وی با همین
وی با همین حال در عملیات خیبر حضور یافت و به عنوان فرمانده خط، فعالانه به نبرد با متجاوزان ادامه داد و در جزیره شمالی مورد اصابت ترکش از ناحیه دست و پا واقع شد. با حضور در عملیات آزادسازی " ميمک" تنها دو ماه از مجروحیت شدیدش گذشته بود که به عنوان نماینده فرمانده لشکر انتخاب گردید. شهید حاج یونس ضمن انجام وظیفه در آماده سازی منطقه عملیاتی بدر نیز با سمت فرمانده خط و مسئول محور حضور داشت و پس از مدتی به عنوان مسئول محور لشکر ثارالله به منظور آماده سازی منطقه عملیاتی والفجر8 به منطقه اعزام شد. در عملیات مزبور نیز مورد اصابت گلوله از ناحیه ریه قرار گرفت و به شدت مجروح و به مدت سی روز در بیمارستان مدائن تهران بستری شد. آزاد سازی مهران و حضور در کربلای1 یکی دیگر از افتخارات سردار دلاور سپاه اسلام شهید حاج یونس است. آماده سازی منطقه عملیاتی کربلای4 و حضور در این عملیات با سمت فرمانده تیپ امام حسین(ع)
و حضور در این عملیات با سمت فرمانده تیپ امام حسین(ع) و مسئول محور، ایثارگری ها و فداکاری های به یاد ماندنی حاج یونس را به کمال می رساند. در عملیات کربلای5 حاج یونس به عنوان جانشین فرمانده لشکر به واحدهای مختلف لشکر ثارالله معرفی می شود.
دوران مسئولیت های اجتماعی سردار حاج یونس با معافیت از خدمت مقدس سربازی به دلیل کفالت مادرش، آغازگردید و پس از آن که آموزش های نظامی را از طریق بسیج مستضعفان فرا گرفت با طی مراحل گزینش در اواخر سال1359 به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و در پادگان قدس سپاه پاسداران کرمان مشغول به خدمت شدند. در همین ایام تصمیم به ازدواج می گیرد و دخترخاله خود را برای تشکیل خانواده انتخاب می کند و در سال 1361 پیوند زناشویی خود را با خانم طاهره زنگی آبادی می بندد و حاصل ازدواجش دو فرزند به نام های مصطفی و فاطمه شد که از ایشان به یادگار مانده است. شهید حاج یونس در سال 1364 به مکه معظمه مشرف شدند و زائر خانه خدا گردیدند.
سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی بیش از آن که در پست های مختلف و کلیدی لشکر ثارالله بتواند مراحل ترقی را طی کند، مراحل کمال و انسانیت را طی کرد. ایشان از کودکی روحیه دینی داشت. رعایت حدود شرعی در زندگی و انجام عبادات واجب و مستحب مهمترین دغدغه خاطر حاجی بود. توجه بیش از حد به نماز اول وقت و به جماعت برگزار کردن آن می نمود. در هر مکانی ابتدا به نماز می ایستاد سپس کارهای دیگر را انجام می داد. نمازهای شبانگاهی توأم با سوز و گداز عرفانی به جا می آورد. به این اصل اعتقاد داشت که هرچه داریم از ائمه است به این دلیل اهتمام ویژه ای به حضور در مراسم روحانی دعاهای عرفانی مانند دعای کمیل، توسل، ندبه و زیارت عاشورا داشت و خالصانه به عزاداری برای ائمه معصومین می پرداخت
دائم از عظمت خدا یاد می کرد. و در رعایت احترام به پدر و مادر زبانزد خاص و عام بود. ایشان غرور، خودبینی، غیبت و بدگویی دیگران را از خود کاملا رانده بود. حتی یک ساعت از وقت خود را به بیهوده نمی گذراند و در اوقات فراغت مطالعه کتاب خصوصا کتاب های شهید مطهری را در دستور کار خود قرار داده بود. به ورزش باستانی خیلی علاقه داشتند و دیگران را نیز تشویق می کردند که آن را دنبال کنند. اهل تجملات و زرق و برق نبود و همیشه لباس ساده می پوشید اما همان لباس های ساده را منظم و تمیز نگهداری می کرد. عقیده داشت همانطور که خداوند انسان را آفریده است روزی اش را هم می رساند پس دست نیاز به سوی غیر خدا دراز کردن شرک است. لذا ساده می خورد و ساده می پوشید و ساده می زیست. کمک های پنهانی به خانواده های محروم و مستضعف می کرد. روی حلال و حرام بسیار حساس بود و با آن که مال و اموال آنچنانی نداشت اما حساب خمس و زکاتش را فراموش نمی کرد.
در کارهای آموزش نیروهای رزمنده تند و سختگیر بود اما در منزل بسیار انعطاف پذیر و در هر حالی کمک دهنده به همسرش در امور منزل بود. در کار امر به معروف و نهی از منکر بسیار جدی بود. هیچ وقت مشکلات کاری اش را در منزل مطرح نمی کرد که اهل منزل نگران شوند. کارهایش را از قبل برنامه ریزی می کرد و سر وقت معینی انجام می داد. دقت و نظم و وفای به عهد از خصلت های مهم ایشان بود. به آنچه می گفت عمل می کرد. همیشه جلودار رزمنده ها بود. در انجام وظیفه بسیار جدی و با مسئولیت کار می کرد. اولین فردی بود که وارد منطقه عملیاتی می شد و آخرین فردی که از منطقه بیرون می رفت. عقیده داشت که چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم برایمان فرقی نمی کند ما باید وظیفه مان را انجام دهیم. ایشان با فشار کاری فراوان امر آموزش را انجام می داد تا رزمندگان در جبهه ها آمادگی کامل داشته باشند و از حملات ناگهانی دشمن نهراسند. هیچ گاه احساس خستگی، ناامیدی، یأس یا مانند آن در چهره اش مشاهده نمی کردند. روحیه استقامت و صبر حاجی زبانزد همه بود. در انجام کار پشتکار و جدیت خاصی به خرج می داد. در سخت ترین لحظات نبرد لبخند زیبایی بر لبان حاج یونس نقش می بست که حکایت از توکل بالای ایشان به خداوند منان می کرد. امانت دار و راز نگه دار بود، خصوصا در حفظ اسرار نظامی. همیشه احترام مافوق و زیردست خود را نگه می داشت. در سازماندهی نیروها ملاک تقوا، تسلط نظامی و آموزش کافی افراد را در نظر می گرفت. شجاعت در تصمیم گیری، ذهن تحلیلگر و نقادش منجر می شد که در هر لحظه حضورش در جبهه خلاقیت و ابتکار خاصی بروز دهد. وی از نبوغ خدادادی و استعداد بی نظیر در امر دفاع و حمله نظامی برخوردار بود.