#بی_بی_حلال_مشکلات
زمان شهادت و تشییع شهید و عید اول ایشان، همه در دهه فاطمیه بود، وی همه جا و همیشه میگفتند «هر جا ماندی فقط چادر حضرت زهرا (س) را بگیر تا مشکلت حل شود».
هر ساله نزدیک عید به خصوص اسفند که میشود بیقرار میشوم، دست خودم نیست، حال و هوایم به آن زمانها بر میگردد، البته این را هم بگویم شهید فقط عید غدیر، فطر و قربان را عید میدانستند، برای عید نوروز شیرینی نمیگرفتند و فقط به چای و میوه بسنده میکردند زیرا در آن سالهای قبل از انقلاب، این عید را عید رژیم شاهنشاهی میدانستند.
#فاطمیه
زمان رژیم پهلوی تا امروز، دهه فاطمیه که میشود روضه حضرت زهرا (س) را برگزار میکنیم؛ شهید برونسی همیشه نگران بود که نکند بعد از شهادت ایشان، ما روضه را ادامه ندهیم؛ همیشه تأکید داشتند که دهه فاطمیه حتما روضه بگیریم.
یادم میآید، یک بار که شهید عملیات بودند و دهه فاطمیه نزدیک بود، قند و آب نبات برای روضه نداشتیم، چراکه آن زمان قند و آبنبات کوپنی بود، ما هم که بچههایمان زیاد بود و قند و آبنباتمان به سرعت تمام میشد، نمیدانستم چهکاری انجام دهم.
دهه فاطمیه رسید، روز اول دهه، دم در بودم که فردی با دوچرخه آمد و یک کارتن قند به دستم داد، هر چه از وی پرسیدم که اینها را چه کسی داده، چیزی نگفت و رفت؛ فکر میکردم حتماً شهید از منطقه فرستادند اما وقتی ایشان از منطقه زنگ زدند و قضیه را به ایشان گفتم، به من پاسخ دادند:
«خدا خیر بدهد به هر کسی که روضه حضرت زهرا (س) را لنگ نگذاشته است»؛ از آن به بعد مدام ذهنم درگیر بود، مردی که قند را به من داده که بوده است، چون دیگر هیچ جا وی را ندیدم.
#خصوصیات
شهيد برونسي در همه كارهايي كه انجام ميداد خدا را مد نظر داشت و سعي ميكرد با اخلاص و براي رضاي خدا كار كند از اين رو بسيار متواضع و خاكي بود كه همين تواضع و خاكي بودن او سبب شد كه شهيد برونسي تا رده فرماندهي تيپ پيش برود.
فرزند شهيد برونسي با اشاره به برخي از مشكلات و ناهنجاريهاي موجود در جامعه می گفت :
آنچه كه امروز سبب آزار من و امثال من به عنوان فرزندان شهدا ميشود، بيعدالتي، فساد و ناهنجاريهايي است كه در جامعه به چشم ميبينيم.
#خصوصیات
شهيد بزرگوار داراي خصوصيات اخلاقي بسيار زيادي بود كه از آن مجله ميتوان به تقوا، اخلاص، فروتني و تواضع ايشان اشاره كرد.
روي تهذيب نفس و خودسازي بسيار كار كرده بود. اخلاص و فروتني شهيد برونسي به عنوان يكي ديگر از خصوصيات مثبت و بارز اخلاقي مهم او بود.
#حلال_و_حرام
شهید برونسی روی حلال و حروم خیلی حساس بودند.
شهید عبدالحسین برونسی خصوصیات اخلاقی زیادی داشتند اما ایشون خیلی روی حلال و حروم حساس بودند برای اینکه توی زندگیشان نان حلال بیارند از کلی زمین گذشتند و امدند به شهر مشهد و در خانه ای کوچک زندگی کردند ایشون چند تا شغل عوض کردند.
