eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
107 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
وی پس از مرخصی کوتاه و مداوای زخم خود مجدداً به منطقه برگشت و جانشین فرمانده گردان مالک اشتر لشکر 25 کربلا شد. در عملیات والفجر6 پس از مجروح شدن فرمانده گردان مالک، علیرضا جایگزین او شد. وی تمام نیروهایش را به خواندن نماز شب، نافله و نماز غفیله تشویق می‌کرد که برگزاری نماز غفیله به صورت دست جمعی از کارهای جالب توجه او در این گردان است.
او در مرخصی‌هایش به پشت جبهه، به دیدار خانواده‌های شهدا، جانبازان معلولین می‌رفت و از آنان دلجویی می‌کرد. همچنین کمک‌های مردمی را توسط بسیجیان و دوستان جمع آوری و به جبهه‌ها ارسال می‌کرد.
وی پس از شهادت دوستانش در مراسم آنها شرکت می‌کرد و به دیدار خانواده های‌شان می‌رفت و همدل و هم‌درد با آنها می‌شد. در این باره به دوستانش می‌گفت: «اگر من شهید شدم، مبادا در کنار بدنم حلقه بزنید، زیرا جنگ و ادامه آن مهم‌تر است و اسلام عزیز نباید در خطر باشد.»
برادر شهید: «هدایت بلباسی» می‌گوید:«اوهمشه به ما سفارش می‌کرد که به فرموده امام جبهه جنگ را پر کنید و وقتی از جبهه به منزل می‌آمد، می‌گفت: «آیا می‌شود که همه شما اینجا باشید و جبهه جنگ خالی از وجود شما باشد؟» واین حرف‌های او باعث می‌شد ما چهار برادر همیشه در جبهه حضور داشته باشیم.»
با زبان مخصوص بچه‌ها با آنان در مورد جبهه و جنگ، احترام به بزرگترها، به ویژه مادرشان شهدا و خوی و خصلت شهدا درس خواندن صحبت می‌کرد. علیرضا زندگی‌اش در جبهه و جنگ خلاصه شده بود. به طوری که اگر و پس از مدت‌ها به مرخصی چند روزه‌ای می‌آمد، سریع عزم برگشتن می‌کرد.
وی پس از فرمانده گردان مالک، جانشین گردان امام محمد باقر (ع) شد اما شهادت علی اصغر خنکدار، باعث شد که علیرضا فرمانده این گردان منصوب شود. او با وجود مسوولیت‌های مختلف همواره از متانت و آرامش خاصی برخوردار بود. به همسرش خانم صادقی می‌گفت: «زمانی که من نیستم، شما دو نقش را در خانه پیاده می‌کنی؛ هم نقش پدر و هم نقش مادر. خدا را در همه حال ناظر بر اعمالت بدان و چیزی که وقار و شخصیت و متانت یک زن هست را پیاده کن و بعد از شهادتم فعالیت مذهبی و شرکت در جلسات احکام دینی را فراموش نکن.»
او در مسایل عبادی و اعتقادی و انجام واجبات و ترک محرمات بسیار دقیق و منظم بود. احادیث زیادی را حفظ می‌کرد و در سخنرانی‌ها و اشتباهات دیگران با ذکر احادیث و روایت مسائل را تذکر می‌داد. وی در عملیات والفجر 8 از ناحیه پای چب مجروح و در بیمارستان بستری شد تا مورد عمل جراحی قرار گیرد، امّا نپذیرفت و بیمارستان را به قصد جبهه ترک کرد.
او با نیروهایش در خصوص برزخ، قیامت و شهادت صحبت می‌کرد و دوست داشت هر چه زودتر به شهادت برسد امّا همانند حضرت زهرا(س) مفقودالاثر باشد. علیرضا در عملیات کربلای یک، از ناحیه کتف، گردن و دست راست به سختی مجروح شد، بلافاصله پس از طی مراحل اولیه درمان به جبهه بازگشت.
وی در عملیات‌های رمضان، وافجر6، 8، کربلای 2، 5،4 و دیگر عملیات‌ها حضور یافت و رشادت‌ها و حماسه‌های زیادی در مناطق مختلف عملیاتی از خود به یادگار گذاشت. او در منطقه دروقت استراحت با نیروهایش فوتبال بازی می‌کرد، ولی به هنگام نماز، بازی را به اتمام می‌رساند و همه با هم در نماز شرکت می‌کردند. پای‌بند به نماز اول وقت و مناجات شبانه بود، ولی اجازه نمی‌داد کسی گریه‌های او را ببیند.
سرانجام در 28 بهمن ماه 1365 وصیت نامه‌ای نوشت و در این وصیت‌نامه متذکر شد: «دنیای کفر بداند در فطرت توحیدی ما فقط یک ترس قرار دارد و آن هم ترس از خدا و ترس از گناه است. شما یزیدیان دیدید که وقتی اسلام ناب خمینی، به خاک کشورمان و به کشور دل‌های‌مان آمد، چنان زنجیر اسارت برگردن‌تان انداختیم و شما را در کوچه و بازارهای سیاست، به این دیار و آن دیار کشاندیم که برای ترس مجدد از ما این همه ذلّت و خواری تحمل کردید و براین خواری تأکید و افتخار کردید که این روزهای نخستین ذلّت شماست. ما به این انتظار جشن نابودی شما نشسته‌ایم.»