علي كه معاون زرهي لشكر چهارده امام حسين(ع) بود، در عمليات هاي رمضان، والفجر مقدماتي و محرم شركت كرد. در عمليات محرم از ناحيه سر مجروح شد و مدتي در خانه استراحت مي كرد. در والفجر چهار با هر دو برادرش در جبهه حضور داشت. او بعد از شهادت علي محمد به لشكر هشت نجف اشرف رفت و فرمانده گردان علي بن ابيطالب شد. نصرت الله مي گويد: «مرخصي اش تمام شده بود و مي خواست برگردد جبهه. ساعت دو بعدازظهر بود. داشتم وضو مي گرفتم. ديدم قرآن مي خواند. هميشه قبل از اين كه عازم شود، قرآن مي خواند. خنديد.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
گفتم: چي شده؟
گفت: خوب آمده. من مي روم، اما معلوم نيست كه برگردم.
قلبم از جا كنده شد. گفتم: برادرهات شهيد شده اند. بمان. ديگر نرو. سه تا بچه داري.
جواب نداد و رفت. او در بيست وچهارم خردادماه سال 1367 در عمليات بيت المقدس هفت و در پاسگاه زيد به شهادت رسيد.»
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
حاج نصرت سه شنبهی گذشته به آرزوی خود رسید… او به بیت رهبری رفت و با مقام معظم رهبری دیدار کرد. دیداری که شاید حلاوت آن، مرارت این همه سالهایی را که در دوری فرزندانش سپری شد، زدود!
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
«حاج نصرت» می گوید:
❣ «علی اصغر را که آوردند نه دست داشت نه سر. در تابوت را که برداشتند جمعیت که بر سر و صورت می کوبیدند گفتند نگذارید مادرش پسر بی دست و سرش را ببیند. گفتم این حرف ها چیست؟ مادرش دل دارد پسرش را ببیند. او خودش پسرانش را فرستاده جنگ»
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
«حاج نصرت» می گوید:
❣️« علی محمد، شبی که عروسش را به خانه آورد، فردا صبح به جبهه رفت. 85 روز بعد از علی اصغر شهید شد.»
این «علی محمد» همان پسری است که در دفترچه یادداشت هایش نوشت: « 13 نماز شب دارم که قضا شده. یادم باشد اگر زنده ماندم بخوانم.»
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
❣«علی» پسرِ ارشدِ «حاج نصرت» هم در آخرین عملیاتِ جنگ، بال در بال ملائک گشود و زمانی که بعضی ها برای پایان جنگ، دست افشانی می کردند، مراسم اربعینِ «علی» در «امامزاده هادی بیدگل» برگزار می شد.
«حاج نصرت» می گوید:«برای هیچ یک از پسرانم حتی قطره ای اشک نریختم. آن ها امانت های خدا بودند. مال خود خدا بودند و باید برمی گرداندیم به خدا.»
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
اولین شهید حاج نصرت، پنجم دی ماه ۶۵ در کربلای ۴ تقدیم اسلام شد، عملیاتی که جوانان آران و بیدگل خط شکن بودند. در این عملیات بود که بیقراریهای سردار علی محمد اربابی، رئیس ستاد لشکر ۸ نجف اشرف، به پایان رسید و شهادت نصیب او شد. علی محمد فرماندهی دلاوری بود که بعدها در دفترچهی یادداشتش این عبارت را دیدند: «۱۳ نماز شب دارم که قضا شده. یادم باشد اگر زنده ماندم بخوانم.»
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
پس از علی محمد، حالا نوبت دومین پسر حاج نصرت بود تا او هم راه برادر بزرگترش را ادامه دهد و «سری در میان سرها پیدا کند». حاج نصرت میگوید: «علی اصغر را که آوردند نه دست داشت نه سر. درِ تابوت را که برداشتند جمعیت در حالی که بر سر و صورت میزدند گفتند نگذارید مادرش پسر بی دست و سرش را ببیند. گفتم این حرفها چیست؟! مادرش، خودش پسرانش را فرستاده جنگ؛ بگذارید پسرش را ببیند!» علی اصغر، کوچک ترین پسر حاج نصرت که معاونت یگان دریایی تیپ ۹۱ بقیه الله بود، ۲۸ اسفند ۶۶ در عملیات والفجر ۱۰ شهید شد.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
اما این پایان کار نبود، حاج نصرت هنوز پسری داشت تا فدای اسلام کند. علی، فرزند ارشد او بود که در آخرین روزهای جنگ، در جریان عملیات بیت المقدس ۷ به شهادت رسید تا به جمع برادرانش ملحق شود. او که در این عملیات فرماندهی گردان علی بن ابی طالب(ع) لشکر نجف اشرف را بر عهده داشت، در ۲۴ خرداد ۶۷ از چشمهی رحمت الهی سیراب شد
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
حاج نصرت اربابی برای هیچ کدام از پسرانش اشک نریخت… و مگر پس دادن امانت، آن هم به این شیوهی پسندیده، جای اندوهی باقی میگذارد؟! او میگوید:«برای هیچ یک از پسرانم حتی قطرهای اشک نریختم. آنها امانتهای خدا بودند. مال خود خدا بودند و باید برمیگرداندیم به خدا.»
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
پیرمردی که سالها در کورهپزخانههای شهر کارگری کرد و با کشاورزی روزگار گذراند، چهار پسر داشت و سه تن از آنان را به اسلام تقدیم کرد، ولی دلنگران آنانی است که هنوز از فرزندانشان خبر ندارند: «من وقتی سر مزار شهیدانم میروم، خدا را شکر میکنم. میگویم این سه برادر این جا در قبرهایشان هستند، خدا به داد دل آن پدر و مادرهایی برسد که هنوز از بچههایشان خبری ندارند!»
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
پیرمردی که سالها در کورهپزخانههای شهر کارگری کرد و با کشاورزی روزگار گذراند، چهار پسر داشت و سه تن از آنان را به اسلام تقدیم کرد، ولی دلنگران آنانی است که هنوز از فرزندانشان خبر ندارند: «من وقتی سر مزار شهیدانم میروم، خدا را شکر میکنم. میگویم این سه برادر این جا در قبرهایشان هستند، خدا به داد دل آن پدر و مادرهایی برسد که هنوز از بچههایشان خبری ندارند!»
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان