eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
108 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
محمدزاده در عملیات والفجر مقدماتی، از ناحیه سینه مجروح و به تهران منتقل شد. پس از بهبودی، در عملیات‌های خیبر و بدر شرکت کرد. سال ۶۵ بود که به عنوان مربی در دانشکده علوم و فنون نظامی دانشگاه امام حسین (ع) ‌ به آموزش تاکتیک پرداخت اما شهادت همرزمانش چنان در روحیه او تاثیر گذاشت که خدمت در پادگان‌ها را رها کرده، به جبهه شتافت.
در قرارگاه کربلا مامور اطلاعات و عملیات شد. در همان دوران از لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) ماموریت یافت فرماندهی گردان مقداد از لشکر ۳۱ عاشور را بپذیرد. سردار امین شریعتی در دیدار با خانواده شهید گفته بود: «قبل از ورود محمدزاده به لشکر ما، روی گردان مقداد حسابی باز نکرده بودیم ولی پس ازآنکه مسئولیت آن را قبول کرد سخت‌ترین مأموریت‌ها را به وی می‌سپردیم.
سردار ایران‌زاده از فرماندهان ۳۱ عاشورا نیز می‌گوید: بعد از تحویل این خط به گردان مقداد، او شبانه‌روز فعالیت می‌کرد و استراحت نداشت. روزانه دو ساعت او را به عقب منتقل می‌کردیم که استراحت کند. روز آخر بعد از استراحت دو ساعته با یک حالت عجیبی بیدار شد. نسبت به روزهای دیگر دیرتر بلند شده بود. وقتی که می‌خواست به خط برود تعدادی از دوستان گفتند مثل این که این رفتن، آخرین رفتن بنامعلی است زیرا حالت عجیبی دارد. همان شب بود که در بی‌سیم شنیدیم که محمدزاده شهید شده است و بالاخره بنامعلی محمدزاده در ساعات اولین بامداد روز ۲۶ دی ۱۳۶۵ بر اثر بمباران شیمیایی دشمن و اصابت ترکش، در پشت پنج ضلعی (شلمچه) – عملیات کربلای ۵- به شهادت رسید
شیمیایی شدن فرمانده نقل است که گردان مقداد در همان عقب مورد بمباران شیمیایی قرار می‌گیرد و این امر باعث می‌شود که روحیه گردان تضعیف شود و رشته کار از دست برود اما بنامعلی با این که خودش شیمیایی شده بود با تدبیر و مدیریتی که داشت بلافاصله سخنرانی کرده و واقعه صحرای کربلا و ظهر عاشورا را برای بچه‌های گردان مجسم می‌کند به طوری این سخنان در روحیه پرسنل تاثیر می‌گذارد و روحیه می‌گیرند که حتی پرسنلی که شیمیایی شده بودند حاضر نمی‌شوند به عقب تخلیه شوند.
تواضع، خلوص و ایثار بنامعلی از بارزترین ویژگی‌های وی بود. مثلا در یکی از عملیات‌ها هنگامی که نگهبانی یکی از پل‌ها به عهده گردان مقداد سپرده شده بود شخصا مراقبت از آن پل را به عهده گرفت.
خصوصیات شهید او نمونه اشداء علی‌الکفار و رحماء بینهم بود. از چاپلوسی و دورویی بیزار و نسبت به غیبت و تهمت بسیار حساس بود. بسیار کم سخن می‌گفت و هرگاه نیز کلامی می‌گفت بسیار سنجیده و متین بود. عشق و ارادت خاصی به خانواده‌های شهدا داشت. به نماز اول وقت و جماعت اهمیت می‌داد. شاهد این سخن مسجد صاحب‌الزمان (عج)، مسجد یاخچی‌آباد، مسجد الرسول (ص) بازار دوم نازی‌آباد و مسجد جامع خانی آبادنو است. دائم الوضو بود و در اغلب روزهای رجب و شعبان حداقل یک روز در هفته را روزه می‌گرفت. بسیار صبور و بردبار بود و در برابر مشکلات همه را به صبر دعوت می‌کرد، به خصوص صبر در شهادتش.
