eitaa logo
🇮🇷غواص ها بوی نعنا می ده🇮🇷
109 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
نحوه شیمیایی شدن در عملیات والفجر۸  موسوی از نحوه جانبازی خود می‌گوید: «درگیری مرزی بود عراق نیرو دریایی را به گلوله بست ‏‏و مسؤولیت من تحویل گرفتن مهمات و بردن پشت خاکریز بود. 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
در مسیر حرکت چند نفر کارگر سوار کردیم وقتی پیاده شدند دیدم یکی از آن‌ها پشت خاکریز رفت به دنبالش رفتم و گفتم بیا این طرف، دیدم با بیسیم حرف میزند متوجه شدم جاسوس است تا خورد کتکش زدیم ‏و بعدم بردیم تحویلش دادیم. 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
در عملیات والفجر ۸ جزء راهیان کربلا به ‏عنوان رزمنده رفتم و در کرخه به عنوان نیرو تدارکاتی رفتم؛ روز ‏‏۲۴ اسفند ۶۴ وارد منطقه شدیم؛ عراق در غروب، آن منطقه را بی‌نهایت بمباران شیمیایی ‏کرد، اعلام کردند که بچه‌ها ماسک‌هایشان را بزنند 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
من هم ماسکم را زده بودم، موقع اذان که شد، رفتم سنگر تدارکات غذا بیاورم کسی نبود ‏ انگار چیزی به من الهام ‏شده باشد، از سنگر تدارکات خارج شدم و این دومین باری بود ‏که به من الهام شد نمانم و جان سالم به در بردم؛ یکی زمان انقلاب که بدون سلاح  ‏قصد درگیری با یک ‏اشرار را داشتم و نمی‌دانستم مسلح است و دوم عدم توقف در مقر تدارکات بود من ماسکم را باز کردم که بروم و از شط وضو بگیرم و برای نماز مغرب و عشاء آماده ‏شوم. 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
چند لحظه بعد همان سنگر تدارکات با اصابت موشک دشمن منفجر شد. همین طور که آمدم لب خاکریز، از بالای آن ‏لیز خوردم و لب آب قرار گرفتم. گازها سنگین‌تر از هوا هستند کنار خشکی و کنار آب تجمع کرده بودند خلاصه من وضو گرفتم تا نماز بخوانم، نماز مغرب را که خواندم، نماز عشاء را دیگر نتوانستم بخوانم. داشتم ‏خفه می شدم، وقتی که بچه‌ها من را در این وضعیت دیدند مرا به بیمارستان انتقال دادند. حالت عادی نداشتم و یادم رفت ‏ماسکم را با خودم ببرم. 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
مسیری که باید تا رسیدن به بیمارستان طی کنیم نیز بمباران شیمیایی شده بود و من هم ‏که ماسک همراهم نبود به شدت به مشکل شیمیایی‌ام اضافه و شرایطم بدتر شد. بعد از آن من به طور صد در صد ‏شیمیایی شدم».‏ 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
شوک برقی خواب را برای همیشه از من گرفت‏ سید غضنفر از مشکلات شیمیایی می‌گوید و درمانی که منجر به بی‌خوابیش شد: بعد از مدتی که تحت درمان بودم چند پزشک تصمیم گرفتند به من شوک برقی وارد کنند و ۱۲ جلسه، یک روز در میان به من شوک برقی می‌دادند و نتیجه این شد که از نیمه سال ۶۵ تاکنون، بعد از شوک برقی و آسیب به مغزم من را از خواب محروم ‏کردند ‏و من یک ثانیه هم به خواب نرفته‌ام و ۲۴ ساعت در هوشیاری کامل به سر می‌برم. 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
اوایل خیلی برایم مشکل بود و با همه بد خلقی می‌کردم فامیل مبلغی پول به من داد و با ‏هزینه شخصی برای درمان به دوبی رفتم که میسر نشد و تنها بیماری بودم که در زمان قعطنامه در بیمارستان بستری ‏بودم و موقع برگشت برای مدتی بخاطر رفتن به دوبی حقوقم را قطع کرده بودند». 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
حالت خلسه تنها راه درمان خستگی و آرامش جانباز شب‌های بیداری از درمان مجروحیتش می‌گوید: «زمانی یک نفر را معرفی کردند که می‌تواند من را  بخواباند من شش ‏جلسه رفتم ولی موفق نشد فقط یاد ‏گرفتم در حالت ‏خلسه کمی آرامش پیدا کنم. 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
خَلسه حالت خاصی از آگاهی که بدن در وضعیت آرامش یا تن‌آرامی (ریلکسیشن) بوده و ذهن کاملاً آگاه و بیدار باشد. در این حالت امواج ذهنی در شرایط آلفا قرار می‌گیرند و تلقین‌پذیری انسان افزایش می‌یابد. 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
در مکان خلوت و آرام که حالت خلسه بیشتر ‏هست دوتا سنگ پیدا می‌کنم یک سنگ در شاهرگ گردنم و یک سنگ در پیشانی می‌گذارم و تسبیحات حضرت زهرا (س) را ‏می‌خوانم که از گردن به پایین سبک می‌شود و احساسشان نمی‌کنم» 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
