بابا مصطفی! میدانیم که دخترانت را چقدر دوست داشتی و حتماً هم نگذاشتی تا قبل از عروجت، آبی در دلشان تکان بخورد، اما این را هم میدانیم که با خود «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» را بارها زمزمه کردی و گفتی مگر دختران من از دختران دردانه سرورم حسین علیهالسلام عزیزترند؟ مگر خون همسر من از خون ربابه خاتون سلاماللهعلیها رنگینتر است؟
💎#_معرفی_برادران_مدافع_حرم #_شهیدان_مصطفی_ومجتبی_بختی
💎معرفی #شهید_سید_محمود_میرحسینی
💠 ارائه : جناب جامانده از شهدا
📆 جمعه ۹۹.۰۴.۲۷
⏰ ساعت ۲۲:۰۰
🕊گروه به یاد شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃
eitaa.com/booyenaena
روزی که شهید مدافع حرم به جای «ولنتاین» جشن میگرفت
💎معرفی #شهید_سید_محمود_میرحسینی
روز ولنتاین خیلیها هدیه روز ولنتاین میگرفتند اما سیدمحمود میگفت: من این مناسبت را قبول ندارم، ولنتاین برای غربیهاست
💎معرفی #شهید_سید_محمود_میرحسینی
30خرداد امسال اولین سالگرد شهادت سید محمود میرحسینی بود. شهیدی که اگر نگوییم هیچ وقت، لااقل خیلی کم در موردش صحبت شده است. جوانی دهه هفتادی که به شهادت رسید و حالا بیش از یکسال است در قطعه 50 گلزار شهدای بهشت زهرا آرمیده و سارا شهباز همسر 22 ساله سید محمود و تنها دخترشان ثمینه سادات بدون او زندگی می کنند و روزگار را با خاطرات و عکس های شهید عزیزشان می گذرانند. این اولین گفتگوی همسر این شهید با رسانه هاست
💎معرفی #شهید_سید_محمود_میرحسینی
مخالف ازدواج بودم اما دیدنش نظرم را عوض کرد
شوهر دختر خاله ام معرف ازدواج ما بود. او با پدر محمود همکار بودند و مدت زیادی هم را می شناختند. در واقع ازدواج ما کاملاً سنتی بود. وقتی دخترخاله ام موضوع را مطرح کرد همه خانوادهام مخالف بودند، خودم هم تمایلی به ازدواج نداشتم. ۱۷ سالم بود و می گفتم الان برای من زود است. اما به اصرار دختر خاله م و شوهرش قرار شد سید محمود همراه خانوادهاش به منزل ما بیاید تا فقط با هم آشنا شویم. یعنی اصلا بحث خواستگاری نبود، فقط به احترام آنها پدرم پذیرفت تا به عنوان آشنایی به خانه ما بیایند.
💎معرفی #شهید_سید_محمود_میرحسینی
*سر به زیری اش مرا مجذوب کرد
وقتی خانواده شهید میرحسینی آمدند خانه ما شخصیت محمود خیلی به دلم نشست. حالا همان خانواده ای که مخالف بودیم با دیدن محمود نظرمان برگشته بود. او بسیار چشم پاک و سر به زیر بود، همین حیا و سر به زیری اش باعث جلب نظر ما شده بود. برادرم به قدری در همان مدت جلسه اول او را دوست داشت که اصرار می کرد این پسر خوبی است، نه نگو و با او ازدواج کن
💎معرفی #شهید_سید_محمود_میرحسینی