حسینعلی بایری همرزم شهید در خاطراتی روایت می‌کند: در عملیات کربلای ۵ در یک نقطه در کانال بودیم. شب را آنجا ماندیم و صبح هواپیماهای عراقی آمدند و آنجا را بمباران شیمیایی کردند. بچه‌ها ماسک‌ها را به صورت‌هایشان زدند ولی بعضی‌ها ماسک و فیلتر ماسک نداشتند. بنامعلی انتهای کانال نشسته بود و وقتی شنید بعضی‌ها ماسک و فیلتر ندارند ماسک خودش را درآورد و گذاشت کنار کانال. بعدازظهر آن روز وقتی او را دیدم خون چشمهایش را گرفته بود. گفتم وضعیت خیلی خراب است برو اورژانس. گفت: مگر چه شده است؟ از وضع خودت خبر نداری، چشم‌های هردوی‌مان سرخ سرخ شده بود ولی چشم‌های محمدزاده در بد وضعیتی بودند. گفتم: وضع تو خراب است بهتر است بروی اورژانس. هر دو به هم گفتیم و آخر سر هم هیچ کداممان نرفتیم.
دستور می‌دهم کسی ماسکش را درنیاورد در ادامه عملیات کربلای ۵ در حال رفتن به طرف کانال ماهی، محمدزاده در جلوی ستون حرکت می‌کرد. عراقی‌ها شیمیایی زدند و همه، زود ماسک‌ها را زدیم. به یکباره شنیدیم یکی از پشت سر داد می‌زند. برگشتم پشت سر را نگاه کردم یک بسیجی بود. از سر و صدایش محمدزاده هم برگشت عقب را نگاه کرد و از مسئول دسته پرسید چه شده است، آن بسیجی کمی عقب مانده بود و می‌گفت: «ماسکش را گم کرده است، محمدزاده دوید طرف بسیجی و ماسکش را درآورد و به آن بسیجی داد و گفت: سریع بزن.» محمدزاده یک چفیه انداخته بود دور گردنش. آن را با قمقمه‌اش خیس کرد و جلوی دهانش گرفت. بچه‌ها رفتند طرفش و خواستند ماسک خودشان را به او بدهند قبول نکرد و گفت: دستور می‌دهم کسی ماسکش را درنیاورد.
کنار بچه‌های گردان در موقعیت کانال ماهی مستقر شده بودیم. نزدیک اذان صبح بود. عراقی‌ها تانک‌های‌شان را در روبرو آرایش می‌دادند. گلوله‌های توپ‌های فرانسوی و خمپاره به اطراف‌مان اصابت می‌کرد. بی‌سیم زدند گفتند محمدزاده می‌آید آنجا موقعیت را از نزدیک ببیند. کمی عقب‌تر یک دیدگاه بود. بی‌سیم زدند و گفتند: آیا فرمانده گردان رسیده آنجا، گفتند رسیده است. گفتم بگویید وضعیت خیلی بد است و فعلا نیاید. بی‌سیم‌چی گفت: محمدزاده می‌گوید حتما باید برود کنار بچه‌های گردان. در همان موقع که داشتیم صحبت می‌کردیم یک گلوله تانک به مققابل سنگر دیدگاه اصابت کرد. بی‌سیم‌چی گفت: گلوله تانک بعد از این اصابت به محمدزاده هم اصابت کرده است. بچه‌ها می‌گفتند، اعضای شکم محمدزاده متلاشی شده بود و وضعیتش به گونه‌ای بود که امکان حملش نبود. او را می‌گذارند لای پتو می‌خواهند برسانند پای آمبولانس. می‌گفتند در آن لحظه تشهدش را گفت و چشم‌هایش را بست.
ابوالفضل باشکوه همرزم شهید هم می‌گوید: در اواخر سال ۱۳۶۱ با هم در جبهه جنوب بودیم که مصادف با عملیات والفجر۱ و مقدماتی بود. از اردبیل اعزام شده بودیم و فرمانده یکی از گردان‌های لشکر ۳۱ عاشورا برعهده سردار شهید بنامعلی محمدزاده بود. بنده به عنوان مسئول موتوری یکی از تیپ‌های لشکر عاشورا مشغول خدمت بودم. در والفجر مقدماتی طرح و برنامه داشتند تا از آن منطقه عملیات انجام دهند و هر یگان به ماموریت محوله خویش مشغول بود. بنده مؤظف به تامین خودرو برای هر یگان بودم. روزی شهید محمدزاده مراجعه کرد که ماشین نداریم جهت شناسایی مجدد به منطقه برویم. ما با هم در منطقه قرارگاه طبق مقررات جنگی تدارکات و موتوری آن منطقه مستقر بودیم و لازم بود از منطقه شناخت داشته باشم تا در عملیات جهت سوخت‌رسانی و آبرسانی و موادغذایی، خودمان را آماده کنیم. پیشنهاد کردم اگر ممکن است با هم برویم و در شناسایی منطقه بنده را یاری کنید که قبول کرد. به طرف موقعیت حرکت کردیم. تردد خودروها خیلی مشکل بود بنابراین ما باید با دنده سنگین حرکت می‌کردیم. آخرین خط علامت یک درخت بود. به حرکت خود ادامه دادیم تا در پشت خاکریز پنهان شده و به کار خود ادامه دهیم.
