eitaa logo
🇮🇷غواص ها بوی نعنا می ده🇮🇷
109 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
453.8K
سوال 5 چه چیزهایی در زندگی روزه مره، ما را از خدا دور میکند؟چطور میشه با آن ها مقابله کرد؟ 👤استاد شب نگار
852.4K
سوال 6 معیار برای یک رئیس جمهور انقلابی و جوان چیست؟ 👤استاد شب نگار
603.9K
سوال 7 با این مشکل اقتصادی که در دنیا هست رئیس جمهور بعدی کار گشا هست یا نه؟ 👤استاد شب نگار
396.7K
سوال 8 تصمیم گیرنده برنامه اقتصادی کیست؟ 👤استاد شب نگار
699.3K
سوال 9 چرا امام علی در زمان کشتن عثمان وقتی که گروهی برای کشتن عثمان اقدام کردن امام برای نجات جان آن افرادی را به میدان فرستاد و تمام قد از آن دفاع کرد؟ 👤استاد شب نگار
1.39M
سوال 10 برای تشکیل دولت جوان وحزب الهی وشناساندن آن چه وظایف وتکالیفی داریم؟ 👤استاد شب نگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷معرفی شهیدی که ازجوانی آرزوی شهادت داشت... روحانی 💠 ارائه : جناب جامانده از شهدا 📆دوشنبه ۹۹.۱۱.۲۷ ⏰ ساعت ۲۱:۳۰ 🕊گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
امام جمعه ناصریه عراق شهادت سید العذاری را تسلیت گفت
درسال 1367قمری مصادف با 1325 شمسی درروستایی در حوالی نجف به نام رمیله به دنیا آمد _ از سادات حسینی بود و نسبش به زید شهید فرزند امام سجاد می رسید ، مادرش نیزعلویه بود که بعدها در زندانهای بعث عراق به لقاء الله پیوست
_حجت الاسلام والمسلمین شهید سید جوادعذاری از همان کودکی با رفتن به مجالس عزای حسینی  وشنیدن خطبه های سید الشهدا درتعزیه ها به زبان اصیل عربی عشق وافری ازشهدای کربلا وخطبه های امام ع  دروجودش حاصل شده بود دردوران نوجوانی شیفته زهد وتقوا
وعرفان شخصیت نورانی آیت الله سید محسن حکیم ( پدرشهید سید محمد باقرحکیم ) شد که درآن زمان مرجعیت علی الاطلاق عراق را به عهده داشت و بسیاری اوقات درملاقاتهای عمومی جهت کسب فیض دردفترشان حاضر می شد. تحت تاثیر حالات مرحوم آیت الله حکیم وبه توصیه ایشان درحالی که درمیان عشیره وخویشانش تعداد کمی طلبه وجود داشت وعلی رغم مخالفت برخی اقوامش وارد حوزه علمیه شد وبعد ازچند سال با آیت الله شهید سید محمد باقر صدر آشنا و در درسشان شرکت می کرد
با آیت الله سید کاظم حایری ( از شاگردان خاص شهید صدر و فرزند مرحوم آیت الله سیدعلی حائری ) آشنا شد وبعد از مدتی به واسطه شهید صدر با همشیره ایشان وصلت نمود قبل ازانقلاب زمانی که امام خمينی به نجف اشرف آمدند شدیدا مجذوب امام شد و به خدمت ایشان شرفیاب می شد وازحضورش بهرمند می گشت
بعد ازتاسیس حزب الدعوة الاسلامية توسط آیت الله صدر، یا همان زمان و یا بعدها به عضویت این حزب درآمد وخالصانه  درخدمت به دین واسلام تلاش می نمود ایشان مدتی وکیل آیت الله صدر در شهر خُرنابات دیاله شد ودرآنجا به فعالیت های تبلیغی می پرداخت
به دلیل مبارزات و سخنرانیهای پی در پی علیه رژیم بعث عراق حکم  جلب واعدام اوازسوی این رژیم صادر شد ايشان حدود هشت سال  تحت  تعقیب حكومت ، همواره در خفا و انتقال از شهری به شهر دیگر بود . یک بار نیروهای امنیتی بعث عراق محل مخفی اورا شناسایی کرده وبه آنجا هجوم آوردند و در اثرضربات لگدهای وحشیانه آنها پاهای همسرش  آسیب دید وبه موجب همان آسیب ها بعدها در سنین میانسالی توان راه رفتن را از دست داد شهيد عذاری درآن جريان  توانست از چنگ آنها نجات يابد مدتی بعد باکمک حاج آقای دعایی سفیر وقت ایران درعراق و با پیگیریهای برادر خانمش شهید سید محمد علی حائری  با نام مستعار و پاسپرت جعلی در سال1358شمسی در حالی که همه داراییش را  درعراق رها کرده بود به همراه خانواده همچون آوارگان به ایران هجرت كردند اما برادر خانم او مرحوم سید محمد علی حائری در عراق ماند وبعد از مدتی توسط حزب بعث دستگیر وزیر شکنجه آنها مظلومانه به شهادت رسید
سه سال بعد از هجرت به ایران خواهر و برادر شهيد عذاری نیز به ایران هجرت می کنند در این هنگام حزب جنایتکار بعث مادر او را دستگیر کرده و آن علویه مظلومه در زندانهای بعث عراق به شهادت می رسد
