eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
107 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
و اما شهادت.. در نهایت عصمت ، ای اسوه ی سبک زندگی اسلامی در 19 آذرماه 1360 در حالی که فقط 66 روز زندگی مشترک را تجربه کرده است، آنگاه که برای زیارت قبور شهدا، قدم در راه عاشقی می گذارد، در اثر ترکش راکت هواپیمای عراقی ، بر روی پل قدیم دزفول، آسمانی می شود.
مزار مطهر شهید عصمت پورانوری در کنار مزار یادبود برادر شهیدش علیرضا پورانوری که هیچ گاه از عملیات والفجر مقدماتی برنگشت، در قطعه 2 گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨زندگینامه از شهدای معزز دزفول 💠 ارائه : جناب جامانده از شهدا 📆 دوشنبه ۹۹.۰۹.۰۳ ⏰ ساعت ۲۱:۰۰ 🕊گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
خوشا به حال مادری که پسرش را در راه اسلام هدیه کند
شهید علیرضا پورانوری در نامه‌ای به مادرش نوشته است: مادر خوش به حالت که پسرت را به اسلام هدیه می‌کنی.
علیرضا پورانوری متولد سال 1344 و اهل شهرستان دزفول بود. دوران جوانی اش همراه با اعتراضات و تظاهرات های مردمی علیه رژیم شاه بود. علیرضا با وجود سن کم همراه خواهرش عصمت در فعالیت های انقلاب شرکت می کرد
پس از اینکه صدام به خاک کشور حمله کرد علیرضا و عصمت هر دو در صف اول دفاع، انجام وظیفه می کردند. عصمت مدتی بعد با دوست علیرضا ازدواج کرد اما تنها چندماه بعد از ازدواجش در جریان موشک باران شهر دزفول به شهادت رسید. چندماه بعد از شهادت عصمت برادرش علیرضا برای عملیات به جبهه رفت و در جریان عملیات به شهادت رسید اما هیچ گاه پیکرش به خانه بازنگشت. نوشته زیر متن نامه شهید علیرضا پورانوری به مادرش است.
«بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم و رحمه الله و برکاته خدمت مادر عزیز و گرامی و زهرائیم سلام گرم و خالصانه مرا در این شب که فقط خود  خدا در این سنگرم بپذیر. ای مادری که جدا نمی توانم با هیچ قلمی تو را وصف کنم. مار باور کن آن چیزی که باعث می شود که من این چند سطر را پر کنم نه قلم است و نه چیز دیگری، بلکه دوست دارم بعد از شهادتم این نامه را لااقل تو از فرزندت داشته باشی. دوست ندارم با خواندن این نامه در انظار گریه کنی. وصیتی که می خواستم به تو بکنم این بود که واقعا از تو تشکر کنم و همین الان به تو می گویم خیلی ممنون که مرا اینگونه تربیت کردی و تا این سن و رشد فکری رساندی. نمی دانم با چه زبانی اکنون از تو تشکر کنم. مادر یادم می آیدکه چه ناراحتی هایی که کشیدی و چه دردسرهایی که خود داشتی، باز آن موقع از ما دریغ نمی کردی.
مادر یادم هست که در زمان انقلاب وقتی به تظاهرات می رفتم چقدر دلت برای من شور می زد و چقدر مریض بودی و در اوایل جنگ چه دل تپش هایی که نداشتی و موقع جبهه رفتن من نیز در چند عملیات اخیر موقع شهادت خواهرم (عصمت). مادر شیرت را حلالم کن. مادر برایم دعا کن چون می دانم بهشت زیر پای توست و دعای تو مستجاب می شود. چون تو مادری نمونه هستی و حضرت زهرا (س) تو را دوست دارد