سردرد شدیدی داشتم. هنوز به خاکریز نرسیده بودیم گلوله توپ دشمن به اطرافمان اصابت کرد. بعد از چند دقیقه به خود آمدیم. هر یک به گودالی افتاده و سر و صورتمان خاک آلود شده بود. قبل از اصابت گلوله چنین خواسته‌ای از خدا داشتم. با ایشان شوخی می‌کردم که چرا از خدا چیز دیگری نخواستم تا شامل حال ما شود. محمدزاده با حالت تبسم به من گفت: مگر ما برای چیزی به جبهه آمدیم جز به عشق شهادت. او به من گفت: از تو خواهش می‌کنم هر موقع دعا کردی به جز شهادت چیزی برایم طلب نکن.
حجت الاسلام عالی : 🔻اگر نبودم نمیگفتم، ختمی است در رابطه با حضرت زهرا سلام‌‌الله‌علیها برای حاجات_بزرگ مجرب است، تجربه شده ۵۳۰ بار به عدد نام فاطمه این صلوات را در یک مرحله بگویید: 《اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ》 آقا بگید برای بقیه هم بفرستید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از گوشه این خاک جگر گوشه درآمد از چشم تو باریکه‌ای از اشک تر آمد حاضر شده‌ام شرط ببندم سر این خاک تا دست به این خاک زدم سیم و زر آمد یک قطعه طلا بود مگر نور پلاکت برقی زد و در خاک طلا در نظر آمد یک جمجمه سوخته تسبیح گل آلود اجزای پراکنده‌ای از یک پسر آمد از گنج غم تو که دفین ست در این خاک از چشم پدر این همه در و گوهر آمد آن عطر که آغشته به بوی بدنت بود با اسم تو در کوچه ما بی‌خبر آمد ▪︎ هروزتان در حمایت شهدا https://eitaa.com/joinchat/2098397195C45df7794f1
🍃🌹معرفی ، شهید شلمچه💔 💠 ارائه : بزرگوار خادم الشهدا یازینب(س) 📆 جمعه ۱۴۰۳.۰۹.۰۹ ⏰ ساعت ۲۰:۰۰ گروه جامانده از شهدا👇🌹 eitaa.com/joinchat/2098397195C45df7794f1 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
معرفی شهید: شهید محمد حسن قاسمی طوسی تاریخ تولد 1337 تاریخ شهادت ۱۸فروردین محال تولد نکا شهرستان طوسکلا محال شهادت شلمچه
معرفی شهید: شهید محمد حسن قاسمی طوسی به سال 1337 در خانواده‌ای مذهبی، متدین و کشاورز دیده به جهان گشود. او دوره ابتدیی را در زادگاهش روستای «طوسکلا» از توابع شهرستان نکاء پشت‌سر گذاشت. دوره راهنمایی را در مدرسه فردوسی نکا به اتمام رسانیده و پس از پایان دوره راهنمایی بدلیل مشکلاتی از تحصیل در مقطع دبیرستان بازمانده و برای مساعدت به خانواده یار و یاور پدر گشت و به کار کشاورزی پرداخت.
به پاس فداکاری و رشادت‌های شهید که شجاعت و فعالیت وی به کسب فتوحات مهم در صحنه جنگ کمک کرده و سبب اعتلای کلمه اسلام و پایداری انقلاب و حفظ میهن اسلامی ‌گردید نشان فتح از دستان حضرت آیت خامنه‌ای فرماندهی معظم کل قوا به ایشان اعطا شد.
