eitaa logo
🇮🇷غواص ها بوی نعنا می ده🇮🇷
109 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 شب دوم عملیات؛ ما می بایستی خودمون رو با خودروی جیپ ،به منطقه ای در انتهای اروند رود میرساندیم... تا شبانه بوسیله هاورکراف ما رو به فاو ، انتقال دهند.. سر شب راه افتادیم... از نخلستان های آبادان در دل تاریکی شب و با چراغ های خاموشِ جیپ حرکت کردیم.. توی تاریکی مطلق، بین راه ماشین خراب شد 😱 همه معادلات ما بهم خورد... از رفتن و رسیدن به سر قرار ناامید شده بودیم به یکباره خسروان ادعایی کرد😳 گفت نگران نباشید ...☝️ من الان ماشین رو تعمیر میکنم...😏 ناگفته نماند که اهل امور فنی بود ... جعبه آچار را برداشت و یه راست رفت زیر ماشین... کاملا حرفه ای و سریع دیفرانسیل ماشین رو باز کرد و تعمیر و دوباره سرجاش گذاشت... یه مرتبه گفت: ماشین تعمیر شد.. حرکت کنیم.😊 ما هم متعجب و متحیر از کاری که کرده بود.😳 راه افتادیم و به موقع هم تونستیم سر قرار برسیم... صبح در فاو بودیم .... و به لطف خسروان 😊 در عملیات هم شرکت کردیم... نزدیکی های ظهر بود که خسروان و کنگری رو دیدم که گوشه ای ایستاده و طبق معمول مشغول صحبت و بگومگو بودند... از بیژن اصرار.... از خسروان امتناع..... وقتی قضیه رو جویا شدم...🤔 بنظرتون چه میگفتند...... !!!؟؟؟ بیژن به خسروان اصرار میکرد که تو رو جون هر کی دوست داری بیا و قبول کن که همه ی ثواب های نماز شب هایم برای تو.... وثواب تعمیر ماشین.. در دل تاریکی شب.. و جا نماندن ما از عملیات برای من......😶😶 و خسروان زیر بار نمیرفت که نمیرفت 😂 میگفت: ثواب نماز شب های تو رو چیکارش کنم آخه یه چیزی بگو که بدرد دنیایم بخوره😂 ببینید من در جنگ با کی ها سر میکردم🤔 💠گروه
👆👆👆 مصطفی از سال 1356 فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کرد. در این دوره تلاش جدی داشت که هر طور امکان دارد، اعلامیه های امام را به دست مردم برساند. مصطفی در 24 سالگی، با خانم طیبه حاجی زاده ازدواج کرد و مدت زندگی مشترک آنها 10 سال بود. حاصل این زندگی مشترک سه فرزند به نام های: مجتبی، ملیحه و فاطمه می باشند. خیلی فداکار بود و دوست داشت مشکلات دیگران را حل کند و همه را به صبر و استقامت دعوت می کرد. با خانواده رفتار ملایم و خوبی داشت و در کارهای خانه به همسرش کمک می کرد. همرزمش می گوید: مصطفی همیشه می گفت: اگر مشکلی برایتان پیش آمد ابتدا آن را با همسرتان مطرح کنید و با آنها مشورت کنید. در اوایل جنگ، جزء اولین کسانی بود که به استخدام سپاه در آمد و از مشهد به جبهه اعزام شد. با شروع جنگ، او یک سال چریک مصطفی چمران بود و می گفت: یک سال سلاح نداشتیم و با چوب دستی می جنگیدیم. مصطفی در این مقطع، در بیسیج مسجد 72 تن نیز فعالیت می کرد. 💠گروه
🔻 ‍ اسمش خسروان بود... راننده ی من در روزهای جنگ 😊 بارها بهش گفته بودم ..اگه خبر شهادت یا زخمی شدنت رو بشنوم ؛حسابی برات میخندم 😊 تا اینکه در عملیات کربلای پنج زخمی شد و اتفاقا خودم رفتم بالای سرش... و به قولم عمل کردم و با خنده احوالش رو پرسیدم ...😊 کارمند شرکت نفت بود.... سابقه اش در جنگ بیشتر از من بود.. البته حضورش فقط در عملیات ها بود... و با تموم شدن عملیات خسروان هم غیبش میزد.. از هر حربه ای برای گرفتن پایان ماموریت استفاده میکرد... بعد از عملیات بدر که مانع از رفتن اش شدم از یه حربه عجیب استفاده کرد..که بماند....😉 من هم ناچارا برای حفظ آبرو بهش پایانی دادم..📩 تا اینکه قبل از عملیات والفجر هشت. دوباره برگشت... آدم عجیبی بود.. به قول امروزی ها اُپِن ...😊 و به قول دیروزی ها کمی دریده ...😊 فرستادمش سنگر بیژن کنگری ... فردی که نماز شبش نمیگذشت و تمام مستحباتش بجا بود... هنوز مدتی از همسنگری شون نگذشته بود که یه شب دیدم بیژن کنگری با داد و فریاد وارد سنگرِ فرماندهی شد و ابراز نارضایتی شدید از معاشرت و همسنگری با خسروان گله ها کرد...!!!