eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
108 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
دور نماند و او را برای کسب آمادگی بیشتر و تبدیل شدن به سرمایه ای برای اسلام و انقلاب به دوره تخصصی دافوس اعزام کردند و طبق پیش بینی فرماندهان با رتبه عالی این دوره را پشت سر گذاشت و دوباره روانه یگان فرماندهی لشگر ۱۰ سید الشهداء شد تا این بار با سمت فرمانده طرح و عملیات لشگر انجام وظیفه کند. 💠گروه  
به یادشهدا: 🌹شفا حاجی🌹 در عملیات کربلای چهار حاجی از ناحیه گلو مجروح شد که دیگر نمی توانست صحبت کند و حرفش را روی کاغذ می نوشت چند ما طول کشید و حاجی برای برگشت به جبهه به هر دری میزد اما همه با برگشت حاجی به جبهه مخالفت می کردن تا این که یک روز بعد از نماز جمعه من و حجت الاسلام محقق از مسجد جامع بیرون آمدیم و کنار خیابان استاده بودیم تا حجت الاسلام محقق را سورا کنیم که در آن وقت حاج قاسم با خودرو تویوتا آمد و تا حجت الاسلام محقق را دید آمد پیش حاج آقا و شروع کرد به نوشتن که حاج آقا واسته شود و حاج قاسم به جبهه بر گردد من چون نوشتها را خوب نمی دیدم متوجه نشدم اما از گفتن جواب حاج آقا فهمیدم که حرف برگش به جبهه بود و حجت الاسلام محقق هم فقط می گفت نه وسر ش را تکان می داد اما حاجی رازی نمی شود و خدا حافظی کرد ورفت ولی فردا حاج قاسم به جبهه رفت و من از دوستان شنیدم که حجت الاسلام محقق شب خواب دیده وهمان نصف شب رفته در خانی حاج قاسم و به او گفته که باید سری بر گردی به جبهه و حاج قاسم برگشت و مدتی با همان زبان بسته و کاغذ صحبت می کرد اما حجت الاسلام محقق هیچ وقت به کسی نگفت که برای حاج قاسم چه خوابی دیده تا آن شب که همه در خواب بودند و نصف شب که با فریاد یا حسین حاج قاسم از خواب بیدار شدن و تا صبح در محل گردان حاج قاسم می دویدن و فقط فریاد می زد یا حسین یا حسین و تمام بچه ها هم پشت سر حاجی میدویدن و فریاد میزدن یاحسین یاحسین بعد ها حاجی گفته بود که در خواب دیدم کسی می گوید چرا برای ما دیگر مداحی نمی کنی و حاجی در جواب گفت بود که من نمی توانم صحبت کنم اما آن شخس که در خواب حاجی بود به حاجی اسرا کرده بود این هم داستان شفای حاجی که بعد هم به عشق خود شهادت رسید 💠گروه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهدی (سهراب) ملکی تپه کبودی در ششم فروردین سال 1339 در شهرستان تویسرکان از توابع استان همدان به دنیا آمد. لطف خداوند شامل حال او بود و پدر، مادر و خانواده ای متدین و با ایمان سرپرست او بودند تا از همان کودکی با تعالیم اسلامی و قرآنی و با کسب فیض از مجالس روضه، از اصحاب آخرالزمانی حضرت سیدالشهدا(ع) شود. از هوش و استعداد بالایی برخوردار بود و هر کاری را به سرعت یاد می گرفت. پس از طی دوران کودکی در مکتب عاشقان آل الله وارد دبستان شد و دوران درس و تحصیل را آغاز کرد. ذکاوت و هوش بالای مهدی زبانزد معلمان و مدیران مدرسه بود و همیشه یکی از شاگردان خوب مدرسه و کلاس به شمار می رفت. به سرعت و با معدل بالا موفق به کسب مدرک دیپلم شد. در کنار تحصیل هیچگاه از فعالیت های مذهبی دور نشد و یکی از اعضای فعال هیات قمر بنی هاشم (ع) شهرستان تویسرکان بود. سال های نوجوانی او مصادف شد با سال های پر شور و امید انقلاب و مهدی هم همانند دیگر نوجوانان و جوانان به سیل خروشان انقلاب پیوست. در مسیر مبارزات چندین بار دستگیر و مورد بازجویی و مجازات قرار گرفت اما هر بار استوارتر از قبل در صف مبارزان حضور می یافت. به برکت خون شهیدان و رشادت امثال مهدی، انقلاب مردم ایران به ثمر نشست و روح و جان تازه ای در کالبد ایران دمیده شد. این پیروزی سرآغار دشمنی های فراوان با ملت ایران بود و برای از بین بردن