شاید شیرینترین و جالبترین قسمت این مراسم این بود که خطبه عقد این شهید والامقام به صورت تلفنی توسط رهبر معظم انقلاب خوانده شده است. همسر شهید در روایت آن لحظات میگوید: نوید سر سفره عقد، قرآن را که دستش گرفت، نیت کرد و قرآن را باز کرد تا هر صفحهای که آمد باهم بخوانیم؛ آیه اول صفحه را که دید، لبخند زد و با آرامش نگاهم کرد، چشمانش از شوق برق میزد، آیه 23 سوره احزاب دلش را آرام کرده بود.
#دست_نوشته_زیباو_جالب_رمضانی #شهید_نوید_صفری
شهید صفری 15 آبان سال گذشته در عملیات آزادسازی شهر البوکمال در استان دیرالزور سوریه زخمی شده و به اسارت تروریستها در آمد. دیگر از این شهید خبری نشد تا اینکه 20 روز بعد با آزادی کامل این شهر راهبردی از دست تروریستهای تکفیری، پیکر مطهر او پیدا شد. با یافتن پیکرش مشخص شد که او همچون ارباب بیکفن خود امام حسین(ع)، مظلومانه به شهادت رسیده و سر از تنش جدا شده است.
#دست_نوشته_زیباو_جالب_رمضانی #شهید_نوید_صفری
این شهید والامقام وصیت کرد که پیکر مطهرش را در حرم امام رضا(ع) طواف داده و در جوار شهید مدافع حرم رسول خلیلی با لباس پاسداری به خاک بسپارند.
به مناسبت ماه مبارک رمضان، در ادامه بخشی از دستنوشتههای رمضانی شهید نوید صفری را مشاهده میکیند.
#دست_نوشته_زیباو_جالب_رمضانی #شهید_نوید_صفری
خدایا عمرم را بگیر و به عمر آقایم بیفزای. خدایا اعضا و جوارحم را در راه خود فدا کن و استخوانهایم را در راه دین خود خرد کن و ایمان را با گوشت و خون من درآمیز و بعد گوشت و خون من را در راه دین خود فدا کن و خونم را جاری و گوشتهایم را له و خرد کن ولی فقط مرا به غیر خود واگذار مکن که از همه این حالات و اتفاقات سختتر و تحملناپذیرتر است. 1394/04/12 16 رمضان"
#دست_نوشته_زیباو_جالب_رمضانی #شهید_نوید_صفری
شهید صفری ارادت خاصی به شهید مدافع حرم رسول خلیلی داشت؛ در ادامه متن و عکس یکی از دست نوشتههای شهید صفری خطاب به شهید خلیلی را مشاهده میکنید.
#دست_نوشته_زیباو_جالب_رمضانی #شهید_نوید_صفری
"سلام به خون شهیدان! سلام به ارواح شهیدان! سلام به انگیزه شهیدان! سلام به روزی که متولد شدند و روزی که در خون خود غلطیدند و شهید شدند. سلام به مدافعین حرم آل الله! و سلام به محمدحسن(رسول) خلیلی
#دست_نوشته_زیباو_جالب_رمضانی #شهید_نوید_صفری
رسول جان سلام! از روز اولی که بر مزار تو آمدم و تو را در آنجا آرام دیدم و با یک دل پرشور و بیطاقت از محاصره عمه جان زینب(س) و آن شعر که روی مزار تو حک شده بود دیدم، از همان زمان دل به تو دادم و هر پنج شنبه که با دوستان به بهشت زهرا(س) میآمدم، حتما به تو سر میزدم. تا این که یک روز خود تنهایی به آنجا آمده بودم و بر سر مزار تو نشسته بودم ناگهان متوجه تاریخ تولد تو شدم و این که شما چهار ماه از حقیر کوچکتر از لحاظ سنی هستید و الا که شما بزرگ و چراغ راه ما هستید و ناگهان قلبم از جای کنده شد و به خود گفتم خاک عالم بر سرت که رسول چهار ماه از تو کوچکتر است، جهاد کرد و یک سال است به مراد دل و به زیارت ارباب رفته است و تو تنها کاری که میکنی این است که بر سر مزار او میآیی و روضهای میخوانی؛ از همان جا تمام سعی خودم را کردم که به تو برسم و این جاماندگی و دور افتادن را جبران کنم.
#دست_نوشته_زیباو_جالب_رمضانی #شهید_نوید_صفری
من از دیار حبیبم به دور افتـادم
بیا بیا گل نرگس برس به فریادم
#دست_نوشته_زیباو_جالب_رمضانی #شهید_نوید_صفری
یا صاحب الزمان(عج)! از شما خواهش میکنم که بساط رفتن حقیر مذنب را فراهم کن. رسول جان! وقتی خاطرات شما را شنیدم که آخرین باری که به تهران آمدی و پیکر رفیق شهیدت را آورده بودی و ساعت دو بامداد به دوستت زنگ میزنی و در گلزار شهدا قرار میگذاری و 72 ساعت هم نخوابیده بودی، کاملا خسته و بیتاب بودی طوری که دوستت میپرسد چه شده و ناراحت میگویی از شهدا جاماندم و باید شهید شوم و او میخندد و تو جدی به او میگویی من شهید میشوم و باز او میگوید تو این کاره نیستی و تو میگویی حالا خواهی دید و آن دیدار آخرین دیدار تو میشود."
