eitaa logo
🇮🇷غواص ها بوی نعنا می ده🇮🇷
109 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
ساعت ۲ نیمه شب برای انجام نافله شب بلند شدم، دیدم در دستشویی بسته است ولی از داخل صدای شیر آب و شستشو می آید.  هر چه در زدم كسی باز نكرد بالاخره فریاد زدم تا در را باز كند. در باز شد و دیدم حاج احمد (شهید امینی) پاچه های شلوار را تا زانو بالا زده و در حال تمیز كردن دستشویی های پادگان است. من شرمنده این حركت ارزشمند فرمانده گردان شدم قبل از اینكه من باب سخن را باز كنم حاج احمد گفت: مبادا تا من زنده ام جایی این مطلب را عنوان كنی كه من در روز قیامت دامن تو را می گیرم.
#شهید_احمد_امینی
شهید احمد امینی از نگاه پدر/ شهادت حق فرزندم بود
راوی: همرزم شهید احمد امینی سردار شهید احمد امینی در سال 1342 در روستای محمد آباد از توابع رقسنجان به دنیا آمد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور پیدا کرد و فرمانده گردان 410 غواص لشكر 41 ثارالله بود. وی سرانجام در تاریخ 21 بهمن ماه 1364 و در عملیات والفجر8 در منطقه اروند به شهادت رسید.
#شهید_احمد_امینی
احمد من بچه ی خوبی بود، خیلی خوب . حقش بود برود جبهه ی جنگ و شهید شود؛ درست مثل علی اکبر امام حسین (ع) .
شهید احمد امینی رنجبر، يكم شهريور 1342، در روستاي لاهيجان از توابع شهرستان رفسنجان متولد شد. تا دوم‌ متوسطه درس‌خواند. پاسدار بود، با سمت فرمانده گردان ويژه خط‌شكن و غواص لشكر 41 ثارالله به جبهه اعزام شد. بيست‌و‌يكم بهمن 1364، در اروندرود بر اثر اصابت‌تركش‌به سر، شهيد شد. مزار وي در زادگاهش ‌‌واقع است.
3 خاطره پیرامون شهید «احمد امینی» را مرور می کنیم: ***ننه صغری (مادر شهید) دو قلو حامله بود . هنگام وضع حمل اول احمد به دنیا آمد و چهار پنج دقیقه بعدش محمود. وقتی گفتند دوقلو بچه دارم ، فهمیدم که زندگی ام خوشمزه تر می شود؛ فقط باید چهار من بیشتر گندم و پنبه و ارزن بکارم
خاله ی بچه ها پرسید اسمشان را چی می گذاریم. ننه صغری گفت: احمد و محمود. همین شد اسمشان . مادر می فهمد بچه کی شیر می خواهد . با هم شروع کردند به ونگ ونگ زدن . ننه صغری پرسید :« چکارشان کنم؟ شیر می خواهند
آن ها را در بغل گرفتم و توی گوش هر دوشان اذان گفتم. اول توی گوش احمد که بزرگ تر بود و بعد هم محمود. خیلی خوشمزه بود. وقتی که می دیدمشان کیف می کردم . وقتی احمد و محمود به دنیا آمدند ، زندگی مان شیرین تر شد . دستمان باز شد و مشتی تر شدیم . باید هم خوش قدم باشند . وقتی دو تا بچه در شکم مادر باشند و مادر در پی زحمت و عرق ریختن باشد ، بچه از خون او رشد می کند . یک چنین بچه ای خواهی نخواهی بزرگ که شد ، می شود رزمنده ای که عشقش می گیرد برود جبهه و شهید شود . قدم پر برکتشان هم به همین خاطر بود .
** بزرگ که شدند ، کیف می کردم وقتی به نماز می ایستادند . انگار دنیا را به من می دادند . احمد، شـب که می خواست بخوابد، می گفت :«بابا! صبح، اول من را برای نماز بیدار کن. من نمازم را می خوانم، بعدش خودم بقیه را صدا می زنم. »
عشق بچه همین بود . خدا شاهد است که چهار پنج روز جلوتر از ماه رمضان روزه می گرفت و بـه پیـشواز می رفت . دعا و زیارت و نوحه را خیلی دوست داشت ، به خاطر همین ها هم به جبهه رفت
احمد اهل دعا و نماز بود ، ولی از ورزش هم غافل نمی شد . عشقش فوتبال بود . به لاهیجان می رفت و بـا بچه ها فوتبال بازی می کرد . وقتی پا زیر توپ می زد ، کیف می کرد . قلدرتر از برادر دیگرش بود . اهل کتک خوردن هم نبود . الان یک سنگ توی خانه داریم که وزنش هفت من و نیم است ؛ یعنی بیست و یک کیلو . توی بچگی این سنگ را یک دستی بلند می کرد . تا بیکار می شدند ، با برادر بزرگ ترشان که شهید شد ، ورزش می کردند . هر دوشان هم قلچماق بودند .