اقتدار و عظمت مردم ایران و انقلاب، تجاوز ناجوانمردانه ارتش بعث عراق به مرزهای ایران آغاز شد. مهدی ملکی جوان غیرتمند تویسرکانی نیز از همان روزهای نخست جنگ به عنوان نیروی داوطلب بسیجی پا به عرصه نبرد گذاشت و پس از طی دوره های آموزشی مقدماتی و تخصصی و چندین ماه حضور در جبهه های حق علیه باطل، لباس سبز پاسداری به تن کرد و به لشکر تازه تاسیس 32 انصار الحسین (ع) پیوست. با توجه به استعداد و توانایی که از خود نشان داد به عنوان فرمانده گردان 153 لشکر 32 انصار انتخاب شد و در عملیات های مختلف همراه با نیروهای خود ایثار و فداکاری های بی شماری به ثبت رساند. در چندین عملیات و در زیر گلوله باران دشمن مجروح و به مقام والای جانبازی نائل آمد و بارها برای مداوا به پشت جبهه اعزام شد. اما پس از بهبودی به سرعت برای ادای تکلیف دوباره در جبهه ها حاضر می شد. در سال های جنگ بسیاری از دوستان و همرزمان خود را از دست داد و غمی بزرگ هر روز و هر روز روح بلند و ملکوتی او را عذاب می داد و با تمام وجود شهادت در راه خدا و پیوستن به یاران شهیدش را آرزو می کرد. پس از امضای قطعنامه 598 و پایان رسمی جنگ با پیروزی قطعی ایران و سربازان دلیر وطن، امید مهدی برای دیدار دوباره دیگر یاران سبکبالش نا امید شد تا اینکه با یورش منافقین کوردل به مرزها و شهرهای غربی ایران به پشتیبانی آمریکای جهان خوار و صدام خون خوار دوباره اسلحه به دست گرفت و راهی عملیات مرصاد شد. عملیات مرصاد در 5و6 مرداد ماه 1367 دریچه ای رو به خدا بود و در این عملیات که به رسوایی و سرنگونی منافقین و حامیانشان انجامید، 123 نفر از نیروهای سپاه و بسیجی لشکر 32 انصارالحسین (ع) همدان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند که در این میان سردار شهید بهرام مبارکی فرمانده گردان 154، سردار شهید مهدی ملکی تپه کبودی فرمانده گردان 153، سردار شهید هادی فضلی فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 32 و شهیدان "رمضان مصباحی" و "محمد شیخ بابایی" معاونین گردان 157 لشکر 32 انصار الحسین(ع) را می توان نام برد. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد 💠گروه
او در نوجوانی با پیوستن به هیئت قمر بنی هاشم(ع) مبارزه با ظلم و استبداد و بی عدالتی را آغاز نمود و به خاطر فعالیت های ضد رژیم شاهنشاهی پهلوی پند بار یازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت اما هیچگاه دست از مبارزه برنداشت و تا پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت های خود ادامه داد. شهید مهدی ملکی در سال 1339 چشم به جهان گشود و در دامان خانواده متدین دوران کودکی را پشت سر گذاشت و در سال 1346 وارد دبیرستان شد و چون استعداد فوق العاده داشت مدارج تحصیلی را با موفقیت طی کرد. او در نوجوانی با پیوستن به هیئت قمر بنی هاشم(ع) مبارزه با ظلم و استبداد و بی عدالتی را آغاز نمود و به خاطر فعالیت های ضد رژیم شاهنشاهی پهلوی پند بار یازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت اما هیچگاه دست از مبارزه برنداشت و تا پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت های خود ادامه داد. او با شروع جنگ تحمیلی به جبهه های حق علیه باطل شتافت و در موقعیت های خطرناک جنگی شجاعت خود را به اثبات رساند. در سال 1362 به عنوان کادر رسمی گردان 153 انصارالحسین به خدمت مشغول شد و پس از آن چند بار به درجه با شکوه جانبازی نائل شد و سرانجام در 5/5/67 در عملیات مرصاد به خیل شهیدان همیشه جاوید پیوست 💠گروه
شهید ملکی در وصیت‌نامه خود آورده است: مرا غسل ندهید؛ چون خون خودم مرا غسل خواهد داد و وسایل دنیایی را از همسرم بگیرید و در هنگام دفن من جوانان را به جبهه رفتن تشویق کنید و در شب اول قبر دوستان و مهدی چمنی تا صبح در کنار قبرم باشند و دعا بخوانند، چون از شب اول قبر وحشت دارم، خیلی گناه‌کار بودم. 💠گروه
شهید «مهدی ملکی» شش فروردین 1339 چشم به جهان گشود. وی در نوجوانی با پیوستن به هیت قمر بنی هاشم (ع) مبارزه با ظلم و استبداد و بی‌عدالتی را آغاز کرد و به خاطر فعالیت‌های ضد رژیم شاهنشاهی پهلوی چند بار بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت؛ اما هیچ‌گاه دست از مبارزه برنداشت و تا پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت‌های خود ادامه داد. وی با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های حق علیه باطل شتافت و در موقعیت‌های خطرناک جنگی شجاعت خود را به اثبات رساند. در سال 1362 به عنوان کادر رسمی گردان 153 انصارالحسین(ع) به خدمت مشغول شد و پس از آن چند بار به مقام جانبازی نائل شد و سرانجام در پنج مرداد 1367 در عملیات مرصاد به خیل شهیدان همیشه جاوید پیوست. متن وصیت‌نامه‌ای که از این شهید والامقام به یادگار مانده است را در ادامه می‌خوانید: «بسم الله الرحمن الرحیم «ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل اللّه امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون» (می‌پندارید کسانی که شهید شده‌اند، مرده‌اند بلکه زندگانی هستند نزد خدایشان و روزی می‌خورند). با درود و سلام خدمت ولی عصر فرمانده کل قوای اسلام مولا صاحب الزمان (عج) امام حی و حاضر و با درود به نائب بر حقش امام بزرگوارمان (روح الله خمینی) قلب تپنده امت اسلامی. با درود و سلام بر امت اسلامی ایران پیروان به حق ولایت فقیه که با وحدت و یکپارچگی خود این انقلاب اسلامی را به وجود آوردند و آینده نیز با وحدت کامل حافظ خون شهدای این مملکت می‌باشند و بار دیگر حماسه حسینی تکرار می‌گردانند و ندای حسین زمان را لبیک گفته و به جبهه‌ها هجوم می‌آورند و با درود و سلام به خانواده گرامیم و همین طور خانواده‌ همسرم. سخن با رهبر عزیزتر از جانم: باری ای روح خدا از تو بسیار بسیار تشکر می‌کنم که احکام الهی را در این مملکت رواج دادی و جلوی فساد و تباهی را گرفتی و با از دست دادن یاران با وفایت و جگر گوشه‌ات به من و امثال ما راه مستقیم الهی را عنایت کردن. درود خدا و بندگان مومن خدا بر تو باد و همینطور یک مملکت که تا دیروز دست شرق و غرب جنایتکار بود رهانیدیم زیرا از زیر بار ذلت نجاتمان دادی. بله ای امام عزیز که من عاشق تو هستم و از همه مهمتر ای بزرگوار من کوچک‌تر از آنم که از شما تعریف کنم فقط خدای تبارک و تعالی باید از شما تعریف کند که می‌کند با معجزات خود به ما. این را از اعماق دل و جان می‌گویم لحظه لحظه عمر من به فدای یک لحظه از عمر شما ای بزرگوار و در آخر ای امام بزرگوارم من جز خون ناقابل خود چیز دیگری برای بقای اسلام ندارم بدهم امیدوارم که اول مورد قبول خدای تبارک و تعالی گردد بعد هم شما ای قلب من و درود همه بندگان خاص خدا بر تو باد و امیدوارم از من راضی باشی. سخن با خانواده گرامیم: اول از همه صبور و شکیبا باشید و همه ناملایمات زندگی را بجان و دل بخرید که دنیا محل گذر است. همانطور که در شهادت اولین پسرتان صبر داشتید در این زمان همان راه را پیشه خود گردانید و مستحکم و قوی دل باشید و به یاد خانواده‌هایی باشید که در دزفول در یک حمله‌ ناجوانمردانه صدام کثیف 19 نفر شهید می‌شوند و فقط از یک خانواده یک نفر باقی می‌ماند. همانند خانواده وهب باشید که با آوردن سر پسرشان از میدان جنگ آن را دوباره به میدان جنگ بر می‌گردانند. مادر بزرگوارم امتحان خود را یکبار در درگاه خدا دادی و این نیز آزمایش دیگری است چون ما همه تا آخرین لحظه مورد آزمایش قرار می‌گیریم و آفرین و صدها آفرین بر تو ای مادرم همانطور که در شهادت برادرم نگریستی و همچون زینب (س) ایستادگی کردی در این زمان نیز همانگونه باش و خط اسلام را همینگونه یاری گردان و قلب امام را شما شاد بگردانید با همین مقاومتتان است که مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می‌زنید و این را بدان راه خود را از حسین (ع) گرفتم و با آگاهی کامل بود همچون برادرم، و شما مادر گرامیم که از زحمات و ناملایماتی که دیدی بسیار متشکرم و ان‌شاءالله همدیگر را در آخرت ملاقات کنیم و شاید بتوانیم آبروی شما در آن دنیا باشیم و تنها برادرم را نیز در خط اسلام حفظ نگهدار و با ارشادهایت او را رهنما باش و خواهرانم شما نیز مقاومت را از مادرتان یاد بگیرید و در دنیا همچون مسافر باشید که هر لحظه می‌خواهید بروید و سعی کنید فرزندانتان را زهرا گونه تربیت کنید و خط اسلام را از همان اوایل کودکی به آن‌ها یاد بدهید چون اسلام در آینده به این عزیزان احتیاج دارد و در دعا‌ها و نمازها کوشا باشید چون تنها سلاح ما دعا است و اگر یک موقعی حال واقعی در شما پیدا شود دعاها و نمازهای مستحبی بجا آورید و خلاصه خود را از همه لحاظ کامل کنید و سعی کنید که همیشه و در هر کجا گول شیطان را نخورید و از مادر گرانقدرم نیز باز نهایت تشکر را می‌نمایم و در نمازهای شب پیوسته امام عزیز و رزمندگان را فراموش نکن و از پدرم هم بسیار متشکرم و از پدرم و زحمات او بسیار تشکر می‌کن 💠گروه
م. حساب من و پدرم را خدا در آن دنیا ان‌شاءالله حل کند چون در این دنیای مادی همه‌اش گول خوردیم و باز می‌دانستیم که دنیا ارزشی ندارد ولی باز سر مسئله مادی بحث داشتیم و دیدار ما ان‌شاءالله در قیامت و نصیحت و وصیتی ندارم. ان‌شاءالله راه مرا ادامه دهی پدر. مسئولیت سنگین‌تری بر دوش مادرم و خواهرانم است که به یاری خدا اجرا کنید. نماز جمعه را هیچوقت خالی نگذارید و حتی الامکان در نماز جمعه که سنگر مستحکم یاران خداست شرکت کنید و در اجتماعات اسلامی خود را همیشه حاضر بگردانید مثل گذشته. باز از مادر و برادر و خواهرانم بسیار تشکر می‌کنم و همیشه در رابطه با مسئله بی‌حجابی شدید برخورد کنید و نگذارید خون ما و امثال ما را مشتی جیره خوار غرب و شرق با بی‌حجابی و فساد اخلاقی لگدمال کنند. همیشه دشمن منافقین ضد اسلام، باشید و از کمکی به دولت جمهوری اسلامی کوتاهی نکنید که کمک شما یاری به دین خداست مطمئن باشید، قرآن را همیشه تلاوت کنید و به آن عمل کنید و از زحمات مادرم متشکرم و نمی‌دانم چگونه جبران آن را بکنم و ان‌شاءالله که همگی مرا حلال کنید. 💠گروه
سخنی با همسرم: (یک وصیت‌نامه خصوصی نیز موجود است) که فقط همسرم بخواند. همسرم امیدوارم که زهراگونه باشی و از دوری من یاس به خود راه ندهی و ناملایمات زندگی را به جان دل بخری و با دشمنان اسلام و امام عزیز همانگونه باش که قبلا بودی. مقام همسر شهیدی را به همه ثابت کن و این را بدان دو نفر که با هم همانند دوست می‌شوند حتما خوبی یکدیگر را می‌خواهند و اگر تو هم خوبی و راحتی مرا می‌خواهی بدان که من راحت هستم و جای خوبی می‌روم در کنار خدای تبارک و تعالی پس اگر دوست من هستی در شهادت من همانگونه باش که خدا از تو راضی باشد. گول شایعات غلط دشمن را نخور و تقوا پیشه کن و این را مطمئن باش که راهی را که من رفتم به حق بوده و با آگاهی کامل خودم بود و از تو میخواهم برای من گریه نکنی. برای مظلومیت اباعبدالله الحسین گریه کن و برای مظلومیت زینب (س) گریه کن و نماز و دعا را زیاد بجا بیاور و در نماز جمعه حتی الامکان شرکت کن و یاوری باش برای اسلام و همینطور فرزند عزیزم را نیز در راه اسلام و امام تربیت کن. به او از همان اول بفهمان که مسئولیت سنگینی دارد و آنگونه