مبارزه با ضد انقلاب: با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام راحل (ره) ایشان به همراه تنی چند نفر از انقلابیون فعالیت سیاسی و مبارزاتی گسترده‌ای را در سطح منطقه آغاز کرد و این فعالیت‌های سیاسی تا سقوط حکومت شاهنشاهی ادامه یافت. سردار طوسی پس از پیروزی انقلاب برای حفظ دستاورد‌های انقلاب، ابتدا به عضویت کمیته انقلاب اسلامی شهرستان نکا و سپس در تاریخ 8/6/58 عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان ساری شد و با سمت جانشین عملیات سپاه ساری، مسئولیت
پاکسازی جنگل های شمال به عهده ایشان بود. شروع توطئه ضد انقلاب در غرب کشور شهید طوسی را به همراه گروهی از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به منطقه کامیاران کشاند و آشنایی این شهید با سردار شهید احمد متوسلیان زمینه ساز خدمات بزرگی در جبهه جنگ شد.
جنگ ایران و عراق و شهید طوسی:. محمدحسن قاسمی طوسی، در ابتدای جنگ در منطقه بانه کردستان به عنوان مسئول گروهان و در منطقه مهاباد به عنوان جانشین عملیات انجام وظیفه نمود. در اسفند سال 60 به منطقه جنوب اعزام شد و در عملیات قرار گاه خاتم الانبیا به عنوان نیروی گشت شناسایی مشغول خدمت شد. پس از مراجعت از جبهه مدتی مسئول عملیات گیلان و مازندران شد اما پس از حدود 4 ماه مجدداً به جبهه عزیمت نمود و در اطلاعات عملیات لشکر 25 و پس از مدتی به دلیل شایستگی هایش مسئول عملیات لشکر 25 کربلا شد اما عملکرد شهید و رشادتها و توان مدیریتی او موجب شد که شهید بزرگوار به عنوان جانشین فرماندهی لشکر 25 کربلا برگزیده شد که تا زمان شهادت ایشان به طول انجامید. در طول جنگ سردار طوسی در عملیاتهای مختلفی شرکت داشت. در عملیات والفجر 6 که برادرش «محمد ابراهیم» در آن به شهادت رسید و عملیاتهای بدر ، بیت المقدس، قدس 1 و 2 ، مهران، والفجر 8 ،کربلای 4 و5 و8 رشادتهای زیادی از خود نشان داد و سرانجام در 19/1/66 در منطقه اروند به فیض شهادت نائل آمد. سردار طوسی قبل از شهادت چهار بار مجروح شد. سال 60 در پاکسازی جنگل در اثر برخورد ترکش نارنجک به چشم، سال 61 در خرمشهر و در اثر برخورد موج انفجار، سال 64 اصابت ترکش به دست راست در منطقه فاو، سال 65 اصابت ترکش به پشت و دست وسرانجام در 18/1/66 در منطقه شلمچه که با مجروحیت شدید منجر به شهادت ایشان گشت.
نقش سردار در حماسه والفجر 8  (فتح فاو): قبل از عملیات والفجر 8 بیشترین معابر دسترسی به دشمن روی رودخانه اروند توسط این سردار بزرگ و نیروهای تحت امرش شناسایی گردید ایشان در چندین نوبت به لحاظ حساسیت عملیات شخصاً لباس غواصی پوشید و ساحل و خط دشمن را دقیقاً شناسایی و برای عبور لشکر و دیگر نیروهای اسلام که قرار بود از خط لشکر 25 کربلا عبور نمایند علامت‌گذاری نمود. در مرحله گرفتن پل در این عملیات تاریخی با شجاعت و شهامت خاص به همراه تعدادی از رزمندگان لشکر از رودخانه وحشی اروند عبور کرد و غواصان موج اول توانستند تحت فرماندهی مستقیم ایشان در نبرد قهرمانانه‌ای مقر حزب بعث عراق در شهر فاو و همچنین مقر فرماندهی تیپ 11 را تصرف نمایند که با این اقدام شجاعانه و مهم موجبات شکست مزدوران عراقی در شهر فاو فراهم گردید در ادامه با حضور رزمندگان اسلام در شهر و پیشروی آنها پرچم متبرک بارگاه ملکوتی ثامن‌الائمه علی‌بن موسی‌الرضا(ع) بر روی مناره مسجد شهر فاو به نشانه این پیروزی بزرگ و امدادهای الهی به اهتزاز در آمد.
نقل قول‌هایی درباره شهید طوسی: حاج قاسم سلیمانی، سردارشهیدمحمدحسن طوسی را الگوی عینی مدافعان اسلام توصیف می کرد و می گفت « شاید آنقدر که من در وصف حماسه و ایثارسردار طوسی می دانم حتی بستگان وخانواده ایشان نمی دانند». آیت‌الله طبرسی نماینده ولی‌فقیه و نماینده مجلس خبرگان «شهید طوسی را ابوالفضل مازندران می‌نامیدند". سردار مرتضی قربانی فرماندهی وقت لشکر 25 کربلا پیرامون شخصیت شهید طوسی می‌گوید: «با توجه به اعتماد بالایی که وی در لشکر برخوردار بود لیاقت و مسئولیت شناسایی را به عهده داشت و همین شایستگی‌ها سبب شد که بچه‌های لشکر در عملیاتها خصوصاً فاو به پیروزی برسند. سرلشکر سید یحیی رحیم صفوی، فرماندهی اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز می‌گوید: «سردار طوسی بر اثر رشادت‌های بی‌مانند که از خود در لشکر 25 به جا گذاشت می توان او را مالک‌اشتر لشکر 25 کربلا نامید". «سردار سوداگر» فرمانده اسبق لشکر25 کربلا، پیروزی در عملیات والفجر 8 را مدیون شهید طوسی می‌دانست. یکی از کتاب هایی که در باره این فرمانده شهید نوشته شده ، « قلب فرماندهی » نام دارد. نویسنده با انجام تحقیقات و پژوهش در این کتاب می نویسد: ولایت پذیری، شخصیت ولایی و الهی، آدمی اثر گذار، خلاق، مدیر، فرمانده مخلص و ایثارگر، مهربان، وفادار به خانواده، احترام به پدر و مادر همسر و فرزند این شهید مثال زدنی است.
نحوه شهادت: سردار محمدحسن قاسمی طوسی‌ که دو برادر دیگرش هم در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند، در ۱۸ فروردین ماه سال ۱۳۶۶ در سن ۲۹ سالگی در شلمچه با اصابت ترکش‌های خمپاره عراقی‌ها به شهادت رسید و مفقود شد و بدن پاکش در سال ۱۳۷۴ بعد از هشت سال گمنامی در نکا تشییع و در گلزار شهدای روستای طوسکلا به خاک سپرده شد.
فرازی از وصیت نامه شهید طوسی: در بخشی از وصیت نامه سردار سرلشکر شهید محمدحسن قاسمی طوسی آمده است: انقلاب اسلامی ما در یک برهه‌ای از زمان واقع شد که به جرأت می‌توان گفت که تمام اسلام در مقابل تمامی شرک و کفر قرار گرفت و پیروزی انقلاب باعث احیاء اسلام در تمام دنیا و شکست آن باعث شکست اسلام خواهد شد. پس باید همه دست به دست هم در صراط مستقیم و پیرو امام به حرکت ادامه دهیم.
جمع بندی توصیف منزلت شهید: شهد طوسی مردی ولایتمدار، مسئولیت پذیر، پاسخگو، با صداقت و صلابت است و ایثار، شهامت، بصیرت، مردم داری و تقوا، توسل و توکل، تدین و تعهد، وطن دوستى، روحیه خدمت، محروم نوازى، خانواده دوستی از ویژگی ها منحصر به فرد این مرد جهادی است. امیدواریم نسل جدید با الگوگیری از ایشان بتوانند منشأ خیر و فایده برای اسلام، جامعه و ایران عزیز باشند.
شهید سردار طوسی، مرد بی ادعایی كه به دنبال نام و مقام نبود
شهید سردار طوسی بعنوان قائم مقام لشگر 25 كربلای مازندران از مردان بی ادعایی بود كه به دنبال نام و مقام نبود و تنها دغدغه ایشان ولایتمداری و خدمت به نظام و اسلام بود.
سالروز شهادت سردار شهید محمدحسن قاسمی طوسی قائم مقام لشگر 25 كربلای مازندران است كه به مالك اشتر جبهه های ایران لقب گرفته است، سرداری كه تمام زندگی فردی و نظامی خود را وقف انقلاب و نظام و خانواده شهدا كرد تا آبروی نظام حفظ شود.