عماد پوستر هایی از #امام_خمینی تهیه کرده بود که در آن امام پرچم اسلام را روی کره زمین کوبیده بود و مردم دنیا را دعوت میکردند به انقلاب.
خودش هم آنها را پخش میکرد.
عماد و دوستانش از بس که به امام علاقه داشتند معروف شده بودند به #خمینیون.
#شهید_عماد_مغنیه
#عشق_و_اردات_شهدا_به_امام_خمینی
#روشهای_تبلیغ_دین
کتاب ابو جهاد؛ صد خاطره از شهید عماد مغنیه، نویسنده: سید محمد موسوی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول؛ ۱۳۹۶؛ خاطره شماره 12.
@boreshha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت تلخ این روزهای مجلس
پس گرفتن امضاها به زور مهمانی های شبانه.
ماه نهمی بود که علی اکبر را باردار بودم. صبح که از خواب بیدار شدم، دیدم همسرم محمد علی خیره خیره به من نگاه می کند. با تعجب پرسیدم چه شده است؟
گفت: خواب دیدم چیزی شبیه یک ستاره_نورانی در آسمان به سمت خانه ما می آمد. آمد و آمد تا بالای خانه ما رسید. آن قدر نزدیک آمد که نورش همه خانه را در بر گرفت.
گویا خورشید روی بام خانه ما آمده بود. نور همه خانه را فرا گرفته بود. گویا خانه ما می درخشید.
بعد ادامه داد: فکر می کنم این بچه ای که در رحم داری انسان مهمی خواهد شد. یک بنده_خیلی_خوب برای خدا.
راوی: شهر بانو شیرودی؛ مادر شهید
کتاب بر فراز آسمان؛ زندگی نامه و خاطرات سر لشکر خلبان شهید علی اکبر شیرودی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: نشر شهید ابراهیم هادی، نوبت چاپ: ششم (اول ناشر) ۱۳۹۵؛ صفحه ۱۱ و ۱۲
بعد از قضایای ۱۷ شهریور بود. صدای تظاهرات مردم تا ته کلاسها هم میآمد:
۱۷ شهریور روز مرگ شاه ۱۷ شهریور افتخار ما
معلم های ساواکی هم دم در ایستاده بودند تا دانش آموزان به اجتماع تظاهرات کنندگان نپیوندند.
علی رفت دم پنجره و پاکت شیر خودش را خالی کرد در حیاط مدرسه و گفت: بچه ها شیرها ترشیده است.
همه دانش آموزان شیرها را کف مدرسه ریختند و شروع کردند به ترکاندن #پاکت_شیر.
حیاط پر شده بود از شیر و دانش آموزان.
در این هیر و ویر برخی دانش آموزان هیجانی بوده و #شیشه های مدرسه را می شکستند.
علی مقابل شان ایستاد و گفت: «این شیشه ها مال مردم است نه شاه. فردا که انقلاب پیروز شود، می شود #بیت_المال مسلمانان».
#شهید_علی_چیت_سازیان
#بیت_المال
راوی: علی مساواتی؛ هم مدرسه ای
کتاب دلیل؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحه ۲۷
سال روز ارتحال #سید_علی_اکبر_ابوترابی
مقام معظم رهبری:
ایشان مبارزهای دشوارتر از گذشته را در اردوگاه هایی آغاز کرد که او در آنها، همچون خورشیدی بر دلهای #اسیران مظلوم میتابید، و چون ستاره درخشانی، هدف و راه را به آنان نشان میداد و چون ابری فیاض، امید و ایمان را بر آنان میبارید.
برش ها
سال روز ارتحال #سید_علی_اکبر_ابوترابی مقام معظم رهبری: ایشان مبارزهای دشوارتر از گذشته را در اردوگا
#نجف بودیم. صدای #آی_دزد آی دزد که بلند شد، رفتم داخل کوچه. دزدی #قالیچه ای از منزل سید علی اکبر زیر بغل داشت که به تور مردم افتاد. مرحوم ابوترابی با عجله خود را کوچه رساند. دست سارق را گرفت و گفت: آقا جان! چرا بدون خوردن #صبحانه رفتی؟! به آن افراد هم گفت: این شخص #مهمان ماست و من خودم قالیچه را به او دادم. کاری به او نداشته باشید.