* خیلی با ادب و با اخلاق بود . تا حرفی از دهانم درمی آمد ، مثل برق انجام می داد . رعـایـت حـال همـه را می کرد و خیلی افتاده بود . خاک از دیوار می ریخت ولی از احمد نمی ریخت . دل سوز مردم بود . اگر توی مدرسه شان بچه ای بی کفش بود ، نمی گذاشت این غم توی دلش فرو رود ، بالاخره یک جوری کمکش می کرد . با این که قلچماق بود ، ولی نشد یک بچه ای بیاید پیش من و از احمد شکایت کند . به جایش قلچماق بود ، نه بی جا .
احمد من بچه ی خوبی بود ، خیلی خوب . حقش بود برود جبهه ی جنگ و شهید شود ؛ درست مثل علی اکبر امام حسین (ع) . راوی : پدر شهید
کجایند مردان بی ادعا
وصیت نامه شهید احمد امینی
توصیه می کنم شما را و هر آنکسی که این وصیت نامه به او می رسد اینکه از خدا بترسید و در اعمال خود اخلاص را حفظ کنید و یاد خدا را فراموش نکنید و آگاه باشید که خداوند ناظر بر اعمال شماست و توصیه می کنم شما را به پیروی از امام و کوتاهی نکردن در اجرای فرامین آن بزرگوار. سعی کنید که اعتقادات خود را در اصول و فروع قوی سازید تا در سختی ها نلغزید.
بسم الله الرحمن الرحیم انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّه اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمدا رسول الله و اشهد انّ علیا و اولاده المعصومین حجج الله.
درود و سلام بر مهدی موعود و نایب بر حقش امام خمینی و درود و سلام بر ارواح مطهر شهداء اسلام.
انگیزه ای که باعث آمدن من به جبهه شد احساس تکلیف شرعی و اسلامی من بود اما اینکه چگونه این توفیق نصیب من شد باید بگویم که من لایق چنین سعادتی نبودم و خدا می داند که آنچه مرا به جبهه آورد درخواستی بود که در کنار مرقد مطهر حضرت رضا سلام الله علیه از ایشان نمودم و لطف و عنایت آن بزرگوار مرا به اینجا کشید.
توسل جستن به ائمه اطهار علیهم السلام توصیه ای است که من به تمام کسانی که خواهان رسیدن با این سعادت هستند و خود را آماده نمی بینند می نمایم.
اگر در این راه توفیق شهادت نصیب من شد از پدر و مادر مهربانم می خواهم که در سوگ من بیتابی نکنند چرا که من امانتی بودم که چند روزی به دست شما بودم و صاحب اصلی آن را باز گرفت انّا لله و انّا الیه راجعون و خداوند شما را بدینوسله آزمایش می نماید و امیدوارم که از این آزمایش سربلند بیرون آیید و نیز اگر جسد من ناپدید شد افسوس مخورید که جسد هر کجا باشد روز قیامت برانگیخته خواهد شد و اگر تأسفی هست باید بر مظلومیت و ناپدید بودن تربت زهراء سلام الله علیها خورده شود
توصیه می کنم شما را و هر آنکسی که این وصیت نامه به او می رسد اینکه از خدا بترسید و در اعمال خود اخلاص را حفظ کنید و یاد خدا را فراموش نکنید و آگاه باشید که خداوند ناظر بر اعمال شماست و توصیه می کنم شما را به پیروی از امام و کوتاهی نکردن در اجرای فرامین آن بزرگوار. سعی کنید که اعتقادات خود را در اصول و فروع قوی سازید تا در سختی ها نلغزید.
از پدر و مادر مهربانم و همچنین کلیه برادران عزیزم و تمام اقربا و نزدیکانم و دوستان ارجمندم می خواهم که مرا ببخشد و از بدیهای من چشم بپوشند مخصوصاً دوستان نزدیکم که بیشتر با آنان همراه بوده ام
من پدر عزیز خود را در اجرای وصایای خود صاحب اختیار می کنم.
یک رو روزه از من قضا شده است که آن را بجا آورید و نیز احتیاطاً دو سال نماز صبح را بدهید بخوانند و نماز آیات که چهار تا یادم هست که خوانده ام اما قبلا فکر می کنم مرتب نخوانده باشم.
بالاخره آنطور که حکم شرعی است اجرا کنید و دویست تومان به آقا مرتضی بدهید. خداوندا بر طول عمر رهبر انقلاب امام خمینی تا قیام امام مهدی بیافزا.
#شهید_احمد_امینی
#شهید_احمد_امینی