شهید عذاری همزمان با هجرتش به  ایران فعالیتهای خود را آغاز کرد : درآغاز از طرف بنیادشهید مسؤليت رسیدگی به خانواده شهدای عراقی را به عهده گرفت ایشان از اعضای مجلس اعلای عراق در ایران بود و در کنار شهید حکیم حدود بیست سال به فعالیتهایش در این مجلس ادامه داد در آغاز جنگ هشت ساله دفاع مقدس وارد جبهه های حق علیه باطل شد وسالها در کنار رزمندگان اسلام تفنگ بر دوش گرفته و به جهاد وتبلیغ می پرداخت
بعد از جنگ به کردستان عراق رفته ودر کنار نیروهای مجاهد عراقی به جهاد وتبلیغ ادامه داد در همان زمانها گاهی به سوریه ولبنان می رفت و بامردم مظلوم آنجا اظهار همدردی می نمود ودر میان آنها به نشرمعارف اسلام می پرداخت  بخش زیادی از عمر خود را در سفر به منظور جهاد وتبلیغ گذراند وخيلی اوقات از خانواده اش دور بود
سالها از طرف سازمان حج و زیارت به عنوان روحانی کاروان حجاج عراقی مقیم ایران به حرم امن الهی مشرف می شد و از خدا در بهترین مکانها وزمانها طلب شهادت می کرد هرگاه به زیارت آقا ثامن الحجج مشرف می شد در مدت حضورش   به درخواست برخی ازمسئولین حرم شریف که از دوستانش بودند سخنرانی و امامت جماعت  رواق دار الرحمة را به عهده می گرفت
به مسلمانان غیر ایرانی مقیم ایران مثل سیاه پوستان آفریقایی  وپاکستانی ها و هندیها وافغانی ها توجه وعطوفت خاصی داشت وبسیارغریب نواز بود بسیاری ازطلبه های پاکستانی وآفریقایی ایشان را می شناختند ودوستش داشتند یک بار یک خانواده از آنها را که در ایران جایی نداشتند برای مدت حدود یک سال در خانه محقرخود ميهمان كرد بعد از آن  نیز بارها  خانواده های بی جا ومکان  را به خانه می آورد و ماه ها  وگاه یکی دوسال میهمان خود می نمود وهمسرش نیزدر این امراو را یاری كرده وهیچگاه تنهایش نگذاشت بعد از سقوط صدام به نجف اشرف بازگشت و برای تبلیغ به همان منطقه ای که قبل از انقلاب برای تبلیغ می رفت یعنی شهرخُرنابات دیاله رفت ومورد استقبال عظیم مردم قرار گرفت ودر آنجا گاه به عنوان امام جمعه موقت خطبه های غرایی که معمولا مزین به خطبه های سید الشهدا بود ایراد می نمود
در سالهای اخیر باوجود اینکه در آستانه هفتاد سالگی بود و از بیماری پرستات رنج می برد اما در عین حال روحیه جوانان را داشت  ودرخطوط مقدم جبهه عراق علیه داعش به میان رزمندگان می رفت وبه آنها روحیه می داد دربرخی از دانشگاه های عراق با دانشجویان ارتباط گرم وصمیمیی بر قرار کرده وسخنرانیهای خوبی را در جمع دانشجویان واساتید ایراد می نمود   در سال 1391شمسی در نجف اشرف در حالی که درمنزل یکی از اقوام بود باهجوم دونفر ناشناس به آنجا مورد سوء قصد و اصابت گلوله در ناحیه زیر قلب وقفسه سینه قرار گرفت . به غیر از برخی گمانه زنی ها هیچگاه مشخص نشد که این  تروریستها از طرف  چه گروه و باندی بودند . اما به لطف خدا آنها در ترور ایشان ناکام ماندند . آنها قبل از شلیک گلوله ايشان  را  اول مورد ضرب و شتم  قراردادند  ایشان در اثر این ترور مدتی در بستر بود و از اینکه آنها به کدامین جرم وگناه تنها ومظلومانه او را زدند غربت ارباب بی کفن خود را به یاد می آورد و جملات مولا را زمزمه می کرد وگاه اشک می ریخت  چرا که احساس قرب ونزدیکی بیشتری نسبت به مولایش در وجودش حاصل شده بود. خیلی خاکی و متواضعانه با مردم برخورد می کرد وخود را طلبه ساده ای می دید که وظیفه اش خدمت به اقشار مستضعف و رنجدیده  جامعه می باشد ودائما مراقب بود که موقعیت اجتماعی وسوابق درخشانش موجب جدا شدن او از مردم نشود واز آنها فاصله نگیرد یک بارابراهیم جعفری که مدتی نخست وزیر دولت موقت عراق بود از طرف دولت یک ماشین ویژه شخصیتهای مملکتی برای او تدارک دیده بود اما این شهید بزرگوارآن را رد کرد ونپذیرفت بعد از سوء قصدی که به ایشان شد اطرافیان اصرار داشتند که  باید از طرف دولت برای او محافظینی گماشته شود اما اوهیچگاه حاضر نشد که برای خودش چنین درخواستی کند چرا که به دلیل عشق وعلاقه فراوان اقشار مختلف مردم واحزاب سیاسی وغیره نسبت به او( به خاطر همین خصوصیات اخلاقیی که داشت ) در اکثر مناطقی که سفر می کرد گروه های مسلح مردمی از عشایر وغیره به طور داوطلبانه وخود جوش  برای محافظت ازاودر معیتش بودند.