با هم به منزل آمدند. سارق شرمنده نشسته بود و منتظر بود که آقای ابوترابی تحویل پلیسش دهد. همسر سید، صبحانه ای از بهترین سر شیرهای نجف تهیه کرده بود. اما خبری از پلیس نبود.
موقع رفتن آقای ابوترابی قالیچه را زد زیر بغلش، قبول نمی کرد. گفت: اگر نبری همسایه ها می فهمند، شما صاحب این قالیچه نبوده ای.
با شرمندگی قالیچه را برد.
صبح روز بعد با گریه و شرمندگی آمده بود در خانه سید. توبه کرده بود. می گفت: شما هدایتم کردید. می خواهم دستم را بگیرید.
#آزاده_سید_علی_اکبر_ابوترابی
#روش_برخورد_با_گنه_کاران
#روش_حفظ_آبروی_مردم
#آبروداری_و_کتمان_خطاهای_دیگران
راوی: اسماعیل یعقوبی قزوینی
کتاب فرزند ابوتراب (ع)؛ برگ هایی از زندگی مرحوم سید علی اکبر ابوترابی، پدید آورنده: مؤسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه، ناشر: خیزش نو، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحه ۳-۲
هدایت شده از خانهی طراحان انقلاب اسلامی
#پوستر | باغبان امید
⚪ دوازدهم خردادماه سالروز درگذشت آزادهنستوه سیدعلیاکبر ابوترابی
#بازنشر
◽ خانهطراحانانقلاباسلامی
◽ طراح: پویا سرابی
@khattmedia
آیة الله بهاء الدینی، خیلی به جلال عنایت داشت. یک بار که جلال بعد از نماز مغرب و عشاء دعا کردند، آقا فرمودند: بابا! دعای تو #مستجاب است.
بعد از شهادتش هم فرمودند: او #دائم_الذکر بود. نه اینکه همیشه ذکر بگویند، بلکه قلبا ذاکر بودند.
پس از شهادت، وقتی عکس جلال را به آیت الله بهاء الدینی دادند، گریه کردند و اشک شان روی عکس ریخت. سپس فرمودند: #امام_زمان (عج) از من یک #سرباز خواست. من هم صاحب این عکس را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است.
(راوی: حجة الاسلام و المسلمین اکبر اسدی و سید مهدی سادات
کتاب جلوه جلال، نوروز اکبری زادگان، نشر ستارگان درخشان، چاپ اول، ۱۳۹۵، ص۹۶ و ۹۷
هدایت شده از خانهی طراحان انقلاب اسلامی
#پوستر | شرحهشرحه
⚪ شرحهشرحه نامزیبایت به آب افتادهاست، ماه گویی بایتیمان بیقراری میکند
#بازنشر
◽ خانهطراحانانقلاباسلامی
◽طراح: دانیالفرخ
@khattmedia
سبک درس خواندن مصطفی منحصر به فرد بود. هر چه را باید یاد می گرفت، #سر_کلاس درس یاد می گرفت. به یاد ندارم که بیرون از کلاس درس خواندنش را دیده باشم.
مهندس بازرگان به ما درس ترمو دینامیک درس می داد. یک بار در امتحان به مصطفی نمره ۲۱/۵ داده بود. صدای اعتراض بچه ها درآمده بود.
استاد گفت: نمره برگه امتحانی ۱۸ هست و نمره جزوه ۲٫ اما این #جزوه آن قدر زیباست که استحقاقش بیش از نمره دو است.
#سیره_علمی_شهدا
#شهید_مصطفی_چمران
#نبوغ_علمی_شهید_چمران
راوی: مهدی بهادری نژاد
کتاب چمران مظلوم بود؛ خاطراتی از شهید چمران، نویسنده: علی اکبری، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: هفتم- زمستان ۱۳۹۳؛ صفحه ۹