eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
107 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
« شهید درس میاموزد » عصمت پورانواری فردی صدیق و با ایمان بود، معقول و با ادب بود. آرام بود و متین، چهره ای محبوب در خانه و خانواده داشت، پرکار بود و فعال، توکل و توسلش به خداوند زیاد بود او خواهری بود واقعاً مسئول و متعهد، در رعایت حجاب ظاهر و باطن خود دقتی کم نظیری داشت گفتارش توأم با عمل بود، مطالعه خوبی در مسائل داشت و همیشه از سطحی نگری به مسائل پرهیز مینمود، معتقد بود که باید در اجرای این مطلب میداشت بدون هیچگونه تکبری ساده و سنگین قدم برمیداشت
امانتداری بود باوفا اعتقاد زیادی داشت که مفاهیم اسلامی را باید با زیربنای عرفان و معنویت بررسی نمود در غیر اینصورت زمینه برای انحراف محتمل است و در این رابطه هیچ وقت دعای کمیلش، نماز جمعه اش، برمزار شهیدان رفتنش، سرزدن به خانواده ها ی شهدا و… را فراموش نمیکرد.  و حتی در شب عروسیش هم دعای کمیلش ترک نشده بود.
در رابطه با اهمیت زیاد شهید به بعد معنوی بپای صحبت یکی از خواهران بسیار نزدیک ایشان مینشینیم. نماز خواندن ایشان با اخلاص و متواضع در برابر خدا بود دعاهای طولانی او بعد از نماز ترک نمیشد و شبهای قدر ماه مبارک رمضان را همیشه با احیا به شب زنده داری مشغول میشد. روی مسائل معنوی خیلی تکیه میکرد بطوریکه فعالیتش برای خواسته های دنیوی در مقابل فعالیتهایش برای آخرت و معنوین هیچ بود او همیشه آخرت را در نظر داشت و به همین دلیل در همه کارهایش خدا را محور قرار داده بود.
او دارای صبر و استقامت زیادی بود و در رابطه با رفتن برادرش به جبهه همیشه به دلداری مادرش میپرداخت و همچنین بعد از ازدواج که همسرش تقریباً بطور مداوم در جبهه بود او در مقابل سوءال مردم که آیا ناراحت نیستی از این موضوع؟ میگفت نه هرچه خدا بخواهد پیش میاید، و او تسلیم محض در مقابل اراده و مشیت خداوند بود و بخاطر این اعتقاد بود که تحمل بسیاری از ناراحتیها و سختی ها را میکرد و به خاطر خداوند بزرگ هیچ شکوه و گلایه ای نمیکرد.
یکی دیگر از خصوصیات شهید سعی و علاقه فراوان او در حفظ و یادگیری آیات و احادیث مختلف بود تا اینکه در بررسی مسائل گوناگون از آنها استفاده نماید این  خواهر شهید بسیار قانع و متواضع بود.  راجب به قانع بودن عصمت همین بس که وی در هنگام ازدواجش همه اش میگفت همسر من باید کسی باشد که از نظر ایمان و تقوا پسد دیده باشد و مکتبی باشد، این بود از میان همه اقشار مردم قشر پاسدار اسلام را در هر لباس که باشد مظهر پاکی و عفت میدانست و به همین دلیل همسر خود را از این قشر انتخاب نمود.
کمال قناعت و سادگی در مراسم ازدواجش بچشم میخودر او صداق ” مهریه ” خود را یک جلد کلام الله مجید قرار داده بود چون میخواست رهرو حضرت فاطمه علیه اسلام باشد او بر خلاف بعضی از خواهران بعد ازدواجش مشغول و سرگرم زندگی مادی و دنیوی نشد. بلکه در عرفان و معنویت رشد سریعتری داشت
زندگی بسیار ساده ای در اتاقی کوچک تشکیل داد، در رابطه با افشای منافقین و خط بنی صدر فراری فعالیت زیادی داشت. عصمت روی پیوندهای مکتبی بسیار تکیه میکرد و میگفت پیوندهای مکتبی بر پیوندهای عاطفی ارجحیت دارند و این بود که با بسیاری از افراد بی تفاوت و یا منافق اقوام و خویشاوندان رابطه چندان خوبی نداشت و اگر هم رابطه برقرار میکرد فقط بخاطر ارشاد و راهنمائی و هدایت آنها بود و در روزهای آخر عمر شریفش به همه دوستان و آشنایان و اقوام سر زد و این اخلاق نیکو و شایسته او بود که کسی را فراموش نمیکرد.
او بیاد فقرا و مستضعفین بود.  وی همیشه در صحبتهایش میگفت که بعد از شهادتم لباسهایم و هرچه که به نامم باشد به مستضعفین تعلق دارد و چندین ماه در طی دو سال متوالی به روستا میرفت و به ارشاد آنها میپرداخت.  او به پیروی از امام بزرگوارش خمینی بت شکن جنگ را نعمت و رحمت میدانست و در این رابطه هیچ وقت شهر را ترک نکرد و به سنگرش پشت نکرد او در بسیج خواهران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فعالیت داشت و برای بسیج نظامی مردم برای مقابله با متجاوزین بعثی به آموزش نظامی میپرداخت و او به این ترتیب سرنوشت خود را ساخت و راهش را انتخاب کرد و چه خوب جائی بشهادت رسید در حال رفتن بر مزار شهیدان
عصمت پور انوری از زبان همسرش عصمت علاقه وافری به شهادت داشت اینرا ما نمیگوئیم همسرش از جبهه خونین کرخه میگوید همیشه در این مدت کوتاه زندگیمان میگفت چه زیبا و خوب است نظر شما چیست؟ عصمت بطور معمول با حجاب کامل میخوابید وقتی از او سوال میکردم که چرا اینچنین مسلح و مجهزی هنگام خواب او گفت محمد به این خاطر که اگر بر اثر حملات موشکی متجاوزین در زیر خروارهائی از خاک و گل فرو رفتم در هنگام بیرون کشیدنم از زیر خاک چشم نامحرم بر من نیفتد.
همیشه و هر وقت که امام پیام و یا سخنرانی میفرمود عصمت بلافاصله میبایست تند و تند بنویسذ میگفتم فردا روزنامه متن کامل آن را منعکس میکند او میگفت ره باید کلام ملکوتی امام را بنویسم تا در رگ و خونم جریان یابد. اعتقاد بر قضا و قدر و الهیش اصیل بود.
همیشه میگفت بمن محمد میخواهم با تو به جبهه بیایم و هرکاری که از دستم برآید انجام دهم به او گفتم نه تو باید بر تکلیف خویش عمل کنی و سدی پولادین در تدارکات پشت جبهه باشی و تو باید پیام رسان خون من و امثال من باشی ولی عجبا به این سعادتی که نصیب تو پاسدار عزیز شده که هم اکنون تجسم عینی خون و پیام هستی. ادامه دارد