#دست_نوشته_زیباو_جالب_رمضانی #شهید_نوید_صفری
در ادامه دست نوشتهی زیبای دیگری از این شهید بزرگوار که بسیار عبرتآموز است را مشاهده میکنید.
«دوست دارم در منتهای بیکسی باشم. در منتهای گمنامی دوست دارم بدنم زیر آفتاب سه شبانهروز بماند. دوست دارم بدنم از زخمهای جای پای دشمنان خدا و دین پر باشد و دوست دارم سرم را از پشت سر ببرند، همه این ها را دوست دارم زیرا نمیخواهم فردای قیامت که حضرت زهرا(س) برای شفاعت امت پدرش ظهور میکنند من با این جسم کم ارزش خود سالم حاضر باشم.
#دست_نوشته_زیباو_جالب_رمضانی #شهید_نوید_صفری
دوست دارم وقتی نامه عمل من باز شد و سراسر گناه بود حضرت اشارهای و نگاهی به بدن من کنند و بگویند به حسینم او را بخشیدم. انشاءالله خدا ما را فردای قیامت شرمنده حضرت امابیها(س) قرار ندهد. به ما رحم کن ای ارحم الراحمین! و ای ستارالعیوب! و ای غفار الذنوب!»
#دست_نوشته_زیباو_جالب_رمضانی #شهید_نوید_صفری
صبح عاشورای سال ۱۳۳۷ حسینعلی در زرین شهر اصفهان در دستان خسته پدر کشاورزش جای گرفت و در سایه تربیت عالمانه پدر رشد نمود. در سن ۷ سالگی به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک دیپلم تحصیل نمود.
#زندگینامه_شهید
#حسین
#قجه_ای
#شهید_شهادت_دفاع_مقدس
از کودکی علاقه زیادی به ورزش کشتی داشت و به عنوان قهرمان اول شهرستان و استان اصفهان برای چند سال متوالی معرفی گشت و به مسابقات انتخابی تیم ملی راه یافت. سال ۱۳۵۳ وارد فعالیتهای سیاسی شد. سال ۱۳۵۶ به قم مهاجرت کرد و توسط مأموران ساواک دستگیر شد. چند مرتبه نیز به منظور فعالیتهای سیاسی به شیراز و قم سفر کرد
#زندگینامه_شهید
#حسین
#قجه_ای
#شهید_شهادت_دفاع_مقدس
با پیروزی انقلاب به استخدام کمیته درآمد، چندی بعد به همراه دوستانش سپاه پاسداران زرینشهر را بنیان نهاد و خود نیز سبزپوش این نهاد مقدس گردید. قجهای سپس به عنوان مسؤول یک گروه به سنندج رفت و چهارماه در این شهر خالصانه خدمت کرد. در بازگشت به زادگاهش مسئولیت عملیات سپاه پاسداران زرین شهر را به او سپردند.
#زندگینامه_شهید
#حسین
#قجه_ای
#شهید_شهادت_دفاع_مقدس
برای مدتی نیز مسؤولیت توپخانه سپاه مریوان و دزلی را پذیرفت. هنوز مدتی نگذشته بود که به عنوان مسؤول عملیات سپاه مریوان و دزلی معرفی گردید. حسین ماهها با ضدانقلاب جنگید و در عملیات محمد رسول الله(ص) با سمت فرمانده عملیات حاضر شد.
#زندگینامه_شهید
#حسین
#قجه_ای
#شهید_شهادت_دفاع_مقدس
بعد از شرکت در عملیات فتح المبین با سمت فرمانده گردان سلمان فارسی در عملیات بیتالمقدس شرکت کرد و سرانجام در جاده اهواز – خرمشهر در تاریخ ۱۳۶۱/۲ / ۱۶ در سن ۲۴ سالگی شربت شهادت را نوشید و بر اثر اصابت گلوله به سرش به دیدار حق شتافت.
#زندگینامه_شهید
#حسین
#قجه_ای
#شهید_شهادت_دفاع_مقدس
وصیت نامه شهید حسین قجه ای
ای افراد باایمان شما را چه شده که به وقتی به شما گفته شود در راه خدا برای مبارزه با دشمنان حق و عدالت حرکت کنند به زمین سنگینی میکنید.
#زندگینامه_شهید
#حسین
#قجه_ای
#شهید_شهادت_دفاع_مقدس