😊 کنگری میگفت: قطعا اگر ما در جنگ عدم فتح داریم... یه علتش خسروان است....😠 خلاصه قانع اش کردم که مدارا کند. طبیعی بود ... بیژن اهل تهجد بود .. شبا که برای نماز بیدار میشد.. خسروان داد می زده .. برادر ما میخواهیم بخوابیم 🤒 اگر ریا کاری نیست برو بیرون نماز بخوان مثل مولا علی.... اگر نه در سنگر مزاحم خواب ما نشو. ..😴 خلاصه گذشت تا عملیات والفجر هشت شد... 👇👇👇 💠گروه
خدایا! عاشقم کن زندگینامه: امیر حاج امینی (۱۳۴۰ - ۱۳۶۵) امیر حاج امینی بیسیم‌چی گردان انصار لشگر ۲۷ در سال ۱۳۴۰ دیده به جهان گشود شهید امینی در سال ۱۳۶۵در کربلای شلمچه به شهادت رسیدعکس لحظه شهادت این شهید حس معنوی خاصی را به بیننده القاء... امشب ساعت 22 گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84 💠گروه
خدایا! عاشقم کن زندگینامه: امیر حاج امینی (۱۳۴۰ - ۱۳۶۵) امیر حاج امینی بیسیم‌چی گردان انصار لشگر ۲۷ در سال ۱۳۴۰ دیده به جهان گشود 💠گروه
دو عکس از شهید امیر حاج امینی بیسیم‌چی گردان انصار از لشگر27 محمد رسول الله (ص)است، توسط آقای احسان رجبی به ثبت رسیده است. 💠گروه
امیر حاج امینی از جمله دلاورمردان عرصه دفاع مقدس است. وی در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید 💠گروه
این عکس‌ها در تاریخ ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۵ و در کربلای شلمچه در جنوب کانال پرورش ماهی گرفته شده است. این دو عکس ازجمله تاثیرگذارترین عکس‌های گرفته شده از شهدای دفاع مقدس است. 💠گروه
از این که بنده بد و گنه کار خدایم، سخت شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم، آرزوی مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود. به راستی که (ان الانسان لفی خسر) هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم؛ جز این که دلم را به دو چیز خوش کرده ام؛ یکی این که با این همه گناه، دوباره مرا به سرزمین پاک و اخلاص و صفا و محبت باز گرداند؛ پس لابد دوستم دارد و سر به سرم می گذارد؛ هر چند که چشم دلم کور است و نمی بینم و احساسش نمی کنم؛ اگر چنین نبود، پس چرا مرا به این جا آورد؟ دوم این که قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدی هایم، بسیار دلسوزم. لحظه ای حاضر به تحمل هر گونه رنجی می شوم؛ بله به این دو چیز دلم را خوش کرده ام. 💠گروه
نقل قولی از برادر شهید: روزی سرمزار امیر نشسته بودم دیدم جوانی با ظاهری حزب‌اللهی مانند کنار من آمد و گفت: «شما با این شهید نسبتی دارید؟!» گفتم: «من برادرش هستم»، او گفت: «حقیقتش من از اول مسلمان نبودم اما بنا به دلایلی به اجبار و به ظاهر مسلمان شدم اما قلباً مسلمان نشده بودم تا اینکه برحسب اتفاق عکس برادر شما را دیدم، وقتی عکس را دیدم حال عجیبی به من دست داد. انگار این عکس با من حرف می‌زد، پس از آن قلباً به اسلام روی آوردم و الآن مدتی است که هر پنج‌شنبه به اینجا می آیم.»- بهشت زهرا/ قطعه29. وصیت نامه شهید امیر حاج امینی: 💠گروه
سلام بر خدا و شهیدان راه خدا و بندگان پاک و مخلص او. بعد از مدت‌ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می‌دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده‌ام و آن در این جمله خلاصه می‌شود: خدایا! عاشقم کن. 💠گروه
دنیا برای ضعیف نفسان، یک گرداب هلاکت است. اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم، وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است. خوشا آن کس که به یاری او، در این گرداب هلاک گردد 💠گروه