کوه‌های دنا سید غضنفر را در خلسه‌های خستگی همراهی می‌کنند و سکوت و آرامش خود را با او شریک می‌شوند. از رودخانه ماربر که مأمن لحظه‌های خستگی‌اش است و در سکون صد د رصدیش حرکت می‌کند و با خیره شدن در آب در فرکانس‌های مثبتش اثر می‌گذارد تا کوه سربلند دنا که با هزار دلبری و جلوه‌اش سکوت و آرامش بیشتری را برایش به ارمغان می‌آورد و آرامش عجیبی می‌گیرد و برای لحظه‌ای خستگی رخت سفر بر می‌بندد تا آرامشی گذرا مهمان وجود پر مهرش شود. 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
خواب نمی برد مرا، کرده دلم بهانه‌ات، هرطرفی نظر کنم، مانده به جا نشانه‌ات... ‏ سید غضنفر ادامه می‌دهد: «خداوند تبارک و تعالی خواب را برای آساش همه موجودات جهان هستی آفریده است که تجدید قوا کنند و ‏روز بعد شاد به زندگی ادامه بدهند. در آن لحظات اول فشار زیادی را تحمل می‌کردم و بنا بر این گریه می‌کردم و پذیرش و یادآوری این لحظات برایم سخت بود و هر کاری می‌کردم خوابم نمی‌برد. اوایل زندگی برایم سخت بود و به سختی می‌گذشت؛ به همه گیر می‌دادم ولی با خواندن آیه ان مع العسیر یسری ... آرامش پیدا کردم و فهمیدم وقتی خلقت خودم را زیر سوال ‏ببرم خودم را زیر سوال برده‌ام پس خدا را شکر کردم و از او خواستم تا مرا در تحمل سختی‌ها صبور گرداند».‏ 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
جانباز بی‌خواب سرزمینم از انس گرفتن با بیداری شبهایش این چنین می‌گوید: «هرجا بروم ابزار کارم ‏هست مثلا در کوه وقتی خسته می‌شوم جای صافی پیدا می‌کنم و به این صورت که لوله یا سنگی زیر پام قرار می‌دهم و بالشی را زیر شاهرگ گردنم می‌گذارم و چیزی هم روی پیشانی‌ام قرار می‌دهم، عضلات را می‌کشم و ۳۴ مرتبه تسبیحات حضرت زهرا (س) را می‌گویم که اگر در کوه باشم از سنگ استفاده می‌کنم‏ که این بستگی به محیط و ‏اینکه ‏چگونه از این حالت بیرون بیایم دارد. 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
درست است که دوست دارم یک دل سیر بخوابم طوری که آسمان لحافم باشد، زمین تشکم و سنگ هم بالش من باشد ولیکن راضی ‏به آن چیزی هستم که سرنوشت برای من رقم زده آنچه باعث تحمل من شده است تنها ذکر خدا است الا بذکر الله تطمئن القلوب ‏این را با تمام وجودم درک می‌کنم و می‌دانم که اگر روزی بخوابم برای همیشه خوابیده‌ام و بیدار نمی‌شوم». 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
  هر که در خواب خیال لب خندان تو دید               خواب از او رفت و خیال لب خندان ننشست وضعیت این روزهای سید سخت اما شیرین می‌گذرد وقتی از شهرستان سمیرم راهی پادنا و روستای رهیز شدیم هر لحظه آرامش را در لحظه لحظه طبیعت زیبای دنا احساس می‌کردیم روستایی خفته در دامن گل افشان دنا، سرزمینی سبز در دامن کوه‌های سر به فلک کشیده دنا که در تابستان گرم مرهم سفید برف بر چهره مادرانه‌اش نقش بسته بود. 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
صدای طبیعت در گوش جان می‌پیچید و خبر از آیه‌های الهی می‌داد و سیدی که خود نشانی از آیات صبر و استقامت و ایثار بود. 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
آخرین کلام سید غضنفر، شهید شب زنده‌دار سید غضنفر موسوی جانبازی از جنس استقامت و ایثار بزرگ شده سختی‌ها و هجرت، انیس غم و گمنامی فرزند، همگام انقلاب و همراه جبهه و جنگ، امروز تنها سخنش نرفتن زیر بار حرف زور و ظلم و تنها هدفش زنده نگه داشتن یاد شهدا و حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران است با تکیه کلام انقلاب می‌کنم و تعبیری که از مرگ دارد و مرگ را حیات جدیدی در ادامه زندگی دنیوی می‌داند و خطاب به جوانان می‌گوید: باید شهدا را قدر بدانیم، این نظام را قدر بدانیم و جوانان کشور هم به خودشان اعتماد داشته باشند و در کارها به خداوند توکل کنند. 🌷جانباز معزز دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در پیشگاه خداوند شهادت می‌دهم؛ بسیجی‌ها اسوه‌ها و سنبل رزمندگان زمان انبیاء و اولیا هستند و نباید با بودن چند غیر بسیجی در لباس آنان همه را به یک چشم دید.... 🌷معرفی 💠 ارائه : جناب جامانده از شهدا 📆 یک شنبه ۹۹.۰۷.۱۳ ⏰ ساعت ۲۱:۰۰ 🕊گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
ناجي همه عمليات‌هاي دفاع مقدس زندگینامه: میرقاسم میرحسینی 🌷معرفی
میرقاسم میرحسینی در سال ۱۳۴۲ در روستای صفدرمیربیک در نزدیکی شهر زابل به دنیا آمد. 🌷معرفی
وی کوچک‌ترین فرزند خانواده حاج مرادعلی میرحسینی بود. میرقاسم تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای جزینک به پایان رساند و برای ادامه تحصیل رهسپار هنرستان کشاورزی شهر زابل شد. 🌷معرفی
پس اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه پاسدارن درآمد و در واحد پذیرش مشغول به خدمت شد و پس از چند ماه کار و تلاش صادقانه و خالصانه برای گذراندن دوره عالی برگذیده شد. 🌷معرفی