eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
100 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
45 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ممنونم ممنونم شما هم عزیز هستی ب ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی بیش از آن که در پست های مختلف و کلیدی لشکر ثارالله بتواند مراحل ترقی را طی کند، مراحل کمال و انسانیت را طی کرد. ایشان از کودکی روحیه دینی داشت. رعایت حدود شرعی در زندگی و انجام عبادات واجب و مستحب مهمترین دغدغه خاطر حاجی بود. توجه بیش از حد به نماز اول وقت و به جماعت برگزار کردن آن می نمود. در هر مکانی ابتدا به نماز می ایستاد سپس کارهای دیگر را انجام می داد. نمازهای شبانگاهی توأم با سوز و گداز عرفانی به جا می آورد. به این اصل اعتقاد داشت که هرچه داریم از ائمه است به این دلیل اهتمام ویژه ای به حضور در مراسم روحانی دعاهای عرفانی مانند دعای کمیل، توسل، ندبه و زیارت عاشورا داشت و خالصانه به عزاداری برای ائمه معصومین می پرداخت
دائم از عظمت خدا یاد می کرد. و در رعایت احترام به پدر و مادر زبانزد خاص و عام بود. ایشان غرور، خودبینی، غیبت و بدگویی دیگران را از خود کاملا رانده بود. حتی یک ساعت از وقت خود را به بیهوده نمی گذراند و در اوقات فراغت مطالعه کتاب خصوصا کتاب های شهید مطهری را در دستور کار خود قرار داده بود. به ورزش باستانی خیلی علاقه داشتند و دیگران را نیز تشویق می کردند که آن را دنبال کنند. اهل تجملات و زرق و برق نبود و همیشه لباس ساده می پوشید اما همان لباس های ساده را منظم و تمیز نگهداری می کرد. عقیده داشت همانطور که خداوند انسان را آفریده است روزی اش را هم می رساند پس دست نیاز به سوی غیر خدا دراز کردن شرک است. لذا ساده می خورد و ساده می پوشید و ساده می زیست. کمک های پنهانی به خانواده های محروم و مستضعف می کرد. روی حلال و حرام بسیار حساس بود و با آن که مال و اموال آنچنانی نداشت اما حساب خمس و زکاتش را فراموش نمی کرد.
در کارهای آموزش نیروهای رزمنده تند و سختگیر بود اما در منزل بسیار انعطاف پذیر و در هر حالی کمک دهنده به همسرش در امور منزل بود. در کار امر به معروف و نهی از منکر بسیار جدی بود. هیچ وقت مشکلات کاری اش را در منزل مطرح نمی کرد که اهل منزل نگران شوند. کارهایش را از قبل برنامه ریزی می کرد و سر وقت معینی انجام می داد. دقت و نظم و وفای به عهد از خصلت های مهم ایشان بود. به آنچه می گفت عمل می کرد. همیشه جلودار رزمنده ها بود. در انجام وظیفه بسیار جدی و با مسئولیت کار می کرد. اولین فردی بود که وارد منطقه عملیاتی می شد و آخرین فردی که از منطقه بیرون می رفت. عقیده داشت که چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم برایمان فرقی نمی کند ما باید وظیفه مان را انجام دهیم. ایشان با فشار کاری فراوان امر آموزش را انجام می داد تا رزمندگان در جبهه ها آمادگی کامل داشته باشند و از حملات ناگهانی دشمن نهراسند. هیچ گاه احساس خستگی، ناامیدی، یأس یا مانند آن در چهره اش مشاهده نمی کردند. روحیه استقامت و صبر حاجی زبانزد همه بود. در انجام کار پشتکار و جدیت خاصی به خرج می داد. در سخت ترین لحظات نبرد لبخند زیبایی بر لبان حاج یونس نقش می بست که حکایت از توکل بالای ایشان به خداوند منان می کرد. امانت دار و راز نگه دار بود، خصوصا در حفظ اسرار نظامی. همیشه احترام مافوق و زیردست خود را نگه می داشت. در سازماندهی نیروها ملاک تقوا، تسلط نظامی و آموزش کافی افراد را در نظر می گرفت. شجاعت در تصمیم گیری، ذهن تحلیلگر و نقادش منجر می شد که در هر لحظه حضورش در جبهه خلاقیت و ابتکار خاصی بروز دهد. وی از نبوغ خدادادی و استعداد بی نظیر در امر دفاع و حمله نظامی برخوردار بود.
حاج یونس یکی از استوانه های لشکر اسلام بود که خالصانه برای خدا در هر موقعیتی که قرار گرفت بدون کوچکترین چشم داشت و غروری به تلاش و فعالیت شبانه روزی پرداخت.  با شکوه ترین فراز زندگی سردار شهید، خاک شلمچه و عملیات کربلای5 بود. حماسه شور انگیز حاجی در این عملیات نام زیبای او را برای همیشه در کنار بزرگ مردان قرار داد.  ایشان روز پنجم یا ششم عملیات، مورد اصابت ترکش قرار می گیرد و از ناحیه گردن، دست و پا مجروح می گردد. حاج یونس را با تنی چند از برادران ایثارگر از جمله بیسیم چی ایشان با یک وانت به طرف سه راه مرگ می آورند تا از آنجا با قایق به پشت جبهه انتقال دهند که در همین اثنا منطقه بمباران هوایی می شود و سردار رشید اسلام با اصابت راکت به شهادت می رسد.  در حالی که سر و دستش از بدن جدا شده بود به آرزوی دیرینه اش که شهادت حسین گونه بود می رسد، و این عملیات بهانه ای شد تا او به معشوقش برسد و شربت شیرین شهادت را بنوشد. البته ایشان نحوه شهادت خود را قبلا پیش بینی کرده بود. حاج یونس در تاریخ1365/10/23 به لقاء الله پیوست و در زنگی آباد به خاک سپرده شد.  این گونه بود که سرداری از سلاله پاک سرداران دلاور سپاه اسلام، فرماندهی از فرماندهان اسلام، همانند حمزه سیدالشهداء و ابوالفضل العباس(ع) در رکاب امام زمان خود، در راه اعتلای کلمه توحید جان خود را تقدیم کرد و به عرش الهی پیوست. مزار اين سردار رشيد اسلام در روستاي محل زندگي اش" زنگي آباد كرمان" ملجأ و مأمن آزادگان و شيفتگان راه حق مي باشد .
