اروند کربلا شد
دریادلان عاشق ؛
به شکارِ گوهر ناب شهادت ؛
میروند تا صید معشوق شوند ...
🌹سوم و چهارم دی ماه ۱۳۶۵ روزی که غواصان برای #عملیات_کربلای_۴ به آب زدند و ۳۰ سال بعد بازگشتند.
یاد و نامشان گرامی باد
💍ماجرای یک عروسی جالب در معراج شهدا
🌷پیکر شهید مدافع حرم مهمان ویژه مراسم عقد ما بود...
🍃 #شهید_مهدی_بختیاری🍃
💠 ارائه : خادم الشهدا یازینب
📆 یکشنبه ۱۴۰۰.۱۰.۰۵
⏰ ساعت ۲۱:۳۰
🕊گروه جامانده از شهدا
eitaa.com/joinchat/2098397195Cd150cbd0c1
کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃
eitaa.com/booyenaena
پیکر شهید مدافع حرم مهدی بختیاری مهمان ویژه عروس و دامادی شد که در معراج شهدا زندگی خود را شروع کردند.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
زینب نادعلی: این روزها مدام درباره عروسیهای پرخرج و پر زرق و برق ماجراهای عجیب و غریبی میشنویم. عروسیهایی که گاهی هزینه آنها سر به فلک میگذارد و اینطور نشان میدهد که جوانان امروزه از عهدهی هزینههای ازدواج برنمیآیند و لابد ازدواج و مراسم عقد و عروسی درست همین مراسمهای پرخرج و به اصطلاح لاکچریست و گونهی دیگری از این مراسم وجود ندارد! در این میان ما سراغ زوج جوانی رفتیم که به تازگی طی مراسمی ساده عقد کردهاند و همین مراسم ساده را هم در معراج شهدا برگزار کردند تا نور و معنویت را از همان ابتدای زندگی به رابطه خودشان وارد کنند. اما ماجرای عقد این زوج در معراج شهدا داستان جذابی دارد که پیشنهاد میکنیم این داستان را از زبان خودشان بخوانید. زینب و میلاد ماجرای مراسم عقدشان را اینگونه تعریف میکنند:
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
چادر عروسم پای مان را به معراج الشهدا باز کرد
چادر عروسم را که قرار شد بخریم دوتایی رفتیم بازار؛مجبور شدیم ماشین را کمی دورترپارک کنیم و بخشی از مسیر را پیاده برویم.شانه به شانهی هم به سمت بازار قدم میزدیم که گفت:«قبل از بازار میخواهیم برویم یک جای خوب.» در تمام مسیر به این فکر میکردم که قرار است کجا برویم؟ یک وقتهایی هم سعی میکردم خیلی نامحسوس از زیر زبانش بکشم ولی هربار به در بسته میخوردم و با این جواب روبهرو می شدم:«سوپرایزه!»
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
تلاش هایم بی نتیجه ماند و هرچه چشم چرخاندم تا زودتر بفهمم این جای خوب کجاست نشد که نشد. اواسط کوچه بهشت بودیم که گفت:«خب وایسا همین جاست.»مرا برده بود به معراج الشهدا. میدانست چقدر آنجا را دوست دارم.باورم نمیشد! اولین باری بود که معراج را از نزدیک میدیدم تا آنزمان هیچ وقت قسمت نشده بود که بیایم .برای وداع چند شهید نیت کرده بودم بیایم معراج اما هربار یک اتفاقی میافتاد که نمیشد.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
احساس خیلی خوبی داشتم. مات و مبهوت به در بستهی معراج نگاه میکردم. دلم میخواست در باز میشد و میرفتم داخل و یک دلِ سیر آنجا را زیارت میکردم، با حسرت گفتم: «کاش می شد برویم داخل!»
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
نگاهم کرد از برق چشمانم متوجه شد که چقدر برای دیدن آنجا ذوق و شوق دارم گفت:«میرویم انشالله، شهید که بیاورند می رویم» دلم نمیخواست برای شهید تازهای به معراج بیایم.دوست نداشتم برای اینکه بتوانم به آنجا راه پیدا کنم کسی داغ عزیزش را ببیند. میخواستم طور دیگری آن در به رویمان باز شود اما خودم هم نمیدانستم چطوری!
بلاخره از معراج و ایستادن پشت آن درهای بسته دل کندیم و رفتیم بازار؛ چادر عروسم را خریدیم و چند روز بعد همزمان با میلاد حضرت زهرا«س» یک خطبه محرمیت موقت بینمان خوانده شد. بخاطر شرایط کرونا جشن کوچکی داشتیم و فقط خانواده ها حضور داشتند.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
شهدا نگذاشتند پشت در بمانیم
اوایل اسفند بود و تازه دو هفته از مراسم بله برون مان گذشته بود و هنوز تصمیمی برای تاریخ مراسم عقد نداشتیم.فکر نمیکردیم به این زودی ها بخواهیم مراسم عقد بگیریم موکول اش کرده بودیم به 2 یا 3 ماه دیگر. هر بار که بین خودمان حرف میزدیم میخواستیم مراسم عقدمان طوری باشد که فقط یک پیوند ساده بین ما نباشد بلکه در عین سادگی، ما و زندگی مان را بیشتر از پیش به شهدا و ائمه متصل کند. شاید سختگیری به نظر برسد اما من و همسرم ساعت ها درباره اینکه چه کسی خطبه عقد را بخواند فکر میکردیم.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان