eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
107 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
در همان چندروزی که در اهواز بستری بود، زمانی که تماس گرفت بدون آنکه به ما اطلاع بدهد که مجروح و بستری شده است مادر به او گفت: کی می‌آیی؟ گوسفند قربانی عروسی تو و برادرت آماده است. او گفته: فعلا کار دارم شما محمدرضا را زن دهید؛ بعد از شهادتش با خواندن وصیت نامه‌اش متوجه شدیم که مجروح و بستری بوده است.
او با افتخار عاشق شد و پاداش عشق به پرورگارش را هم گرفت، فرخنده خواهر شهید می‌گوید: بعد از اخذ مدرک دیپلم  به خدمت سپاه پاسداران دزفول درآمد. شهید به علت مهارتی که در شناسایی داشت در واحد اطلاعات سپاه مشغول خدمت بود برای شناسایی و کسب اطلاعات همراه همرزهایش برای شناسایی رفته، که در دل شب ناگهان انفجار توپی در جلوی پایش او را به درجه رفیع شهادت نائل می‌آورد.
مادر ادامه می‌دهد: به نماز و انجام وظایف دینی بسیار حساس بود و پیوسته این موضوع را به افراد خانواده متذکر می‌شد. هنگام نماز همه اعضای خانواده را برای خواندن نماز اول وقت تشویق می کرد و صف نماز جماعت را تشکیل می‌داد.
برای غلام رضایم خیرات می‌کنم و هم ختم صلوات می‌گیرم و هیچ گاه فراموشش نمی‌کنم.
قصه دلتنگی و عشق به فرزند هیچ‌گاه تمامی ندارد مادر به سختی حرفش را به ما می‌گوید: خدا را گواه می‌گیرم رفتار و شخصیتی که  او داشت معلوم  بود او زمینی نیست.
این را فرزانه خواهر غلام‌رضا به ما می‌گوید: او که یک سال از برادر کوچک‌تر است یک رسالت بزرگ را برعهده گرفته اینکه از برادر بگوید و زبان ناطق مادر باشد. غلام‌رضا اخلاق خاصی داشت هیچ‌وقت از کار کردن فراری نبود یادم است سن خیلی کمی داشت اما همراه پدرم کوره آجرپزی می‌رفت. یعنی هم درسش را می‌خواند هم مسجدش را می‌رفت و هم کمک خرج خانه بود.
شهدا از آن دسته آدم‌هایی هستند که هرچه درباره آنها نوشته شود باز هم سخن تازه و نکات ارزشمندی می‌توان از آنها به دست آورد مادر می‌گوید: به او گفتم: از نانوانی چند تا نان بگیر، لباس سپاه‌اش را درآورد با لباس شخصی رفت. غلام‌رضا گفت: نمی‌خواهم از لباسم سوءاستفاده کنم.
خواست لبخند بهشتی از خود به یادگار بگذارد خواهرش فرخنده می‌گوید: همرزمش مدام به غلام‌رضا اصرار می‌کند که از او عکس بگیرد غلام‌رضا هم مثل خیلی از شهدای دزفول دوربین گریز بوده، زمانی که در حال مناجات است همرزمش کماکان با دوربین بالای سرش است. غلام‌رضا یک لحظه برمی‌گردد با خنده به او می گوید: « بگیر عکست را و رهایم کن می‌خواهم دعا را بخوانم» که این لبخند بهشتی ثبت می‌شود
#وصیت_نامه #زندگی_نامه
مادر شهید ثمره تربیت فرزندانش را در قرآن، روزی حلال و  شیرحلال در زندگیش می‌دانست، افزود:  شیرحلال و نان  و روزی حلال بسیار در تربیت فرزندان موثر است. فرزند شهیدم ثمره نان حلال و زحمت کشیده‌ حاج آقا است.
نگاهم به صورت‌شان قفل شد ثانیه‌ها به تلخی می‌گذشت که امروز برخی از مردم  و مسولان هیچ دینی نسبت به بیت المال نداشته، خواهر شهید می‌گوید: هرگاه  با موتور سپاه بود هیچ‌وقت کارهای شخصی خود و خانه را با موتور انجام نمی‌داد او می‌گفت: « بیت المال است». موتورسپاه را خانه می‌گذاشت با وسیله‌ شخصی خودمان کارمادر را انجام می‌داد.
دخترش فرخنده در میان صبحت مادر می‌آید می‌گوید: ای بابا مادر خدابزرگ است ما که فعلا هستیم شما اصلا نگران هزینه‌های درمانیت نباشید، تن‌تان سلامت باشد.