تربیتش کن که اسلام دستور می‌دهد چون نعمت اسلام چراغی فرا راه ما مسلمین است و باید دنباله‌رو آن باشید. از تو ممنونم ان‌شاءالله که خدا هم نیز از تو راضی باشد. ان‌شاءالله در آخر از همه خانواده‌ات برای من حلالیت بطلب و بگو همیشه یاوری برای اسلام و خط امام عزیز باشند و هرگونه حق و حقوق که بعد از من باید به تو تعلق می‌گیرد تماما در اختیار توست. از زحمات فراوانی که برایم کشیدی نهایت تشکر را دارم و تو را به خدای تبارک و تعالی می‌سپارم. والسلام امام خمینی: این‌هایی که شب را به مناجات بر می‌خیزند البته در جنگ‌ها پیروز خواهند شد. سخنی با تمام فامیل‌ها و آشنایانم: ای اقوام و خویشاوندانم خواهش اول من این است که امام عزیزمان را یاری کنید و دوم برای من اشک تمساح نریزید اگر واقعا مرا دوست دارید حالا راهم را ادامه بدهید و با حضور همیشگی‌تان در صحنه جبهه و پشت جبهه را یاری کنید. آن‌هایی که می‌توانید و توان دارید به جبهه بروید و اگر نه پشت جبهه یاری کنید که باعث شادی روح من می‌گردد. مانند خاندان وهب جوانانتان را به جبهه‌ها بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید. چون من می‌دانم اگر یک قسمت از بدنم را برای مادرم بیاورند آن را دوباره به جبهه بر می‌گرداند. من از مادرم بیشتر از این انتظار دارم. نمی‌خواهم بیایید به مادر یا همسرم بگویید بدبخت شدید و... چون من به بهترین آرزوهایم رسیدم و این شاید برای بعضی از شما قابل درک نباشد و از شما می‌خواهم استغفار و دعا را از یاد نبرید که برترین تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما و روحانیت تفرقه نیاندازند. اگر چنین شود روز بدبختی مسلمان‌ها و جشن ابر قدرت‌های خون آشام است. در خانه ما هر کس می‌خواهد بر سر خاک من فاتحه بخواند اول امام عزیز را دعا کند و اگر نمی‌کند بر سر خاکم حاضر نشود چون باعث آزار روح من است و همینطور بر سر تشییع جنازه‌ام حاضر نشوند. حتما از مواضع غیبت دوری کنید و بچه‌های یتیمی که در خانواده ما است زیاد نوازش کنید چون یتیم نور چشم مولا علی (ع) می‌باشد و احتیاج به محبت همگی شما دارند و از انفاق در راه خدا دوری نکنید. اگر بدی از من دیدید مرا حلال کنید و اگر واقعا مرا دوست دارید امام مرا نیز دوست بدارید و نماز جمعه را با رفتن خود یاری کنید و در خاتمه شما وارث خون شهیدان هستید و احترام به من احترام به همسر من نیز باید باشد. متشکرم، والسلام سخنی چند با امت دلیر و شهیدپرور: با درود فراوان به شما امت اسلامی هر چند من کوچک‌تر از آنم سخنی برای شما بگویم ولی امر به معروف باید بکنم و هر چند آگاه هستید. از کمک‌های خود به دولت اسلامی کوتاهی نکنید و همیشه پشت جبهه را حفظ کنید، همان طور که کرده بودید. از هر کمکی که از دستتان برمی‌آید دریغ نورزید و خدای ناکرده امام را تنها نگذارید و مواظب باشید که بین شما و روحانیت اختلاف نیاندازند که خواسته دشمنمان اسلام همین است. از پیام‌های امام عزیز نهایت استفاده را ببرید چون تا به حال هیچ کشوری در دنیا مثال چنین رهبری را در این برهه از زمان نداشتند و برای همین به بلاها و بدبختی‌ها گرفتار می‌شوند. از شما مردم حزب الله برای همه فداکاریتان و... متشکرم و ان‌شاءالله خدا از شما راضی باشد و سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر امام را حفظ داشتم. شما هم ان‌شاءالله سنگر خود را حفظ بدارید تا به هلاکت رساندن دشمنان اسلام از پای ننشینید چون دشمنان اسلام خیلی بی‌رحم هستند، چون کافرند. جوانان خود را به جبهه بفرستید و دین خدا را یاری کنید و از این امر کوتاهی نکنید چون در زمان امام حسین (ع) نبودیم لبیک بگوییم ولی الان هستیم و باید کوشش کنیم تا همه دشنمان اسلام را نابود کن 💠گروه