آخرین شب جمعه حیات مرتضی بود. داشت خواب می دید.
پاهایش را به شدت بر زمین می زد. وقتی بیدار شد، گفتم: چه شده؟
گفت: خواب دیدم که من و امام_خمینی (ره) مشغول زیارت خانه خدا بودیم. ناگهان متوجه شدم رسول_خدا (ص) به سرعت به من نزدیک می شوند. برای اینکه به امام بی احترامی نکرده باشم، دست پاچه شدم و خودم را عقب کشیدم و با اشاره به امام گفتم: یا رسول الله (ص)! آقا از اولاد شمایند. حضرت ضمن تأیید با امام رو بوسی کرده، دوباره سمت من متوجه شدند.
لب هایشان را روی لب هایم گذاشتند و دیگر برنداشتند. من از شدت شعف از خواب بیدار شدم.
هنوز هم داغی لب های شان را روی لبانم احساس می کنم.
گفتم: انشاء الله رسول خدا (ص) سخنرانی های شما را تأیید کرده است.
کمی سکوت کرده گفتند: «من مطئنم که به زودی اتفاق مهمی برایم خواهد افتاد».
آن خواب شیرین، پیک شهادتش بود.
راوی: همسر شهید
کتاب_مرتضی_مطهری ؛ نگاهی به زندگی و مبارزات استاد شهید مطهری، نوسنده: میثم محسنی، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: هفتم؛ بهار ۱۳۹۱؛ صفحه ۶۶.
کتاب_پاره_ای_از_خورشید ،صفحه ۱۰۵ و ۴۴۷.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
غلام علی انس خاصی با امام رضا داشت. در عالم رؤیا دیده بود که در صحن نو، برای امام رضا (ع) زیارت #جامعه_کبیره می خواند. وقتی #مشهد بود کمتر داخل حرم می رفت. اکثر اوقات همان صحن نو می نشست. از ساعت ۱۲ شب تا اذان صبح با خودش خلوت می کرد و دو ساعت مانده به صبح را برای مردم زیارت جامعه می خواند. کم کم دورش شلوغ شد.
داخل همین صحن بود که توسل کرد که چهارده قدم به سوی ضریح بردارد و در هر قدم شعری برای حضرت بگوید. قدم بر می داشت و گریه می کرد. حاصلش شد شعر معروف
قربون کبوترای حرمت امام رضا /قربون این همه لطف و کرمت امام رضا
آخرش هم #شهادت را از امام رضا (ع) گرفت:
توی #صحن_گوهر_شاد دیدمش. گفت: انشاء الله اذن شهادت را از امام رضا (ع) گرفتم. گفتم: حالا حالا باهات کار داریم. دعای عرفه امسال را باید بخوانی.
دو روز مانده بود به عرفه آمد برای خداحافظی و گفت: منافق ها دارند کارهایی می کنند. احتمالا عملیاته. من هم باید بروم. گفتم: پس برنامه عرفه و محرم چه می شود؟ گفت: نمی خواهم از جهاد جا بمانم. احتمالا تا محرم مرغ از قفس پریده.
#شهید_غلام_علی_رجبی
#شهدا_و_اهل_بیت
#شهدا_و_امام_رضا (ع)
#راهکار_شهادت
#مجموعه_یادگاران ،جلد ۲۴؛ کتاب غلام علی رجبی، به قلم سید احمد معصومی نژاد،ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: دوم-۱۴۲۲؛ خاطره شماره ۸۶ و ۷۱-۷۴.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلْجَنَّةِ بَابٌ يُقَالُ لَهُ بَابُ الْمُجَاهِدِينَ يَمْضُونَ إِلَيْهِ فَإِذَا هُوَ مَفْتُوحٌ وَ هُمْ مُتَقَلِّدُونَ سُيُوفَهُمْ وَ الْجَمْعُ فِي الْمَوْقِفِ وَ الْمَلَائِكَةُ تُرَحِّبُ بِهِمْ قَالَ فَمَنْ تَرَكَ الْجِهَادَ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ذُلًّا وَ فَقْراً فِي مَعِيشَتِهِ وَ مَحْقاً فِي دِينِهِ إِنَّ اللَّهَ أَغْنَى أُمَّتِي بِسَنَابِكِ خَيْلِهَا وَ مَرَاكِزِ رِمَاحِهَا. (وسائل الشيعة ؛ ج15 ؛ ص10).
امام صادق (ع) به نقل از رسول خدا (ص) فرمود: بهشت، درى دارد كه نام آن « #باب_المجاهدين » مىباشد؛ مجاهدان با شمشیرهای همایل به طرف در حركت كرده، آن در برای شان باز می شود. در حالی که مردم در #محشر معطلند، فرشتگان خدا درودگويان به استقبالشان مىشتابند؛ پس هر كس #جهاد را ترك كند خداوند جامه خوارى و ذلّت را بر اندام او بپوشاند، و او را در طول زندگى نيازمند و تهي دست مىگرداند، و دين او را از ميان بردارد. چرا كه خداوند تبارك و تعالى امّت مرا به خاطر سم اسبان مجاهدان و جايگاه نيزههاى آنان، عزيز و سرافراز مىدارد.
#روایات_جهاد_و_شهادت
#فضیلت_جهاد
@boreshha
سه روز بعد از تظاهرات #پانزده_خرداد ، از کلانتری آمدند دنبال پدرم. می گفتند: نیم ساعته می رویم و می آییم. وقتی وارد شهربانی می شوند به این بهانه که تیمسار #نصیری فردی عصبانی است، پاها و دست های طیب را با زنجیر می بندند.
وقتی وارد شدیم، “حسین آقا مهدی” هم آنجا بود. نصیری بعد از نیم ساعت بی محلی شروع کرد به دادن #فحش های ناموسی به “حسین آقا مهدی”.
دیدم اگر همین طور ساکت بنشینم به من هم فحش خواهد داد. اعتراض کردم که حق نداری فحش بدهی. نصیری عصبانی شد و گفت: «به تو هم فحش می دهم». عصبانی شدم و با دست و پای بسته پریدم روی میز و شروع کردم به زدن نصیری که مأمورها آمدند داخل و ما را جدا کردند.
پدرم از طریق سرهنگ احمدی پیغام فرستاد که برایم پول بفرستید. با این کاری که کردم حتما مرا به بندر عباس تبعید خواهند کرد.
چند ماه بعد توانستیم وقت ملاقات بگیریم. ار آن طیب ۱۴۰ کیلویی خبری نبود. زیر بار شکنجه ها شکسته شده بود و وزنش بیش از هشتاد کیلو نمی شد.
#شهید_طیب_حاج_رضایی
#سیره_اخلاقی_شهدا
#ظلم_ستیزی_در_سیره_شهدا
راوی: بیژن حاج محمد رضا؛ فرزند شهید
#کتاب_سه_شهید ؛ مصاحبه هایی در مورد شهیدان طیب، اندرزگو و رجایی، نویسنده: حمید داود آبادی، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحه ۲۶-۲۸.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
وقتی با حاج حسن در هیئت مدیره تیم #صبا_باتری بودیم، رشته های ورزشی آن را از ده رشته به بیست رشته ارتقا دادیم. حسن بیش از کارهای فوتبالی روی #کار_فرهنگی تأکید داشت. می گفت: «کار فرهنگی باید تا بدان جا پیش رود که روی سکوهای #استادیوم صد هزار نفری آزادی، صد هزار نفر نماز بخوانند».
برای همین منظور رفتیم دیدار #علی_پروین . پروین آن زمان خانه نشین بود. کاپ های توی ویترین را نشان داد و گفت: «این ها را زمانی که در پرسپولیس بودم گرفتم».
شهید طهرانی گفت: «حاج علی آقا! برای آخرت تان چه به دست آوردید؟ آیا کارهای فرهنگی شما هم اندازه کاپ های تان هست؟ شما الگوی جوان ها هستید. اگر در نماز جمعه و جماعت شرکت کنید، جوان ها هم اهل جمعه و جماعت و کار خیر می شوند. بیایید کار فرهنگی و معنوی کنید. این ها دست شما را خواهد گرفت و گره گشای مشکلات خواهد بود».
علی پروین چشم هایش از اشک قرمز شده بود. گفت: «حاج حسن آقا! من رفیقی مثل شما نداشتم که چنین حرفهایی به من بزند و روشنم کند. همه آمدند به به و چه چه کردند و رفتند. اما شما چشم و دلم را روشن کردید و باعث افتخارم است که در خدمت شما باشم».
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#سیره_ورزشی_شهدا
#کار_فرهنگی_در_سیره_شهدا
#فوتبال_فرهنگی
راوی: ناصر شهسواری
#کتاب_با_دست_های_خالی ؛ خاطراتی از شهید حسن طهرانی مقدم؛ نویسنده مهدی بختیاری؛ نشر یا زهرا (س)، چاپ سوم- پاییز ۱۳۹۵؛ صفحه ۸۵-۸۹.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
امروز هفتمین روز شهادت شهید وسام جاسم العلیاوی است. این روزها خیلی به او فکر می کنم.
-از اولین مبارزان با نظامیان آمریکایی در سال 2003
-مهندس شرکت نفت که از سال 2014 حقوق و مزایای شرکت نفت را رها کرد و به فتوای مرجعیت به صف مبارزان با داعش پیوست.
-رئیس دفتر حرکة عصائب اهل الحق در استان میسان؛ دفتری 700 شهید در مبارزه با داعش تقدیم اسلام کرده است.
