eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
108 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
45 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
«عبدالکریم پرهیزگار» نهمین شهید شهرستان «جهرم» و اولین شهید مدافع حرم بخش «خفر» متولد ۲۲ مرداد ۱۳۶۵ بود که از سال ۱۳۷۷ به عضویت بسیج درآمد و دو دوره سه ساله نیز به عنوان فرمانده پایگاه مقاومت ولی عصر (عج) در روستای کراده به خدمت‌رسانی مشغول شد.
وی در سال ۱۳۸۴ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در تیپ نیروی مخصوص المهدی (عج) جهرم مشغول به خدمت شد و پس از چند سال با انتقال به تیپ مهندسی الهادی (ع) شهرستان «کوار» به عضویت گردان تخریب این یگان درآمد
شهید پرهیزگار در حین خدمت مقدس پاسداری، چندین مرحله با اعزام به شرق کشور و شهرستان سراوان برای مقابله با اشرار شرق کشور حضور فعال داشت. او سه مرتبه نیز به سوریه اعزام شد و در نهایت ۲۰ آذر ۱۳۹۶ در سوریه به آرزوی دیرینه خود رسید. از این شهید دو فرزند پسر به نام‌های «امیرعلی» و «محمدکریم» به یادگار مانده است.
«حسین پرهیزگار» پدر شهید مدافع حرم «عبدالکریم پرهیزگار» را می‌خوانید:
در ابتدا از دوران کودکی شهید بفرمایید. مادر عبدالکریم نقل می‌کند «زمانی‌که عبدالکریم کودکی یک ساله بود، من را از خطر جدی نجات داد. آن روز او در گهواره بود و من مشغول انجام کار‌های منزل بودم. وقتی به سمت آشپزخانه حرکت کردم، فرزندم با جیغ ناگهانی، من را متوجه خود کرد. به طرف او رفتم که ناگهان صدای مهیبی از آشپزخانه برخاست. صدای ترکیدن زودپز بود. عبدالکریم با گریه خود سبب شد من از این اتفاق در امان بمانم.»
من نیز از همان کودکی به تربیت بچه‌ها توجه داشتم. مثلا اگر به زمین می‌خوردند، هیچ‌گاه آن‌ها را بلند نمی‌کردم تا خودشان بایستند و در آینده نیز خودشان راه حل مشکلات‌شان را بیابند.
بارز‌ترین خصوصیات اخلاقی فرزندتان چه بود؟ احترام به والدین بارزترین ویژگی فرزندم بود، هیچ‌گاه تندخویی و یا صدای بلند عبدالکریم را نشنیدم. او همواره متبسم بود و سعه‌صدر داشت. حتی اگر موضوعی فرزندم را آزرده‌خاطر می‌کرد، هیچ‌گاه آن را به روی ما نمی‌آورد. روحیه ایثار و ازخودگذشتگی از کودکی در وجود عبدالکریم نهادینه شده بود. نوجوانی کم سن و سال بود که اشتباه یکی از اعضای خانواده را بر عهده گرفت تا به جای او بازخواست شود.
او در ارتباط با دوستانش نیز همین شیوه را پیاده می‌کرد. آن‌ها می‌گویند که، «به یاد نداریم عبدالکریم با کسی دعوا کرده و یا کدورتی میان‌شان به وجود آمده باشد. او با همه با گذشت و مهربانی رفتار می‌کرد؛ حتی با کسی که با وی بدرفتاری کرده بود. یکی از دوستانش می‌گفت: روزی به ناحق با عبدالکریم بد صحبت کرده بودم. ساعاتی بعد هنگام برگشتن از کوه موتور سیکلتم خراب شد و در بیابان مشغول تعمیر آن شدم. وقتی عبدالکریم این صحنه را دید؛ بدون ذره‌ای دلخوری، به یاری من آمد. او بدرفتاری من را با لطف و محبت خود پاسخ داد و من را شرمنده‌تر کرد.»
عبدالکریم حساسیت بسیاری به رعایت حق‌الناس و بیت‌المال داشت. فرمانده‌شان می‌گفت: «شیخ عبدالکریم در منطقه، حتی به جزییات نیز توجه می‌کرد. وقتی برای انجام عملیاتی مجبور می‌شدیم در منزل مردم سکونت یابیم، عبدالکریم روی فرش آن‌ها نمی‌خوابید و نماز نمی‌خواند. پس از عملیات نیز پیگیری می‌کرد تا صاحب آن خانه را پیدا کند و حلالیت بگیرد.»
همرزمان شهید نقل می‌کنند که در سوریه وارد منزلی می‌شوند که حیواناتش از تشنگی در حال تلف شدن بودند. عبدالکریم مسیر بسیار طولانی را از آن منزل تا یافتن آب طی می‌کند تا برای حیوانات آب تهیه کند.
از یادگاران شهید بگویید؟ فرزند دوم عبدالکریم پنج ماه پس از شهادت پدر متولد شد. عبدالکریم علاقه داشت که نام فرزندش محمد باشد. همسر وی نیز اصرار داشت که نام پدر را برای نوزاد برگزیند. در نهایت نام فرزندی که هیچ‌گاه معنای پدر را درک نکرد، ترکیبی از علاقه مادر و پدر شهیدش شد، «محمدکریم پرهیزگار».
عبدالکریم رابطه صمیمانه‌ای با فرزند اول خود داشت. او در تمام کار‌های نگهداری «امیرعلی» به همسرش کمک می‌کرد. وی همواره پیش از ورود، در می‌زد تا امیرعلی در را برای او باز کند.