ازجوانی آرزوی شهادت داشت درهمین ماه رجب ( سال 1436 ق چند هفته قبل از شهادت ) مشرف به زیارت خانه خدا شد هزینه این سفر هم نذری بود که دیگران برای او کرده بودند داستان آن نذر از این قراراست که سید همه مقدمات زیارت خانه خدا را انجام داده بود اما چند روزمانده به حرکت کاروان ، متوجه می شود که هزینه این سفرکه قرار بود از جایی تامین شود فراهم نشده است او که بارها عنایات الهی را تجربه کرده بود ناامید نشده ومنتظرامداد الهی می شود  ،  تا اینکه به یک باره خانواده ای ازآشنایان عراقی سید به او تماس می گیرند وقصه ی نذرشان را به یاد او می آورند: آنها مدتها پیش دچار گرفتاری سختی می شوند و نذر می کنند که اگر مشکل حل شود سید را با هزینه خودشان به زیارت خانه خدا بفرستند حالا مشکل آنها حل شده بود و سید برای آخرین باربه زیارت خانه خدا رهسپار شد. آقای ابو فاطمه ازدوستان قدیمی وصميمي  سید که در این سفر با او بود می گوید بارها در سفرهای مختلف حج وعمره با او بودم واز نزدیک  شاهد بودم که در کنار کعبه از خدای خود طلب شهادت می کرد در این زیارت هم در کنار حجر اسماعیل برای من وخودش از خدا طلب شهادت کرد
پس از بازگشت از عمره به فاصله چهار، پنج روز بسیار مشتاق سفر به عراق برای تبلیغ وزیارت وغیره شد در این سفر اول مدتی به میان رزمندگان نبرد علیه تکفیریها وداعش رفت وبه آنها روحیه می داد وبرایشان خطابه می خواند با آنها صمیمی بود رزمندگان هم به او علاقه داشتند با او عکس دسته جمعی می گرفتند . همان ايام یک باربه درخواست فرمانده ها ( حدود یک هفته قبل از شهادت) پشت دوشکا رفت و با ابهت و صلابت و با همان لباس زیبای روحانیت در حالی که آیه " وما رمیت " را تلاوت  می کرد شروع به تیر اندازی کرده وبا این کار شور و هیجان فراوانی در بین جوانان ایجاد می نمود. ابهت و جذبه ونورانیتی که در چهره او بود بی شک ، رعب ودلهره فراوانی در دل دشمن ایجاد می کرد  پس از آن به نجف بازگشت و سر انجام بعد از ظهر روز24ارديبهشت سال 1394شمسی مصادف با 25 رجب  1436 (  درآستانه  شهادت  امام موسی بن جعفر علیه السلام )  بعد از اينكه درمسجدی نماز جماعت ظهر وعصر را اقامه می کند ،  به اتفاق یکی ازدوستانش به نام شيخ ابو علی منصوری که اورا به منزل خود دعوت کرده بود به محله ابوطالب نجف رفته ودر حالی که در خودروی ابوعلی نشسته بود از سوی یک خود رویی که ازکنارشان می گذشت وحامل دو سه نفر تروریست بود مورد اصابت چندگلوله قرار گرفته وبه درجه رفیع شهادت نائل می شود این شهید بزرگواربا توجه به آیه شریفه 195 سوره آل عمران   « الذینَ هاجرُوا وأخرجوا من دیارهم وأوذو فی سبیلی وقاتلوا وقُتلوالأُکفرن عنهم سیئاتهم ولأدخلنهم جنات تجری من تحتها الانهار ثوابا من عند الله والله عنده حسن الثواب »
هم به مقام هجرت درراه خدا ودوری از دیاروهم به مقام جانبازی و هم در نهایت به مقام رفیع شهادت نائل گشت . از مهمترین عواملی که او را به این درجات رساند انس عجیب او با نماز بود هیچگاه نماز اول وقت ونماز شب را ترک نکرد. در سخت ترین شرایط جسمی وروحی نماز شبش ترک نشد