-از فرماندهان میدانی حشد الشعبی که نقش مهمی در آزاد سازی شهرهای الکرمة و آمرلی و الحضر داشته
-فرمانده محور غربی در عملیات آزاد سازی استان نینوا
-فرمانده یک یاز محورهای حساس در آزاد سازی شهر بیجی
-چهار سال مبارزه بی امان با داعش
تصویر او در حالی که یک کودک را در شهر موصل بغل گرفته و میدود تا از دست داعش نجاتش دهد دست به دست چرخید.
همه و همه تصویری بسیار محبوب و نیازمند تقدیر را نشان می دهد. اما همین فرمانده به دست مردم خودش در شهر العماره زخمی شده و از آمبولانس پیاده شده و همراه برادرش به شهادت می رسد.
مردم عراق را چه شده است. اگر توبه و تدارک نبینند باید منتظر سیلی از جانب خدا باشند.
یادتان هست.شیخ فضل الله نوری را. مجتهد مردم تهران بود. اما در سال 1288مقابل چشم همین مردم به دار کشیده شد. اما کسی ککش نگزید.14 سال بعد رضا خانی به حکومت رسید که هر چه از دستش بر آمد علیه دین و روحانیت و عفت و عزت ایرانیان کوتاهی نکرد.
اگر ملامتم نکنید می گویم: خباثت های پنجاه ساله پهلوی ها، همان سیلی شهادت مظلومانه شهید شیخ فضل الله نوری و سکوت مردم بود. این سیلی غیبی هم از مردم عراق دور نیست.
و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون.
#شهید_وسام_العلیاوی
آخرین نوشته #شهید_وسام_العلیاوی
به آتش کشیدن دفتری (دفتر حرکة عصائب در استان میسان) که 700 شهید در مبارزه با داعش داده است، جشنی برای داعش است
.
یادتان هست فقره زیارت اربعین را:
و قد بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة.
گفتم که الف، گفت دگر هیچ مگو
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
@boreshha
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری از فعالیت جهادی شهید وسام؛ شهید فتنه عراق
#شهید_وسام_العلیاوی
@khateshahadat
رهبر انقلاب در بخشی از خطبههای نماز جمعه، در تاریخ ۱۳۶۳/۳/۱۸:
«خیلی خوب است که یاد کنم از چهرهی دو نفر از شهدای عزیزی که حالا کمتر از ایشان یاد میشود: مرحوم طیّب و مرحوم رضائی که این دو نفر عزیزانی بودند که مبارزه کردند. در این مبارزات نقش داشتند بعد هم شدیدترین انتقام را از اینها دستگاه گرفت و آنها را به شهادت رساند.»
همچنین رهبر انقلاب در دیدار با دو پسر مرحوم حاج اسماعیل رضایی در تاریخ ۱۳۷۵/۱۰/۱۰ چنین فرمودند:
«یکی از بالاترین و با فضیلتترین شهادتها، شهادتی است که پدر شما و مرحوم طیب به آن شهید شدند. در دوران غربت، وحشت و اختناق؛ آن هم تنها. یک وقت انسان با هزار نفر به میدان جنگ میرود؛ یک وقت انسان، تنها در مقابل دشمن قرار میگیرد؛ این یکطور دیگر است. دورهی اختناق واقعاً خیلی سخت بود؛ بخصوص نسبت به اینها که وضع عجیبی داشتند. خداوند انشاءاللَّه درجاتشان را عالی کند.
#شهید_طیب_حاج_رضایی
#شهدا_از_نگاه_رهبر_انقلاب
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
#ماه_رمضان سال ۵۸ بود. از طرف #جهاد_سازندگی با یک گروه ۲۵ نفره رفته بودیم روستای وسف برای کمک به کشاورز ها در چیدن میوه باغ ها و دروی گندم. مهدی را اولین بار آنجا دیدم.
از سر زمین که می آمدیم، بعد از افطار بچه ها دور هم می نشستند و بگو و بخند داشتند. بازی هایی مثل گل یا پوچ هم انجام می دادند؛ اما مهدی برنامه های خودش را داشت؛ یا استراحت یا #مطالعه .
بعضی وقت ها هم #قرآن تلاوت می کرد.
ما بچه قمی ها بچه تهران خطابش می کردیم.
#شهید_مهدی_زین_الدین
#سیره_اخلاقی_شهدا
#روحیه_کار_جهادی_در_سیره_شهدا
راوی: دکتر امیر خبری
#کتاب_شهید_مهدی_زین_الدین ، نویسنده: مهدی قربانی، ناشر: انتشارت حماسه یاران، تاریخ نشر: اول- ۱۳۹۳ ؛ صفحه ۱۲.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/