خاطرات حاج یونس به شدت از بی نظمی متنفر بود و عامل عقب ماندگی را عدم رعایت نظم در همه امور می دانست. در جبهه می گفت اگر نظم و برنامه در کارهایمان داشته باشیم با کمترین تلفات بیشترین پیروزی را خواهیم داشت. ( وحید ذکاء اسدی)
هر جا حاج یونس بود نیروهای رزمنده خیالشان راحت بودکه دیگر آن جا مسئله ای نخواهند داشت چرا که به کار حاج یونس اعتقاد داشتند.
هر خطی که حاجی توی آن بود محال بود که شکسته نشود یا عراقی ها بتوانند آن خط را از ما پس بگیرند چون حاج یونس مایه می گذاشت. من و حاج یونس و چند نفر دیگر از رزمنده ها برای زیارت مکه معظمه به حج مشرف شدیم در آن جا هیچ کس را ندیدیم که به کتابخانه ای برای خرید برود حاج یونس گفت: بیایید همگی با هم به کتابفروشی برویم که نگویند ایرانی ها اصلا کتاب نمی خوانند.
سردار مرتضی حاج باقری) حاجی از همان آب گرمی که رزمندگان در آن گرمای طاقت فرسای جنوب برای وضو ساختن استفاده می کردند، وضو می گرفت و حاضر نمی شد از آب خنک تر استفاده کند و می گفت مگر من با دیگر بسیجی ها چه فرقی دارم. یک روز به حاجی گفتم حاج یونس تو که پسرت چند روزی بیشتر نیست که به دنیا آمده است چرا برای دیدنش به منزل برنمی گردی گفت چگونه در حالی که امام امت به خدمت ما در جبهه ها نیاز دارد من به دیدن فرزندم بروم، خدا خودش او را حفظ می کند الان جبهه از هر چیز دیگری واجب تر است. (حسین زنگی آبادی)
زمانی که حاج یونس تیر خورده بود روحیه بالایی داشت، من که به او رسیدم گفتم حاجی چه شده است گفت هیچی یک تیر خوردم. خیلی دنبال این نبود که من بفرستم و نیروهای امدادی را خبر کنم بلکه بیشتر به این مسئله فکر می کرد که به من سفارش کند تا خاکریز عراقی ها صاف نشده است دست از کار نکشیم. در یک صحنه ای از عملیات در حالیکه ما 20نفر بودیم و عراقی ها400 نفر نیرو داشتند حاجی با روحیه ای که به ما داد باعث شد که مقاومت جانانه ای در مقابل آن ها داشته باشیم و تارومارشان کنیم.
حاجی دائم می گفت برادران هدف را گم نکنید هدف ما حفظ جمهوری اسلامی و اجرای فرمان امام(ره) است پس اختلاف و تفرقه در جمع ما بی معناست و باید دست به دست هم بدهیم و در مقابل باطل ایستادگی کنیم. برای حاج یونس کوه و دشت و بیابان و توپ و تانک، مسلسل و تک تیر انداز دشمن هیچ مانعی به شمار نمی رفت خودش می گفت باید تانک های عراقی را مانند کلید برق که می زنی و روشن می شود همانطور بزنی تا پشت سر هم روشن بشود.
یک شب از خواب بیدار شدم دیدم که یک سگ بسیار بزرگ که شبیه یک گرگ بود کنار حاجی و پشت سرش نشسته بود. بعد از تمام شدن نماز به حاجی شکایت کردم که چرا داخل چادر نماز نمی خواند شاید آن سگ بزرگ یا یک مار و عقرب او را بکشند ایشان گفت از کجا می دانی که آن سگ و مار و عقرب مأمور حفاظت از من نشده باشند مگر ما اینجا آمده ایم که اینطوری کشته شویم ما آمده ایم که شهید شویم. (علی نجیب زاده، همرزم شهید)
بسم الله الرحمن الرحيم علي(ع): (بالاترين مرگها شهادت است) ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا کانهم بنيان مرصوص. (قرآن کريم) (همانا خدا دوست مي دارد کساني را که در راه او صف زده، گويا ايشانند بنياني ساخته شده ) با سلام بر امام زمان(عج) ، رهبر انقلاب ، رزمندگان ، شهداء و شما ملت شهيد پرور؛ هر بار که عملياتي مي شود چندين نفر از ياران امام از جمع رزمندگان به سوي معشوق رهسپار ميشوند و دعايشان که اول پيروزي بر دشمن و بعد شهادت است مستجاب مي شود. دعاي ما نيز اين است و حال نميدانم که در اين عملياتهاي آخرين آيا خداوند رحمان دعاي اين عبد منان و ذليل را مستجاب مي کند يا نه. بلي اين راهي است رفتني و همگي بايد از اين گذرگاه و اين کاروان که دنياست عبور کنند، با توشه هايي که خودشان برداشته اند و کِشتي که روي اين مزرعه انجام داده اند، بايد رفت و هيچ ترديدي در آن نيست. حالا که بايد