21.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آموزش_مجازی
#فارسی_ششم
📱از دانش آموزان کلاس ششم درخواست میشود کلیپ را تماشا کرده و تمارین را تا زمان مشخص شده برای معلم ارسال نمایند.
@bronsi
#ستاره_ها
امروز که داشتم دنبال یک شهید میگشتم تا معرفی کنم، شهدای مختلفی رو عکسهاشون دیدم، ولی هر کدوم رو با دلیل یا بی دلیل رد کردم.
🔹 تا اینکه این خبر رو دیدم
یک جوون سرباز که کلی تلاش کرده و عرق ریخته تا بتونه گوشی مورد علاقه اش رو بخره ولی حالا آمده و تمام پول گوشیش رو خرج 80 خانواده محروم کرده تا بسته معیشتی براشون تامین کنه...
نمیدونم میشه به خلیل رحمانی گفت شهید یا نه؟ 🤔
چون شهادت یک مقام آسمانی و خداییه ولی مگه شهدا همین شکلی نبودن بچه ها؟
مگه شهدا از همین مدل ایثارها و فداکاری ها نمیکردن؟
جوونی که از تمام عشق و علاقه اش که گوشی هست میگذره و خرج محرومین میکنه پولش رو چی میشه اسمش گذاشت؟
🌹من امروز تصمیم گرفتم ثواب روزه ام رو به این جوون قهرمان خلیل رحمانی تقدیم کنم🌹
چون جنس ایثارش از جنس ایثار شهدا بود شما هم میتونید بچه ها ثواب روزتون رو به این قهرمان هدیه کنید.
@dd_bronsi
ابتداییپسرانه واحد دو
#ستاره_ها امروز که داشتم دنبال یک شهید میگشتم تا معرفی کنم، شهدای مختلفی رو عکسهاشون دیدم، ولی هر ک
بچه ها همه این مطلب رو بخونید و نظراتتون رو بگید
بگید که اسم آقا خلیل رو چی میشه گذاشت؟
20.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کرونا_کتاب
#چالش_معرفی_کتاب_خوب
محمد مهدی دستمرد عزیز یک کتاب بسیار جذاب رو میخوان بهتون معرفی کنن
برای شناخت این کتاب حتمآ این کلیپ رو ببینید 👌
@dd_bronsi
#جشنواره_ماه_خوب_خدا
#ماه_عسل
✅چالش خاطرات خوب✅
خاطره ششم : استاد مرتضوي زاده
معلم پایه پنجم و ششم
پائیز 🍂🍁سال ۸۲ بود و ماه رمضان
من هم کلاس اول راهنمائی بودم و دومین یا سومین سالی بود که والدینم را راضی کرده بودم بگذارند روزههایم به طور کامل بگیرم.
یک روز در مدرسه گفتند که فلانی بانی شده و قرارست فردا همه دانشآموزان افطار مهمان مدرسه باشند فقط باید به همراه خود یک قاشق و یک بشقاب ملامین بیاورند برای صرف افطاری😋
من هم از آنجا که دانشآموز شروری
بودم تصمیم گرفتم یک ضیافت افطاری خاص را تجربه کنم. 😈
به سراغ دوست صمیمیام محسن 👱♂رفتم و نقشهی شومم را با او در میان گذاشتم.
با چند نفر دیگر از بچههای شبیه خودمان یک جلسه فوق سری🤫
در گوشه حیاط مدرسه برگزار کردیم تا طرح خلاقانه خود را با آنها در میان بگذارم.
آن موقعها شیفت مدرسهها چرخشی بود و یک هفته در بعد از ظهرها به مدرسه میرفتیم.
از شانس بد مسئولین بنده خدای مدرسه ان هفته ما نوبت عصر بودیم.
نقشه این بود که فردا از زنگ اول شروع کنیم به ایجاد شایعه🗣 در سرتاسر مدرسه که مدیر مدرسه دستور داده که فردا، درست اول اذان، باید همه دانشآموزان برای ایجاد یک فضای طنز با قاشق به پشت بشقابهای فلزی یا ملامین خود بزنند و یکصدا فریاد "یالا یالا...ما غذا میخوایم یالا..." سر بدهند و اگر کسی در این برنامه طنز شرکت نکند، افطاری بی افطاری! 😜
فردا عصر معلمان برخی از همکاران خود از دیگر مدارس را دعوت کرده بودند تا به مدرسه بیایند.
حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ دانشاموز در نمازخانه مرتب و مشخص نشستهاند و گروهی هم در سالن مدرسه مشغول توزیع خرما و آب سر سفرهها و گروهی هم پای دیگ غذا ایستاده بودند تا اینکه لحظات روحانی اذان مغرب فرا رسید. الله اکبر... الله اکبر...
چشمتان روز بد نبیند... 🙈ناگهان حدود ۲۰۰ دانشاموز با قاشقها به پشت بشقابها زدند و تقتق... تقتق...😱
برخواستن ناظمهای مدرسه و فریادهایشان اثری نداشت چون ما گفته بودیم که آقای مدیر گفته که هرکس سکوت اختیار کند از افطاری محروم گردد!!
خلاصه چند دقیقهای نمازخانه را روی سرمان گذاشتیم و این شد یک خاطره شیرین.
البته ناگفته نماند که دوستان و همدستان من، در کمال جوانمردی، فردای آن روز همگی یکصدا من را به عنوان هسته مرکزی شورش لو دادند😒 و یک روز بعد مادرم مثل همیشه برای پاسخگوئی شرارتهای پسر زرنگ و بازیگوش خود به مدرسه آمد و تعهد داد...
یادش بخیر...
📌واقعا یادش بخیر افطاری های مدرسه و با دوستان 😍
@dd_bronsi