eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
108 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
علمدار نیامد؛ راوی خاطرات همرزم شهید فرهاد خوشه بر قبل از عملیات هوای کربلا را کرده بود. در جمع بچه‌ها پرسید کربلا چند می‌گیرن بریم. داشتیم درباره شهادت حرف می‌زدیم. گفتم: وقتی ما را ببرند پای جنازه چی میخونن؟ بعدش خودم بدون اینکه دقت کنم به محتوا خوندم: من غریب خلوت تنهایی‌ام. . . گفت نه، این رو می‌خونند: بعد بلند شد و درحالی که راه می‌رفت و سینه می‌زد خوند:‌ای اهل حرم میر و علمدار نیامد علمدار نیامد…
دلنوشته یکی از همرزمان شهید: تو که مرگ را به سخره گرفتی هنوز بعد از گذشت۱۰ ماه از شنیدن خبر شهادتت باور نمی‌کنم که میان ما نیستی. حضورت پررنگ‌تر شده است. برای قلب‌های خسته ما، کمی که دلتنگ می‌شویم قاب عکست بر روی دیوار می‌شود مونس جانمان و گوشی برای نجوای‌مان، لبخند مهربانت حتی از روی قاب عکس هم دیدنی و زنده است. می‌دانم که لحظه به لحظه همدم غم‌های خانواده‌ات هستی و تکیه گاه محکم همسرت. پسرت پنج ساله‌است محمد هم که می‌گفت در خوابش آمدی و با او کشتی گرفتی… پیشانی‌اش را بوسیدی و رفتی…
تو مرگ را هم به سخره گرفتی، کدام خاک است که بتواند تو را از قلوب دوستانت جدا کند؟ تو برای ما نعمت شدی، الگو شدی، برای ما که جنگ را ندیده‌ایم و معنی شهادت را حس نکردیم، چقدر زیبا فرق مرگ و شهادت را نشانمان دادی، در زمانه‌ای که خیلی از سابقون قدیمی و مدعیان انقلاب و جنگ تیشه به ریشه نظام و ولایت می‌زنند چه خوش درخشیدی و چه رعنا قد کشیدی، در زمانی که خیلی‌ها از جنگ و رزم و جهاد و مبارزه پشیمان شده‌اند و دست گدایی به سوی شیطان دراز می‌کنند چقدر زیبا قامت کشیدی به آسمان‌، در زمانی که بازار دین‌فروشی و ریاکاری و دزدی و ابتذال داغ داغ است و مدعیان دروغین خون بر دل امامشان می‌کنند چه مردانه داوطلب پیکار شدی، جبهه‌ای را که ندیده بودی روایتگری می‌کردی و چنان بر ندیده خود ایمان داشتی که به جمع اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا علیه‌السلام پیوستی، کفیل زینب‌(س) در کربلا عباس‌(ع) بود و چه زیبا بود قامت رشید و علمداریت وقتی که در عروج مستانه‌ات به سجده افتادی و چه زیباتر چشمان عاشق و صورت ارباب کربلا.
اولین بابا نوشتن دختر شهید مدافع حرم که پدرش را ندید 
شش ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد. او که هیچ گاه آغوش گرم پدر را حس نکرده بود، حالا در روزهای ابتدایی کلاس اول، برای اولین بار نوشت: «بابا».
فرهاد خوشه‌بر» سومین شهید مدافع حرم استان گیلان در بامداد روز شنبه ۹ اسفند ماه ۱۳۹۳ در استان درعا، شهر الهباریه، منطقه تل قرین با تیر مستقیم دشمن به سرش در ۳۳ سالگی به شهادت رسید. هنگامی که او را پیدا کردند، به حالت سجده روی زمین افتاده بود و لبخند رضایتی بر لب داشت. از شهید ابوحامد ۲ فرزند به نام محمد و فاطمه به یادگار مانده است.
حالا هفت سال بعد از شهادت پدر، روز گذشته (یکشنبه نهم آبان ماه) یاد گرفت با دست خودش بنویسد: بابا.
فاطمه که ۶ ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمد و هیچ گاه آغوش گرم پدرش را حس نکرد. اما گویی در تمام بهار زندگی‌اش با پدرش زیسته است.
شهید فرهاد خوشه‌بر بخش سوم زندگی‌اش با حضور در سوریه و در دفاع از حرم عمه سادات رقم خورد. بسیجی پایگاه مقاومت کوشال شاه لنگرود و پاسدار تیپ دوم میرزا کوچک که در سوریه او را به «ابوحامد» می‌شناختند. در سوریه و در میدان رزم دمشق سعی کرده بود همه آنچه را که در سرزمین‌های خونین جنوب روایت کرده بود، از عشق، اخلاص، ارادت، علاقه به اهل بیت (ع) و در یک کلام فرهنگ دفاع مقدس را برای آنجا سوغاتی ببرد.