اولین شغل ایشون کار در مغازه شیر فروشی بود وقتی از شغلش امد بیرون دلیلش را که پرسیدم گفت: من باید شیر را بکشم بدم به مردم و چون من میدونم صاحب مغازه اب می بندد داخل شیر، وزن شیر خالص کم تر می شود و اب قاطی شیر می شود ولی باید پول شیر را بدهند من نمی توانم به مردم دروغ بگویم.
#حلال_و_حرام
بعد از این داستان ایشون به مغازه سبزی فروشی رفتند مدتی در مغازه مشغول بودند که فهمیدم خیلی ناراحت هستند پرسیدم چی شده گفت صاحب مغازه سبزی هارو داخل اب گل می زاره تا وزن سبزی بیشتر بشه بعد از فردای روزی که فهمیدند دیگر به اون مغازه نرفتند و یک روز دیدم که وسایل بنایی خریده با خوشحالی امدند خونه و گفتند دیگر ناراحت نباش پول هایم دیگر حلال است و شبه ندارد.
تا وقتی که سپاه تشکیل شد دیگر ایشون روزها سپاه بودند و شب ها بنایی می کردند.
ایشون از سپاه حقوقی دریافت نمی کردند و رفتن به سپاه را بر خود وظیفه می دانستند.
#مبارز_انقلابی
ایشون در زمان رژیم شاهنشاهی از مبارزان فعال بودند تمام زندگی مان وقف این راه شده بود. دور تا دور خانه مان پر بود از پوستر و اعلامیه و نوار و رساله امام بود شب ها وقتی به منزل می امدند طولی نمی کشید که برایمان مهمان می امد مهمان هایمان معلوم بود هر شب مبارزان می امدند با شهید برونسی صحبت می کردند خیلی سختی کشیدیم ولی به توصیه پدرم که خودش نیز روحانی بود عمل کردم که فرمود: هیچ چیز در رابطه با ناراحتی و سختی نگو و از شوهرت گله نکن اون راه را پیدا کرده و فهمیده ما هنوز نفهمیدیم وگرنه ماهم تمام زندگیمان را فدا می کردیم از آن روز دیگر از وضع مان ناراحت نبود.
#نماز_اول_وقت
ایشون روی خیلی چیزها تاکید داشتند روی نماز اول وقت ، روی عهد و قول ، حلال و حرام ، احکام شرع ، ولی همیشه می گفت رهبر را تنها نگذارید و پشتیبان رهبر باشید مواظب باشید خون این شهدا پایمال نشود این شهدایی که پرپر زدند فردای قیامت جلوی مارو می گیرند.
شهید برونسی می گفت دین را نگه دارید هیچ چیز دیگر به درد ما نمی خورد. ایشون اعتقاد عجیبی به اسلام داشتند هروقت از منطقه برمی گشتند روزه بودند. اگر روزی ما نماز اول وقت نمی خواندیم ناراحت می شدند.
زندگی سختیهای زیادی دارد، آن زمان هم بیشتر و سخت تر بود. من وقتی که میدیدم همسرم در صراط مستقیم میرود، تحمل میکردم. راهی که همسرم میرفت برای اسلام وقرآن بود. ایشان اهل دنیا و زرق و برق دنیا نبود. در زیرزمین زندگی میکردیم. از وسط یک پرده میزد با دوستان طلبهاش آنها آن طرف بودند و من هم این طرف. اعلامیهها را مطالعه و با دوستانش پخش میکردند.
#مقام_معظم_رهبری
آقای خامنهای اعلامیه را میآوردند در منزل. مینشست و میخواند و گریه میکرد و میگفت اگر بدانی چه کسی آمده بود در خانهمان، آقای خامنهای. در مدت 15 سالی که ما با هم زندگی کردیم شاید پنج سال هم با هم نبودیم. همیشه در تلاش بود. پنج سال هم درس طلبگی خواند. تا نیمههای شب مشغول درس خواندنش بود. در محضر حضرت آقا و دیگر علما هم درس خواند. در دوران انقلاب هم زحمات زیادی کشید. بارها هم به زندان افتاد. امام خمینی که آمد پی انقلاب بود و بعد هم جبهه و جنگ.