ای حسین! ای مظلوم کربلا! ای شفیع لبیک گویان! ندای هل من ناصرت را من نیز لبیک گفتم (به خواست او) شفاعتم کن و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم و ای خدا... . 💠گروه
بسیار بد و ضعیفم و در مقابل گناه، یارای مقاومت ندارم؛ زیرا هنوز نشناختمت و حتی در راه شناختت نیز زحمت نکشیده ام؛ زیرا ضعیف و پایبند به این دنیایم و نمی توانم از خوشی ها و آسایش های محض و پوشالی این دنیا دل بکنم و در راه شناختت سختی کشم؛ سختی ای که پر از شیرینی و لذت است؛ ولی افسوس که این سختی و حلاوت نصیبم نمی گردد. 💠گروه
پس ای پروردگار من! اگر دوستم داری که مرا به این جا آورده ای، پس مرا به آرزویم که... برسان و یا به این خاطر که نمی توانم باعث رنجش کسی شوم، پس بیا و مرا مرنجان و خشنودم کن و مرا با خودت... . 💠گروه
خالقا! تو را به خودت قسم، تو را به پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت قسم، بسیار عاشقم کن. اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت چیزی کاسته نمی شود و زیانی به تو نمی رسد. همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی 💠گروه
اگر چنین کنی، دیگر هیچ نخواهم؛ چون همه چیز دارم. می دانم اگر چنین کنی، از این بند، رهایی یافته و دیگر به سویت پر... . خدایا! دل شکسته و مهربانم را مرنجان. تو خود گفتی که به دل شکستگان نزدیکم؛ من نیز دل شکسته دارم. 💠گروه
ای کسانی که این نوشته را یا بهتر بگویم این سوز دلم و این درد دل نمی دانم چه بگویم این تجربه تلخ و یا این وصیت نامه یا این پیام و یا در اصل این خواهش و تقاضای عاجزانه را می خوانید، اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایق ترین بنده ها هم می توانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند؛ البته در این امر شکی نیست؛ ولی بار دیگر به عینه دیده اید که یک بنده گنه کار خدا به آرزویش رسیده است. 💠گروه
یا رب زِ کرم، بر من درویش نگر هر چند نیَم لایق بخشایش تو بر حال من خسته دل ریش نگر 💠گروه
حال که به عینه دیدید، شما را به خدا قسم، عاجزانه التماس و استدعا می کنم بیایید و به خاکش بیفتید؛ زار زار گریه کنید و امیدوار به بخشایش و کرمش باشید و با او آشتی کنید؛ زیرا بیش از حد مهربان و بخشنده است. فقط کافی است یک بار از ته دل صدایش کنید؛ دیگر مال خودتان نیستید و مال او می شوید؛ دیگر هر چه می کند، او می کند و هر کجا می برد، او می برد؛ ولی در این راه، آماده و حاضر به تقبل هر گونه سختی و رنج، همانند مظلوم کربلا حسین و پیامدار او زینب باشید؛ هر چند که سختی و رنج های ما در مقایسه با آنها نمی تواند قطره ای در مقابل دریا باشد. بله، خداگونه شدن، مشقات و مصائب دارد.... 💠گروه
شنبه 7/4/65 ساعت 5 بعدازظهر بنده مخلص و گنهکار، امیر حاج امینی 💠گروه
گوشه ای از سخن احسان رجبی در مورد عکسی که پس از شهادت شهید حاجی امینی از او گرفته است: بعد رفتم سراغ امیر حاجی امینی. او هم راحت آرمیده بود. گویی مدت هاست كه در خواب است. چهره درشتی از او گرفتم و بعد تمام قد. هیچ وقت فكر نمی كردم كه عكسی كه می گیرم به این اندازه مشهور شود. خوشحالم از این كه این عكس آرامش خاطری است برای همه خانواده های شهدا. آنها كه عكس و تصویری از شهادت فرزندانشان ندارند و نمی دانند چه حالی داشته وقی به شهادت رسیده است. وقتی خانواده های شهدا آرامش و زیبایی شهید حاجی امینی را می بینند قطعاً تسلی پیدا می كند. 💠گروه
دو عکس از شهید امیر حاج امینی بیسیم‌چی گردان انصار از لشگر27 محمد رسول الله (ص)است، توسط آقای احسان رجبی به ثبت رسیده است. 💠گروه
این عکس‌ها در تاریخ ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۵ و در کربلای شلمچه در جنوب کانال پرورش ماهی گرفته شده است. این دو عکس ازجمله تاثیرگذارترین عکس‌های گرفته شده از شهدای دفاع مقدس است. 💠گروه